• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3240 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۰ ارديبهشت

حسين جابرانصاري، مديركل خاورميانه عربي و شمال آفريقاي وزارت امور خارجه:

حمايت‌ايران از انصارالله يمن سياسي‌است

  سارا معصومي /  عربستان را مي‌توان تنها حلقه مفقوده محروم از سياست اعتدال دولت يازدهم در ايران دانست؛ كشوري كه حسن روحاني، رييس‌جمهور كشورمان در نخستين نطق‌هاي پس از پيروزي خود در انتخابات رياست‌جمهوري به صراحت از آن نام برده و از تمايل دولتش براي گفت‌وگو با آن و تنش‌زدايي از رابطه دوجانبه سخن گفت. با اين همه قريب به يك سال و اندي از آن روزها و نيت‌هاي خوش سياسي به بهانه حسن همجواري دو كشور مي‌گذرد و امروز رييس دولت كشورمان زبان به انتقاد از عربستان و سياست‌هاي آن در منطقه مي‌گشايد: «يك كشور همسايه، مردم فقير كشوري در حال توسعه را با هواپيماهايي كه از قدرت‌هاي بزرگ گرفته، بمباران مي‌كند، حكومتي كه مسائل سياسي منطقه و جهان را درست نمي‌فهمد و تازه‌كار است. كشوري كه تاكنون با ابزار دلار در پي نفوذ بود و امروز كه مي‌خواهد نوع تصميماتش را عوض كند، به جاي دلار بمب را انتخاب كرده است. مي‌انديشد كه با بمب قدرتمندتر در عرصه جهاني به نظر مي‌رسد و مي‌تواند منطقه را تحت تاثير قرار بدهد و به اهدافش برسد، اما مسوولان اين كشور خطاي بزرگ و استراتژيك انجام مي‌دهند.» اشاره حسن روحاني مستقيما به عربستان سعودي و دخالت نظامي اين كشور در يمن است. آل‌سعود در اواسط فروردين ماه حملات هوايي به يمن را آغاز كرد و در اين مدت به تمام پيشنهادها براي پايان دادن به اين يورش هوايي تمام‌عيار «نه» گفت. سرانجام پس از مشاهده عدم كارايي اين حملات و بلندتر شدن صداي نهادهاي حقوق بشري در دفاع از غيرنظامياني كه در اين حملات جان خود را از دست داده‌اند، 48 ساعت پيش وزير امور خارجه تازه نفس عربستان اعلام كرد كه آتش‌بس از روز سه‌شنبه به مدت پنج روز برقرار خواهد شد و قابل تمديد است. حسين جابر انصاري، مدير كل خاورميانه عربي و شمال آفريقاي وزارت امور خارجه در گفت‌وگوي تفصيلي با «اعتماد» به ريشه‌هاي بحران‌هاي موجود در داخل حاكميت عربستان و دلايل موضع‌گيري‌هاي تهاجمي اين كشور اشاره مي‌كند. وي با تاكيد بر اين نكته كه دولت يازدهم به دنبال گفت‌وگوي سازنده با عربستان بوده است، مي‌گويد: روابط ديپلماتيك يك رابطه دوجانبه است و ايران جسارت لازم براي اين گفت‌وگو را از خود نشان داده است. مشروح بخش دوم و پاياني گفت‌وگو با حسين جابرانصاري به شرح زير است:

 

 ‌ ابتدا بحرين، سپس سوريه و امروز هم يمن. دليل ماجراجويي‌هاي سياسي عربستان سعودي در چندسال اخير را در چه مسائلي مي‌دانيد؟ چرا عربستان سعودي در چند سال اخير عملا براي آنچه حفظ منافع خود مي‌خواند، دست به سلاح مي‌شود؟
نگاه عربستان به يمن به اقتضاي ژئوپولتيك و واقعيت‌هاي جغرافياي، سياسي، تاريخي و انساني شبيه دونگاه سوريه به لبنان و عراق به كويت بود. بنابراين اهميت يمن براي عربستان سعودي و به تعبيري نقش و جايگاهي كه همانند لگن خاصره براي شبه‌‌جزيره عربي ايفا مي‌كند، مبتني بر واقعيت‌هاي ملموس و ترديد ناپذير است. اين نكته را در مجموعه مسائلي كه مطرح مي‌شود بايد در نظر گرفت. نكته دوم اين است كه اگر نگاه تاريخي، سياسي و جامعه شناختي به مساله داشته باشيم، متوجه مي‌شويم كه شكل‌گيري دولت عربستان سعودي در دوران معاصر مبتني بر دو پايه و بنيان اساسي داخلي و خارجي است. پايه داخلي مبتني بر توافق ميان شاخه ديني اين حكومت و ساختار سياسي است، يعني خاندان آل شيخ با شاخه سياسي كه خاندان آل‌سعود است. بنيان داخلي اين شبه جزيره و آنچه عربستان سعودي ناميده مي‌شود مبتني بر اين پايه داخلي و توافق ميان منبع ايدئولوژيك وهابي ساختار سياسي و منبع قدرت سياسي است و اين هم‌پيماني و هم‌پيوندي واقعيت عربستان سعودي را در دوران معاصر نشان مي‌دهد. پايه دوم موجوديت عربستان سعودي، سياست خارجي و مبتني بر هم‌پيماني غربي اين كشور با قدرت‌هاي برتر ابتدا انگلستان و بعد ايالات متحده امريكا بوده است.
 به نظر مي‌رسد كه تصميم‌گيران عربستان سعودي با واقعيت‌هايي روبه‌رو هستند كه به نحوي نوعي تزلزل در هردوي اين پايه‌ها را مشاهده مي‌كنند. حاكميت در عربستان خود را رويارو با ملزومات برخي تزلزل‌ها در زمينه هر دو اين پايه‌هاي تاريخي هويت بخش ساختار سياسي سعودي مي‌بيند. در پايه داخلي اختلاف ميان دو خاندان الزاما اتفاق نيفتاده است و هنوز هم‌پيماني و هم‌پيوندي وجود دارد اما يك جريان جايگزيني در برابر منبع توليدكننده ايدئولوژي رسمي وهابيت ايجاد شده كه جريان جهادي و تكفيري سلفي افراطي است كه در حال حاضر به شكل شعبه‌هاي القاعده و تا حدودي داعش ابراز وجود مي‌كند.
درست است كه ساختار سياسي سعودي از اين جريان استفاه ابزاري كرده است اما خود را جايگزين ايدئولوژي رسمي وهابيت مي‌داند و بخش‌هاي مهمي از جامعه عربستان سعودي را هم به سمت خود مي‌كشد. بنابراين پايه نخست ساختار سعودي با چالش درون گفتماني جريان سلفي، تكفيري جهادي با طيف‌بندي‌هاي مختلف خود مواجه است كه يكي از هدف‌گيري‌هاي آن وضعيت موجود در عربستان سعودي است.
 ‌ و در پايه خارجي بحث حمايت مستقيم و غيرمستقيم عربستان از جريان‌هاي افراطي و مذاكرات هسته‌اي ايران با امريكا هم نقش تزلزل‌بخش را ايفا مي‌كند؟
بله. پايه خارجي هم از 11 سپتامبر به بعد دچار تغييراتي شده است. از اين تاريخ به بعد در نگاه ايالات متحده تغييراتي با شيب ملايم نسبت به عربستان و وضعيت عمومي منطقه‌اي و نحوه مديريت مسائل منطقه‌اي به وجود آمد و در حال حاضر هم در پرتو تحولات مربوط به مذاكرات هسته‌اي ميان جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده، وضعيت نوع رابطه امريكا با عربستان سعودي، نظام رسمي عربي، با ايران و با ديگر بازيگران در معرض تحولات احتمالي قرار دارد. تحولاتي كه از ديد عربستان سعودي تعيين‌كننده خواهد بود، زيرا زماني كه ساختار شما مبتني بر يك پايه است، هرگونه تحول در سياست‌هاي آن پايه در نتايج سياسي و وضعيت شما تاثير اساسي خواهد گذاشت. اين هم يكي از نگراني‌هاي تصميم‌گيرهاي سعودي در اين لحظه است.
 ‌ موج انقلاب‌هاي عربي و افزايش نفوذ ايران در برخي كشورهاي منطقه‌اي تا چه اندازه بر سياست تهاجمي عربستان تاثيرگذاشته است؟
در محيط پيراموني عربستان دو اتفاق عمده در چند دهه گذشته و به شكل خاص‌تر در چند سال اخير در حال شكل‌گيري است. يك مساله روند پيش‌رونده انقلاب اسلامي ايران و تاثيرات و نفوذ آن بر منطقه خاورميانه و جهان عرب است كه از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي با يك شيب ملايم آغاز شده است و بيشتر در دو دهه اول به شكل نرم‌افزارانه بوده و در دهه سوم و چهارمي كه ما در آن قرار داريم، اين حضور شكل ملموس‌تر و سخت افزاري به خود گرفته است. اين حضور يك روند تصاعدي و رو به جلو را هم نمايندگي مي‌كند. در نقاط مختلف پيراموني عربستان سعودي به نحوي اين حضور و اين نفوذ خودنمايي كرده و عربستان سعودي هم به‌شدت از اين تحول نگران است.
امر ديگري كه تصميم‌گيران سعودي با آن مواجه شده‌اند موج پيش رونده مطالبه‌هاي مردمي در منطقه براي تغيير، اصلاحات و دموكراسي و حق تعيين سرنوشت توسط ملت‌ها است. ساختار سياسي در عربستان سعودي در اين خصوص ساختار انعطاف‌پذيري نيست و نمي‌تواند در برابر اين جريان‌هاي تغييرطلبانه از خود انعطاف نشان دهد. مشكلي كه عربستان سعودي در پنج سال اخير در پرتو انقلاب‌هاي عربي و تحولات منطقه پيراموني با آن مواجه بود اين بود كه اين مجموعه تحولات دموكراسي‌خواهانه و تغييرطلبانه در مفهوم كلي با ساختار و وضعيت موجود در عربستان همخواني ندارد. از سوي ديگر در موج اول اين تحولات به عنوان نمونه در مصر در جريان انتخابات نيروي اخوان المسلمين به روي كار آمد و به بازيگر عمده‌اي در صحنه سياست عربي تبديل شد كه اين نيرو هم چندان باب ميل عربستان نيست. اخوان در تعريف‌بندي نيروهاي اهل سنت قرار مي‌گيرد اما يك رقيب جدي درون گفتماني براي حاكميت سعودي و ايدئولوژي رسمي سعودي كه همان وهابيت است به حساب مي‌آيد. عربستان گسترش طولي و عرضي اخوان‌المسلمين در پيامد انقلاب‌هاي مردمي را به هيچ‌وجه تحمل نكرد. چهار عنصري كه به آن اشاره كردم با يك امر پنجمي جمع شده و آن هم عرف سياسي در عربستان است.
  جابه‌جايي‌هاي پس از مرگ ملك عبدالله و خانه‌تكاني‌هاي سياسي گسترده در اين كشور هم در قالب همين عرف سياسي قابل تعريف و توجيه است؟
 بله. عربستان سعودي قانون اساسي ندارد و بر اساس قانوني كه پادشاه موسس قرار داده است  بعد از وي يكي بعد از ديگري فرزندان پسر وي به نوبت به پادشاهي مي‌رسند. ما در حال حاضر در نقطه‌اي قرار گرفته‌ايم كه در چند سال اخير پادشاهان و وليعهدها پشت سر هم فوت مي‌كنند. اين فرزندان و نسل اول با پيري مفرط مواجه شده‌اند و اين مساله جانشيني با يك شيفت تاريخي از نسل اول به نسل‌هاي بعدي هم مواجه است. اگر تا به امروز بايد نسل اول مديريت مي‌شد امروز ناگهان افق موجود به روي شاهزادگاني باز شده كه فرزندان نسل اول هستند. سوال اينجاست كه اين جانشيني از كدام يك از حلقه‌هاي موجود سعودي بايد آغاز شود؟ به معناي ديگر فرزندان كدام يك از فرزندان موسس آل‌سعود بايد به قدرت برسند؟ عربستان سعودي در برابر مجموعه‌اي از تغييرات دروني، منطقه‌اي و بين‌المللي قرار گرفته است. مجموعه اين شرايط براي عربستان سعودي حالت فوق‌العاده‌اي را خلق كرده و تصميم‌گيران سعودي در تمام جبهه‌ها خود را در حال جنگ مي‌بينند. عربستان هم خود را مسوول حفظ نظام و ساختار سياسي خود و هم بزرگ‌ترين نيروي حافظ نظام رسمي عربي مي‌داند و براي خود در چيدمان‌هاي منطقه‌اي رسالت تعريف كرده است. اين كشور به دنبال آن است كه مسير اصلي تحولات منطقه‌اي را دچار تغيير كند.
 دليل حمله عربستان سعودي به يمن در شرايطي كه سياست‌هاي اين كشور در بحرين و سوريه به پاسخ مطلوب اين كشور منتهي نشده است، چيست؟
زماني كه عربستان در يمن با آن وضعيت ژئوپولتيك و ربطي كه با سعودي به دليل جغرافياي سياسي و تاريخي دارد روبه رو مي‌شود طبيعي است كه نظاره‌گر نمي‌ماند. مساله اينجاست كه سياست‌هايي كه اين كشور در مجموعه تحولات منطقه‌اي در نتيجه موج اول اين تغييرات و جريان‌هاي سلفي اتخاذ كرده است، بيش از آنكه مشكل عربستان سعودي را حل كند بر مشكلات اين كشور افزوده است. عربستان تلاش كرد جريان جهادي و تكفيري را از درون عربستان صادر و مساله داخلي را به مساله بيروني تبديل كرده و از آن به عنوان ابزار سياست‌هاي خود در منطقه استفاده كند. اما واقعيت اين است كه اين جريان هويت ايدئولوژيك و سياسي دارد و خود را جايگزين عربستان سعودي و نظام آن مي‌داند و صرفا ماهيت ابزاري و تاكتيكي ندارد. درست است كه عربستان و اين جريان در جاهايي هم‌پوشاني منافع پيدا مي‌كنند و اين جريان به يد ضارب آل‌سعود تبديل مي‌شود اما در نهايت سحر به ساحر غلبه و به سمت عربستان برگشت پيدا مي‌كند. عربستان در حال حاضر نه تنها نتوانسته مسائل داخلي خود را با صدور جريان افراطي حل و فصل كند بلكه امواج بيروني را هم ايجاد كرده كه به شكل طبيعي مي‌خواهد به سمت عربستان حركت كند.
برخورد عربستان با واقعيت در يمن هم از همين جنس است. با بمباران، سركوب و كشتار امكان تغيير و سد شدن در برابر جريان پيش رونده مبتني بر واقعيت‌هاي اجتماعي و تاريخي موجود در جامعه يمن وجود ندارد. اين مساله قابل فهم است كه چرا عربستان سياست خود را از يك سياست محافظه‌كارانه تاريخي به يك سياست تهاجمي، از سياست نوعا انفعالي به سياست فعال تبديل كرده است، اما سياست‌هايي كه اتخاذ كرده مجموعه مشكلاتي را كه در بالا ذكر كردم به وجود آورده است.
اين مساله درست است كه به دليل برتري امكان حمله هوايي اين كشور را به شكل گسترده‌اي مورد حمله قرار داده اما روي زمين چه اتفاقي رخ داده است؟ آيا بمباران از هوا واقعيت‌هاي موجود روي زمين را تغيير داده است؟ يا اينكه امواج اجتماعي ضد عربستان سعودي را تقويت كرده و پيشروي انصارالله و هم‌پيمانان آن را سرعت بخشيده است؟ واقعيت‌هاي روي زمين حاكي از اين است كه اهداف عربستان سعودي محقق نشده است. عربستان سعودي مي‌داند كه بايد در برابر امواج تغيير كاري بكند اما راه‌حل‌هايي كه در پيش گرفته بيشتر در مسير نقض غرض حركت مي‌كند و منتج به نتايج مدنظر عربستان سعودي نخواهد شد. در خصوص بحرين همچنين مساله‌اي مصداق دارد. درست است كه موج مطالبه‌ها براي تغيير را از رسيدن به نتايج ملموس خود در اين كشور بازداشته اما آيا واقعيت‌هاي روي زمين را تغيير داده است؟ آيا جلودار شدن در برخورد با نيروي اخوان در منطقه منجر به حذف اخوان‌المسلمين شد؟ خير. عربستان با اين سياست باز هم آتش زيرخاكستري را ساخته است كه در كوران حوادث خود را بروز مي‌دهد. راه‌حل‌هاي مبتني بر حذف و سركوب و عدم به رسميت شناختن بازيگران ديگر پاسخگو نخواهد بود. عربستان بايد روند تحولات و تغيير را درك كند. محيط پيراموني عربستان، جامعه اين كشور، جهان عرب و جامعه بين‌المللي به دلايل متعدد در حال تحول و تغيير است و دو راه بيشتر در برابر اين مساله وجود ندارد. يك راه كه عربستان هم به آن روي آورده ايستادگي در برابر اين تحولات و تغييرات است. اما هيچ قدرتي قادر نخواهد بود در برابر اراده ملت‌ها براي تغيير براي هميشه بايستد و تنها مي‌تواند اين روند را به تاخير بيندازد. اگر قرار بود سياست سركوب و حذف پاسخگو باشد، انقلاب‌هاي عربي اتفاق نمي‌افتاد. اين امواج دوباره هم تكرار خواهند شد. ما در منطقه با پايان تاريخ روبه رو نيستيم. منطقه خاورميانه در حال شدن است. مشكل عربستان سعودي اين است كه خود را حافظ وضع پيشين مي‌داند و به دنبال اين است كه عقربه زمان را به عقب بازگرداند اما واقعيت اين است كه اين عقربه نه در يمن و نه در هيچ نقطه ديگري در منطقه به عقب بازنمي‌گردد. سياست عربستان در عراق هم بر اساس همين مقاومت در برابر تغيير بوده است. تا به امروز عربستان در برابر تغييرات رخ داده در عراق مقاومت كرده و اين تغييرات را به رسميت نشناخته است. در عراق هم عربستان تلاش مي‌كند به نحوي از نيروهايي حمايت كند كه بازي شكل گرفته جديد دموكراتيك در عراق را به هم مي‌زنند. با اين‌همه سياست‌هاي عربستان نه در عراق پاسخ داده است و نه در يمن. عربستان بايد سياست پذيرش اصل تحولات و تغييرات را در پيش بگيرد و تلاش براي تاثيرگذاري در روند تحولات را مبناي كار خود قرار دهد. اين در حالي است كه عربستان در حال حاضر مي‌جنگد تا هيچ تحولي صورت نگيرد.
 ‌ سوريه هم پيمان استراتژيك ايران است و درك دلايل حمايت ايران از دولت مركزي چندان سخت نيست. دلايل اهميت يمن براي ايران چيست؟
اهميت ژئوپلتيك كشورها را واقعيت‌هاي موجود تعيين مي‌كنند اما نسبت اين مساله با هركشوري را واقعيت‌هاي تاريخي و جغرافيايي تعيين مي‌كنند. واقعيت اين است كه برخلاف سوريه و عراق و افغانستان كه نقاط بحراني در يك دهه اخير بوده‌اند و ربط مستقيم با امنيت جمهوري اسلامي ايران دارند، بين ايران و يمن فاصله جغرافيايي وجود دارد و ربط مستقيم و ملموسي ميان امنيت ملي ايران و يمن وجود ندارد. اما اين مساله ناقض اهميت ژئوپلتيك يمن و اهميت آن در روندهاي منطقه‌اي نيست.
نكته دوم اين است  تصوير‌سازي‌هايي كه در خصوص رابطه ايران با يمن مي‌شود هم دقيق نيستند. مشكل عربستان سعودي و بازيگران همراه آن در يمن عدم درك واقعيت‌هاي روي زمين در درون يمن است. در خصوص يمن هم مانند سوريه آنچه از واقعيت‌هاي اجتماعي مي‌گويند واقعيت كامل و صحيح نيست. در حال حاضر مشكل عربستان اين است كه تعريف اشتباهي را در خصوص واقعيت‌هاي موجود در يمن ارايه كرده‌اند و اكنون بايد اين نظر خود را ثابت كنند. مثلا در خصوص بحران سوريه، ادعا مي‌كنند  به اين دليل كه ايران نگذاشت تغيير دولت در سوريه صورت نگرفت. بله، ايران به هم پيمان خود كمك كرده است اما 10 كشور ديگر مانند ايران هم در كنار بشار نمي‌توانستند با واقعيت‌هاي حقيقي اجتماعي در سوريه مخالفت كنند. آنچه به ايران اجازه نفوذ داد واقعيت اجتماعي سوريه بود. اگر ايران اين اندازه قدرتمند است كه مي‌تواند در يك كشور ديگر در برابر مطالبه‌هاي اكثريت مردم بايستد پس بايد قدرت منطقه‌اي باشد كه همه در برابر آن كرنش كنند. از يك طرف مي‌گويند ايران هيچ قدرتي ندارد و از طرف ديگر تصوير بزرگ و نيرومندي از ايران مي‌سازند.
 بنابراين شما مطالبه حوثي‌ها و انصارالله را مطالبه اكثريت مردم در يمن مي‌دانيد و انقلابي از جنس انقلاب‌هاي عربي؟
بله. براي سده‌هاي متوالي زيديان بر يمن حاكم بوده‌اند. جنبش انصارالله و حوثي‌ها كه موتور محركه اين جنبش هستند جزو جدايي ناپذير از تاريخ و واقعيت‌هاي اجتماعي يمن هستند. اكثريت غالب جامعه يمن زيديان هستند و براي سده‌هاي متوالي در يمن حكومت كرده‌اند. اين در دوران معاصر بوده است كه به دليل درگيري مصر به عنوان مادر ناسيوناليست عربي با نظام‌هاي به اصطلاح ارتجاعي عربي به نمايندگي عربستان سعودي كه يمن را پيوست عربستان قلمداد مي‌كرد در واقع كودتا رخ داده و دوران جمهوري آغاز شد و در
تقسيم بندي‌هاي بين‌المللي يمن دو قسمت شد و سپس با فروپاشي شوروي دوباره يمن متحد شكل گرفت.
تحولات يمن را بايد با روندهاي تاريخي آن تحليل كرد. حوثي‌ها و زيدي‌ها نيروي خارجي وارد شده در يمن نيستند بلكه بخشي از واقعيت تاريخي اين كشور به حساب مي‌آيند و جزو جدايي‌ناپذير از ساختار قدرت در يمن هستند.
 ‌ چرا زيديان با اين سابقه تاريخي در يمن به ايران پيوند خورده‌اند يا حداقل از پيوند جدي ميان ايران و اين جريان بسيار گفته مي‌شود؟
 آنچه در چند سال اخير و دوران معاصر رخ داد اين است كه بخش‌هايي از زيدي‌ها به لحاظ ايدئولوژيك به اين دليل كه زيديه به شكل تاريخي معتقد به امامت امام قائم به سيف بوده است (امامي كه با شمشير قيام مي‌كند و در برابر ظلم مماشات نمي‌كند) انقلاب اسلامي ايران را اين‌گونه تفسير كردند كه شيعه 12 امامي رجوع كرده به مدرسه سياسي تاريخي زيديه. تئوري اين مدرسه مبتني بر امام قائد به سيف بوده است و اين در حالي است كه شيعيان معمولا با واقعيت‌هاي موجود همزيستي داشته‌اند. اين در حالي بود كه با انقلاب اسلامي ايران اين مساله دستخوش تحولاتي شد. بر اين اساس ما به لحاظ تاريخي با مدرسه تاريخي زيديه تقارب پيدا كرديم. بخش‌هايي از جامعه يمن روند تاثير و تاثر با انقلاب اسلامي ايران براي خود تعريف مي‌كنند. با اين همه هيچ كدام از اينها نافي اين نيست كه مساله عربستان سعودي مساله واقعيت‌هاي يمن است. آيا نيرويي كه بستر اجتماعي لازم را ندارد مي‌تواند در چندماه شهرهاي عمده يك كشور را بگيرد؟ در پاسخ به اين سوال مي‌گويند كه دخالت‌هاي ايران باعث افزايش قدرت انصارالله شده است. بايد از آنها سوال كرد كه در حال حاضر چه كسي يمن را اشغال كرده است؟ چه كسي اجازه نمي‌دهد كه يك هواپيماي امدادرساني كمك‌هاي هلال احمر ايران در صنعا به زمين بنشيند؟ واقعيت اجتماعي و نيروي پيش‌رونده انصارالله روي زمين است كه بازتاب‌دهنده واقعيت‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و تاريخي يمن است. ساده‌ترين كار براي صدمه زدن به يك نيروي پيش‌رونده اين است كه آن را وابسته به يك نيروي خارجي معرفي كنند. اگر بازيگر بيروني در بحران يمن دخيل است، در حال حاضر كجاست؟ به همين دليل است كه اگر هزار روز به جاي يك ماه يمن را بمباران و محاصره كنند، اين واقعيت اجتماعي را نمي‌توانند تغيير دهند. عربستان بايد بپذيرد كه يمن در مسير تحولات قرار دارد. بازيگر مداخله‌جو در يمن همان كسي است كه در بحرين و ساير بحران‌هاي منطقه دخالت مي‌كند. مداخله عربستان در اين كشورها سازنده نبوده بلكه تخريبي بوده است. نيروي تخريبي عربستان سعودي بالاست اما نيروي ايجابي و سازنده آن اندك است. تا زماني كه ميان اين دو نيرو عدم توازن برقرار باشد، عربستان سعودي نمي‌تواند به اهداف ملموس سياسي خود برسد. عربستان بايد به سمت پذيرش واقعيت‌ها و اصل تغيير و تحولات حركت كند.
 ‌ تا چه اندازه ترس از ايران، دليل به كار گرفته شدن اين نيروي تخريبي عربستان در يمن بوده است؟
قطعا همين طور است. يك بعد وضعيت عربستان كه ترسيم شد ترس از امواج صدور انقلاب اسلامي است. انصارالله به نحوي پيوند ايدئولوژيك با جمهوري اسلامي ايران دارد. اين به آن معنا نيست كه ايران خالق روندها در يمن است چرا كه جنبش انصارلله مستقل و مبتني بر واقعيت‌هاي اجتماعي يمن است. اما ايراد كار عربستان اين است كه سياست‌هاي اين كشور عقيم است. اگر تا پيش از جنگ اخير، انصارلله احساس نزديكي ايدئولوژيك به ايران مي‌كرد بعد از اين جنگ بيش از پيش احساس نياز و نزديكي به جمهوري اسلامي ايران مي‌كند. تنها دولتي كه در زير آتش عربستان سعودي و همراهانش از يمن و مردم يمن حمايت كرد، ايران است. عربستان يا هر نيروي ديگري اگر بخواهد در مقابل روند مبتني بر تحولات زمانه بايستد قادر به ايستادن نخواهد بود. اين استراتژي نه در سياست داخلي و نه در سياست خارجي جواب نمي‌دهد. عربستان سعودي از اشتباهات خود درس نمي‌گيرد و در مسير اصلاح هم برنمي‌آيد بلكه بر اين اشتباه اصرار دارد. به نظر مي‌رسد راز موفقيت دولت‌هاي غربي در اين است كه بسياري از اوقات اشتباه مي‌كنند اما از اشتباهات خود درس مي‌گيرند. اين كشورها در برابر روندهاي رو به جلو نمي‌ايستند. به عنوان نمونه نحوه تعامل امريكا با انقلاب‌هاي عربي چگونه بود؟ كاري كه در منطقه از سوي برخي كشورها در برابر روند تحولات صورت مي‌گيرد درست برخلاف اين مسير است. يمن هم خارج از اين چارچوب نيست و نگراني عربستان سعودي از اين منظر قابل درك است.
  حمايت ايران از انصارالله از چه جنسي است؟
حمايت ما از انصارالله حمايت سياسي است. پوشش سياسي و حمايتي از خواسته‌هاي مشروع مردمي و موج پيش‌رونده مردمي كه در دو سال اخير در يمن ايجاد شد. جمهوري اسلامي ايران حتي براي امداد انساني به يمن خطر هم مي‌كند اما محاصره عربستان اين اجازه را نمي‌دهد. سعودي در اين قضيه هم با يك تناقض مواجه است. از يك طرف شبانه‌‌روز ادعا مي‌كند كه با ايران در حال جنگ است و از طرف ديگر همين ايران نمي‌تواند يك هواپيماي امداد خود را به صنعا برساند. عربستان تلاش مي‌كند مشكل خود در يمن را به ايران نسبت داده و ادعا كند كه ايران در اين كشور دخالت مي‌كند در حالي كه اين ادعا مبتني بر ژئوپولتيك و واقعيت‌هاي جغرافياي سياسي نيست. حضور ايران در يمن حضور نرم‌افزارانه است و انصارالله پيوند ايدئولوژيك با مدرسه سياسي ايران پس از انقلاب اسلامي دارند. ايران حضور سخت‌افزاري و حمايتي از اين جنس با انصارالله ندارد.
 آيا از ابتداي آغاز بحران در يمن، ايران و عربستان چه به شكل مستقيم و چه باواسطه تلاشي براي رايزني‌هاي مشترك و حل مشكل داشته‌اند؟
سياست ما از ابتداي آغاز تحولات اخير در منطقه و به شكل خاص پس از روي كار آمدن دولت روحاني بر پايه گفت‌وگو مابين ايران و عربستان به‌عنوان دو همسايه و دو نيروي منطقه‌اي كه امكان تاثيرگذاري بر محيط پيرامون خود را دارند، بوده است. ما با سماجت اين سياست را پيگيري هم كرديم و خطاب سياسي دكتر روحاني و ظريف تا مدت‌هاي طولاني مبتني بر اصل گفت‌وگو با عربستان بود. اما مشكل در روابط ديپلماتيك اين است كه دوطرفه است. سياست ايران در قبال عربستان به  كل واضح و شفاف، تمايل به گفت‌وگو است. در تمام بحران‌ها از سوريه تا بحرين و يمن طرح ايران مبتني بر توافق سياسي، دوري از سياست‌هاي جنگ‌طلبانه و استفاده ابزاري از تروريسم است. قطعا ما هم اشتباهاتي داشته‌ايم اما در نماي كلي سياست‌هايي كه ما اتخاذ كرده‌ايم چارچوب‌هاي روشن و منطقي‌تري وجود دارد و هم امكان رسيدن به موفقيت‌هاي بيشتر وجود دارد. با وجود تند شدن تحولات در يمن همچنان سياست جمهوري اسلامي ايران، سياست توافق و دوري از تحميل هزينه‌هاي بيشتر به ملت‌هاي منطقه است. عربستان نه‌تنها واقعيت‌ها را به رسميت نمي‌شناسد كه نفي واقعيت‌ها هم مي‌كند.

 

جمله‌هاي كليدي
 ‌ هيچ قدرتي قادر نخواهد بود در برابر اراده ملت‌ها براي تغيير تا هميشه بايستد.
 ‌ ما در منطقه خاورميانه با پايان تاريخ روبه‌رو نيستيم.
 ‌ عربستان سعودي به دنبال اين است كه عقربه زمان را به عقب بازگرداند.
 ‌ بين ايران و يمن فاصله جغرافيايي وجود دارد و ربط مستقيم و ملموسي ميان امنيت ملي ايران و يمن وجود ندارد.
 ‌ تصوير‌سازي‌هايي كه درخصوص رابطه ايران با يمن مي‌شود، دقيق نيستند.
 ساده‌ترين كار براي صدمه زدن به يك نيروي پيش‌رونده اين است كه آن را وابسته به يك نيروي خارجي معرفي كنند.
 ‌ نيروي تخريبي عربستان سعودي بالا است اما نيروي ايجابي و سازنده آن اندك است.
 ‌ انصارلله به نحوي پيوند ايدئولوژيك با جمهوري اسلامي ايران دارد. اين بدان معنا نيست كه ايران خالق روندها در يمن است.
 ‌ حمايت ايران از انصارلله حمايت سياسي است.
 ‌ ايران در يمن حضور نرم‌افزاري دارد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون