• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4651 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۳۰ ارديبهشت

جزيياتي از عمليات سيا در المپيك 1960

دونده، مستر وولف، كشيش و جورج اورول

اندي بول ترجمه: علي ولي‌اللهي

 

 

در اواخر دهه 1950 بزرگ‌ترين ورزشكار در سراسر كره زمين يك بچه دبيرستاني به نام ديو سيمه بود. پسري از منطقه فيرلاون در نيوجرسي. پس از دبيرستان او پيشنهاد 65 هزار دلاري براي پيوستن به تيم نيويورك جاينتس در ليگ ملي بيسبال را رد كرد تا بتواند به دانشگاه دوك برود. جايي كه او در ميانه ميدان رهبري تيم را در ليگ به دست گرفت. هنگامي كه او در دانشگاه دوك بود توانست ركوردهاي جهاني 100 و 200 يارد را به چالش بكشد. او همچنين در فوتبال امريكايي به عنوان دريافت‌كننده بازي كرد و آن قدر خوب عمل كرد كه ديترويت ليونز به دنبال جذب او افتاد. البته ديو آن را هم رد كرد زيرا مي‌خواست به دانشكده پزشكي برود. او مي‌خواست بلافاصله بعد از حضور در المپيك 1960 رم وارد دانشگاه شود. و ضمن اينكه ديو سيمه يك راز بزرگ داشت؛ او براي سيا كار مي‌كرد.
برخي از جزييات همكاري ديو با آژانس اطلاعات امريكا هنوز فاش نشده. هنگامي كه سيمه در سال 2016 درگذشت يك خط اصلي از داستان زندگي او توسط نيويورك تايمز منتشر شد. او اين خط داستاني را در گفت‌وگو با نويسنده‌اي به نام ديويد مارانيس فاش ساخته بود. اما از آنجايي كه در چند سال گذشته سيا برخي از پرونده‌هاي خود را از بايگاني خارج كرده است، آستين داكورت توانست يكي از عجيب‌ترين داستان‌هاي ورزشي كوچك قرن بيستم را كشف كند. اينكه سيمه يكي از بازيگران جزيي در نقشه خراب كردن بازي‌هاي المپيك 1960 بوده است. در كنار يك قاتل اوكرايني، دسيسه‌هايي از طريق روحانيون واتيكان و يك دونده پرش طول اهل شوروي و جورج اورول! همه اين اسناد در مدارك سيا تحت عنوان عمليات آيروديناميك آشكار شده است. 
آيروديناميك يك برنامه خيلي بزرگ بود كه هدفش توسعه گروه‌هاي مقاومت ضدشوروي در اوكراين بود. در اين برنامه دو هدف مدنظر قرار داشت؛ اول تهييج احساسات ناسيوناليستي مردم ملي‌گراي و ضدكمونيست اوكراين كه آن زمان جزو اتحاد جماهير شوروي بود و دوم جمع كردن اطلاعات مورد نياز سازمان اطلاعات آمريكا در مورد اتحاد جماهير شوروي. اين كار توسط گروهي از مهاجران اوكرايني اداره مي‌شد. افرادي كه همه آنها با نام AECASSOWARY كدگذاري شده بودند. هر كدام داراي شماره‌هاي مختص به خود بودند. كد AECASSOWARY / 2 مردي به نام ميكولا لبد بود. 
لبد يك ناسيوناليست اوكرايني بود. او در سال 1934 به برنامه‌ريزي براي ترور وزير كشور لهستان برونيسلاو پيراكي كمك كرده بود. او در آن برهه گرفتار و محاكمه شد. در دادگاه او به حبس ابد محكوم شد اما در سپامبر 1939 و در جريان حمله آلمان به لهستان توانست فرار كند. در طول جنگ او فرماندهي ارتش چريكي را بر عهده داشت كه هم عليه نازي‌ها مي‌جنگيد هم عليه شوروي. او بعدها به قتل‌عام مردم لهستان نيز متهم شد. سيا او را با عنوان ساديست مشهور توصيف كرده بود اما در عين حال به او كمك كرد راهي ايالات متحده شود. او در آنجا به عنوان رييس شركت تحقيقاتي غيرانتفاعي Prolog كه در كار چاپ و توزيع آثار ادبي ضدشوروي بود، مشغول به كار شد. 
عاملان آيروديناميكي در سال 1956 در بازي‌هاي ملبورن حضور داشتند. آنها در بين ورزشكاران و هواداران شوروي بروشورها و اعلاميه منتشر مي‌كردند. اما در رم و در سال 1960 آنها بخشي از يك طرح بلندپروازانه‌تر بودند. سيا مي‌خواست ورزشكاران اوكرايني حاضر در تيم شوروي را ترغيب كند كه به غرب پناهنده شوند. برنامه‌ريزي در سال 1956 آغاز شده بود و لبد با كمك اسقفي به نام ايوان بوچكو كه در واتيكان حضور داشت و تماس‌هاي مداومي بين‌شان برقرار مي‌شد براي سازماندهي امور استفاده مي‌كرد. بوچكو قول داد كنگره‌اي به نام بردگان ملت‌ها را برگزار كند و دو كشيش كاتوليك اوكرايني در لباس غيرنظامي را به منظور برقراري تماس با اتحاد جماهير شوروي انتخاب كند. معاون او عضو سابق سازمان SS به نام اورست كوپرينتس براي اسكان لبد برنامه‌ريزي‌هاي لازم را به انجام رسانده بود. 
سازمان سيا در يك نشست بين‌المللي دووميداني كه در فيلادلفيا به سال 1959 برگزار شده بود تعدادي از اهداف احتمالي را انتخاب كرده بود. اتحاد جماهير شوروي 59 ورزشكار در اين رشته به رم مي‌فرستاد و قرار شد مردان لبد در ميان آنها نفوذ كنند و بعد از جلساتي كه با اين ورزشكاران داشتند گزارش‌هايي را به سازمان برسانند. 
در بين اين ورزشكاران تامار پرس پرتابگر وزنه، ايگور پترنكو ورزشكار رشته پرش ارتفاع و ايگور‌تر آوانسيان ورزشكار رشته پرش طول به عنوان اميدواركننده‌ترين اهداف شناسايي شده بودند.
سيا همچنين در كنار ديو سيمه يك ورزشكار ديگر به نام آل كانتلو كه در رشته پرتاب ديسك فعاليت مي‌كرد نيز به خدمت گرفته بود تا با ورزشكاران اهل اتحاد جماهير شوروري طرح رفاقت بريزند. در آنجا آوانسيان با كانتلو در مورد پناهندگي به غرب حرف زد. بايگاني‌ها نشان مي‌دهد كه امريكايي‌ها آوانسيان را براي نخستين‌بار در يك اتومبيل با افراد سازمان سيا آشنا كردند. در آنجا 6 مامور حضور داشتند و عمليات پوششي انجام مي‌دادند تا مطمئن شوند كه KGB در حال تعقيب آنها نيست. 
سيمه به ياد مي‌آورد كه دستيار خودش در سيا از وي خواسته است رابطه‌اي با آوانسيان برقرار كند و او را براي شام بيرون ببرد. آوانسيان كنجكاو بود اما در اين مورد ترجيح داد در خانه راجع به اين موضوعات حرف بزند. دولت به او يك آپارتمان، ماشين و شغل داده بود و به او وعده داده شده بود كه در صورت كسب مدال چيزهاي بيشتري در اختيارش قرار مي‌دهد. سيمه مطمئن نبود كه ايالات متحده بتواند چيزهايي بيشتر از اين را پيشنهاد دهد به جز روياي «آزادي» و شايد شغلي در كاليفرنيا در نزديكي ستاره‌هاي سينما و زنان زيبا. سيمه گفت كه يك امريكايي ديگر هست كه مي‌خواست با او ملاقات كند. او يك مامور سيا بود كه از نام آقاي وولف براي خودش استفاده مي‌كرد. سيمه با مارانيس گفت: «او مرد لاغري بود؛ من تا جايي كه مي‌توانستم به آن حرامزاده اعتماد نمي‌كردم.»
سيمه موافقت كرد تا زماني كه سيمه همراهش باشد با وولف ملاقات كند. او گفت كه آوانسيان ترسيده بود و احساس مي‌كرد از طرف KGB تحت نظر است. 
تلاش‌هاي لبد براي نفوذ به تيم اتحاد جماهير شوروي توسط مامورين KGB خنثي شد. در اطراف رم مجموعه‌اي از بازي‌هاي موش و گربه‌اي پيچيده در جريان بودند. سيا مطمئن بود افراد شوروي اهداف طعمه را براي ماموران لبد مي‌فرستند و بعد از آنها فيلمبرداري مي‌كنند. با تمام اين تفاسير ماموران لبد در طول دو هفته بازي‌ها 155 تماس با ورزشكاران، روزنامه‌نگاران و گردشگران اهل شوروري به انجام رساندند.  برخي مختصر بودند مانند گفت‌وگو با لاريسا لاتينيتا، ژيمناست مشهور اهل اوكراين و از او پرسيده بودند چرا اوكراين تيم ژيمناستيك مخصوص به خود ندارد و او پاسخ داده بود: «اين به من مربوط نمي‌شود.» يا ورزشكار رشته پرش ارتفاع تيم يعني پترنكو كه البته او با ناراحتي از مكالمه خودداري كرده بود زير مي‌ترسيد مورد توبيخ سازمان اطلاعات شوروي به خاطر صحبت با غريبه‌ها قرار بگيرد.  آنها در ارتباط با روزنامه‌نگاران موفقيت بيشتري داشتند. سردبير نشريه ورزشي اوكراين به نام Radianska Ukrainia كه البته به نظر يك مكالمه كسل‌كننده از آب در آمده بود كه در آن همسر سردبير نشريه كه كارش ويراستاري بود گفته بود مردم اوكراين به گراز و گاو علاقه دارند! با اين حال سردبير متقاعد شد يك جزوه به نام دوستي و صلح و آزادي را با خود ببرد. او قول داده بود آن را با خود به اوكراين ببرد اما وقتي سردبير از محتويات آن آگاه شد جزوه را كاملا ضدانقلاب ناميد و از عامل لبد پرسيده بود: «آيا مي‌دانيد اگر كسي آن را از من گرفته بود و مي‌خواند چه بلايي سر من مي‌آمد؟»
در زمان ديدار آوانسيان و سيمه اوضاع تغيير كرده بود. اين ورزشكار موفق شده بود مدال برنز مسابقات را به دست آورد. سيمه هم مدال داشت. او توانسته بود در فينال 100 متر پس از ناكامي در لحظه آخر به مدال نقره برسد. شام اين دو نفر به خوبي پيش رفت تا اينكه آقاي وولف وارد شد. سيمه تعريف مي‌كند: «او وارد شد. من گفتم آقاي وولف ايشان دوست من... اما وولف گفت بله، بله و بعد مستقيما شروع به صحبت با ايگور كرد. او حتي به همسر من كه آنجا نشسته بود سلام نكرد و مستقيما وارد گفت‌وگوي چالشي با ايگور شد. سيمه به مارانيس مي‌گويد: «من مي‌توانستم وحشت را در چهره ايگور ببينم. يك اضطراب واقعي.» وولف از آوانسيان پرسيده بود كه آيا مي‌تواند با او تنها صحبت كند و ايگور امتناع كرده بود و بعد هم آنجا را ترك كرد. او در حالي كه داشته آنجا را ترك مي‌كرده به سيمه گفته بود: «من مي‌ترسم.» سيمه گفت: «سيا عمليات را منفجر كرد!»
لبد نيز چنين كرد. تمام چيزهايي كه در نهايت دست سيا رسيد چند آدرس خانه در اوكراين بود و قرار شد در طي چند روز آينده به اين آدرس‌ها كتاب و مقاله و چند نسخه از رمان مزرعه حيوانات جورج اورول ارسال شود.
سيمه و آوانسيان يك بار ديگر همديگر را ملاقات كردند. سيا يك سري مسابقات ورزشي در سال 1963 به نام مديسون اسكوئر گاردن ترتيب داد و اين دو ورزشكار يك بار ديگر يكديگر را ملاقات كردند. سيمه ايگور را مي‌بيند و مي‌گويد: «ايگور! حال شما چطور است؟» و آوانسيان پاسخ مي‌دهد: «خوشحالم شما را مي‌بينم اما من ديگر نمي‌توانم با شما صحبت كنم.» و آن دو ديگر هرگز با هم حرف نزدند.
آوانسيان هرگز پناهنده نشد؛ او در كشورش مربي دووميداني شد و سيمه هم يك چشم‌پزشك موفق. در دهه 1980 آخرين چيزهايي كه از آن عمليات برجا مانده بود، احتمالا چند نسخه كمرنگ شده از رمان مزرعه حيوانات بود كه در قفسه‌هاي گرد و غبار گرفته خانه‌هايي در اوكراين مي‌شد پيداي‌شان كرد. 
منبع: گاردين

 


 هنگامي كه سيمه در سال 2016 درگذشت يك خط اصلي از داستان زندگي او توسط نيويورك‌تايمز منتشر شد. اما از آنجايي كه در چند سال گذشته سيا برخي از پرونده‌هاي خود را از بايگاني خارج كرده است، آستين داكورت توانست يكي از عجيب‌ترين داستان‌هاي ورزشي كوچك قرن بيستم را كشف كند. اينكه سيمه يكي از بازيگران جزيي در نقشه خراب كردن بازي‌هاي المپيك 1960 بوده است. در كنار يك قاتل اوكرايني، دسيسه‌هايي از طريق روحانيون واتيكان و يك دونده پرش طول اهل شوروي و جورج اورول! همه اين اسناد در مدارك سيا تحت عنوان عمليات آيروديناميك آشكار شده است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون