گروه سياسي
تغيير و تحول در رفتار و گفتار سياستمداران آن هم در جوامعي كه به عارضه فقدان احزاب قانوني و قدرتمند، جريانها و جبهههاي سياسي با عقايد و نگرشهاي بعضا سيال حكمفرمايي ميكنند، نه عجيب است و نه دور از ذهن. چنان كه كمتر ناظري را ميبينيد كه از تماشاي اين ميزان استحاله با انگشت حيرت بر دهان به تعجب ننشيند. علي لاريجاني هم دقيقا از همين جنس سياستمداران است. شايد او خود به اين تغيير و تحول اذعان نكند و بگويد كه همچنان بر عهد و روش و منش سابق استوار است، اما از ديد ناظران و ما كه از بيرون نگاه ميكنيم، علي لاريجاني وزارت ارشاد يا صدا و سيما بسيار متفاوت است از علي لاريجاني مجلس دهم. تفاوتي كه ما را به حيرت وا ميدارد. او فلسفه خوانده دانشگاه تهران است و با اهل فلسفه و استادان نامدار آن نيز حشر و نشر داشته است. حشر و نشري كه او را متفاوت از ديگر سياستمداران جمهوري اسلامي كرده است.
«چراغ»، «هويت»، «كنفرانس برلين» و باقي قضايا
لاريجاني كه در دهه 60 و 70 برخلاف امروز چهرهاي تمام و كمال متعلق به طيف راستگرا يا محافظهكار سياست ايران بهشمار ميرفت، حدفاصل بهمن 72 تا خردادماه 83 با حكم رهبري پس از سالها حضور در سپاه و يك سال فعاليت به عنوان وزير ارشادِ دولت هاشمي، رياست صدا و سيما را عهدهدار شد. سالهايي كه صدا و سيما جنجالهايي بيسابقه را ايجاد كرد و حتي علنا به مقابله با دولت وقت برخاست. تقابلها از يك سال پيش از ورود خاتمي به «پاستور» آغاز شد. صدا و سيما بر اساس اظهارات پورنجاتي، معاون وقت سازمان با «همكاري بخشي از وزارت اطلاعات و نويسندگان ستون مشهور «نيمهپنهان»، برنامه «هويت» را تهيه و در شبكه يك به پخش اعترافات تلويزيوني نويسندگان و روشنفكران ايراني پرداخت و آنان را نماد «غربزدگي تهاجم فرهنگي غرب» به ايران معرفي كرد.
جالب آنكه هاشمي رفسنجاني سال 82 در جريان گفتوگويي با روزنامه «كيهان»، از حسين شريعتمداري به عنوان يكي از تهيهكنندگان برنامه «هويت» نام برد و گفت كه «برنامه هويت را از تلويزيون ديديم و اصلا خبر نداشتيم. شما از آقاي شريعتمداري بپرسيد كه چه كسي به او گفته كه آن برنامه را بسازد» رييس وقت صدا و سيما اما از عملكرد رسانه ملي دفاع كرد و از موضع رسمي هويت و چراغ عقب ننشست.
جنجالها و تقابلها اما پس از روي كار آمدن دولت اصلاحات، نهتنها پايان نيافت بلكه شدت و حدت بيشتري پيدا كرد. اكنون اما مجال بازخواني اتفاقات و تعارضات و تعاملات رسانه ملي با دولت اصلاحات نيست. همين قدر كافي است كه بگوييم با ورود احمدينژاد به عرصه سياسي همه معادلات و محاسبات برهم خورد و اردوگاههاي جديدي شكل گرفت.
جرقه اختلافات با احمدينژاد
با همه اين جنجالها و صدها ماجراي ديگر، لاريجاني سال 83 با صدا و سيما خداحافظي كرد و حدود يك سالي را در مجمع تشخيص مصلحت نظام گذراند و همچنين به عنوان يكي از دو نماينده رهبري در شوراي عالي امنيت ملي مشغول فعاليت بود. دوران حضور لاريجاني در شوراي عالي امنيت ملي با اختلاف نظري جدي ميان او و حسن روحاني، دبير وقت اين شورا بر سر توافق «سعدآباد» همراه بود. لاريجاني در وصف اين توافق كه روحاني نقشي پررنگ در به سرانجام رسيدن آن داشت، جملهاي به زبان آورد كه از ديد ناظران در رسيدنش به دبيري اين شورا نقش پررنگي داشت. او گفته بود كه «هيچ آدم عاقلي دُر غلطان را با آبنبات عوض نميكند.» پس از اين كش و قوسها لاريجاني در جريان انتخابات رياستجمهوري 84 با شعار «دولت مدرن و هواي تازه» رقيب محمود احمدينژاد شد؛ رقابتي كه پس از روي كار آمدن احمدينژاد به همكاري انجاميد و لاريجاني دبير شوراي عالي امنيت ملي شد. اين مهم اما تنها 26 ماه دوام آورد و او در مهرماه 86 و پس از سفر رييسجمهوري روسيه به ايران از مقام خود استعفا و بعدها دليلش را «اختلاف جدي مديريتي با احمدينژاد» اعلام كرد.
استارت پارلمانتاريستي با رياست
لاريجاني چند ماه دور از صحنه بود تا اينكه در 24 اسفندماه 86 به عنوان يكي از جديترين رقباي حدادعادل، رييس فراكسيون اقليت مجلس ششم و رييس مجلس تمام اصولگراي هفتم پا در صحنه گذاشت اما نه از تهران، بلكه از قم. در آن دوره هم اصولگرايان همچون همين آخرين انتخابات مجلس، رقابتي درونگروهي را بر سر رياست مجلس شكل دادند با اين تفاوت كه آن روزها، لاريجاني طيف منتقدان اصولگراي دولت را نمايندگي ميكرد و حداد عادل، حاميان احمدينژاد را. رقابتي كه درنهايت با پيروزي لاريجاني به پايان رسيد.
انتخابات 88 و ايستادگي لاريجاني
اختلاف ميان لاريجاني و اصولگرايان اما 2 سال بعد و در روزهاي انتخابات رياستجمهوري 88 بالا گرفت. بسياري از رسانهها، آن زمان از حمايت لاريجاني از ميرحسين موسوي نوشته بودند كه هر بار نتيجهاي جز تكذيب دفتر او در پي نداشت ولي روحالله حسينيان بعدها از نقش لاريجاني و منع نمايندگان از «دخالت» در اين انتخابات گفت و تاكيد كرد: «در جريان انتخابات هم اختلاف ما با لاريجاني بر سر همين تحليل غلط بود. تحليل وي اين بود كه موسوي به احتمال قوي راي خواهد آورد؛ لذا نبايد مجلس را با موسوي درگير كرد. ما تلاش كرديم كه نمايندگان مجلس به نفع احمدينژاد وارد صحنه شوند تا مورد حمايت قرار گيرد اما لاريجاني تلاش كرد چنين اتفاقي نيفتد.» چندي بعد لاريجاني در بحبوحه حوادث آن روزها با حضور در برنامه گفتوگوي ويژه خبري، مسائلي جالب را پيش كشيد كه در تحليل چرايي نزديكي اين روزهاي او با اصلاحطلبان محل تامل است. لاريجاني گفته بود كه «بعضي از اعضاي شوراي نگهبان از يك نامزد خاص در انتخابات رياستجمهوري حمايت و جانبداري كردهاند» و ادامه داده بود: «بخش عمدهاي از مردم تصورشان درباره نتيجه انتخابات با نتيجه رسمي متفاوت است. بايد به اين تصور احترام گذاشت و حساب اين جمعيت زياد را با گروهي اغتشاشگر مخلوط نكرد.»
اين اظهارات لاريجاني با انتقادات بسيار تندي از سوي نمايندگان اصولگراي مجلس و فعالان اين جريان سياسي همراه شد تا اينكه لاريجاني پس از اتفاقات رخ داده در روز قدس 88 با انتقاد از برخي شعارهاي طرح شده اظهار كرد: «كساني كه با چنين گروههايي پيوند داشتهاند، بايد اعلام موضع ميكردند، نه اينكه سكوت كنند. جمهوري ايراني باعث عزت كشور نيست و استقلالي كه در حال حاضر در كشور وجود دارد به خاطر جمهوري اسلامي است و كساني كه براي عزت اسلامي دلمشغولي دارند بايد اين افراد را راهنمايي ميكردند، نه اينكه سكوت كنند.»
خداحافظي تندروها با لاريجاني
حوادث و حواشي آن سال و البته ايستادگي لاريجاني برابر دولت احمدينژاد سبب شد در انتخابات مجلس نهم كه اصلاحطلبان باز هم غايب ميدان رقابت بودند و اصولگرايان در رقابتي درونگروهي با 2 ليست «جبهه پايداري» و «جبهه متحد اصولگرايان» وارد عرصه شدند، لاريجاني سرليست جبهه متحد در قم باشد؛ حال آنكه پايداريها او را به عنوان گزينههاي خود معرفي نكردند. تصميمي كه عملا به تعميق دوچندان شكاف ايجاد شده ميان اصولگرايان انجاميد.
به اين ترتيب مجلس نهم آغاز و جدال منتقدان احمدينژاد و حاميانش دوباره از سر گرفته شد. آن زمان با انتشار فايلي صوتي يكي از مسوولان امنيتي با حمايت بعضي نهادها رياست حدادعادل را بر سر زبانها انداخت. فايل و خبري كه البته مطابق انتظار بلافاصله تكذيب شد. در چنين شرايطي لاريجاني و حدادعادل با يكديگر به رقابت با هم پرداختند و اندك اصلاحطلبان پارلمان نيز با توجه به نوع كنش و واكنش لاريجاني و حداد عادل در قامت حامي اولي و مخالف دومي ظاهر شدند. حمايتي كه موثر واقع شد و لاريجاني بار ديگر رييس مجلس ماند تا بهرغم پا درميانيهاي حداد عادل، بزرگترين اختلاف ميان رييسجمهوري و رييس مجلس تاريخ جمهوري اسلامي رقم بخورد. اختلافي كه لاريجاني را هر آينه از اصولگرايان دور و به رقيب نزديك كرد؛ به طوري كه در يكي، دو سال پاياني مجلس نهم، او بيشترين همكاري ممكن را با حسن روحاني به عنوان رييسجمهوري انجام داد و در زمره اعتدالگرايان قرار گرفت.
نه اصلاحطلب، نه اصولگرا
اعتدالگرايي لاريجاني در انتخابات مجلس دهم و در شرايطي كه اصلاحطلبان در ائتلاف با اعتدالگرايان عزم خود را براي تصاحب كرسيهاي پارلمان جزم كرده بودند، به كارش آمد و او در شرايطي سر ليست اصلاحطلبان قم شد كه جايي ميان گزينههاي اصولگرايان اين شهر نداشت. در مجلس دهم اما يارانش ساز جدايي از اصلاحطلبان و اميديها كوك كردند و با تشكيل فراكسيون «مستقلين ولايي» از او برابر عارف حمايت كردند. اصولگرايان هم كه اين بار از بد حادثه اكثريت كرسيهاي مجلس را در اختيار نداشتند، به ناچار و با هزار و يك انتقاد از ترس عارف، از لاريجاني حمايت كردند تا او باز هم رييس مجلس شود. رياستي كه نقش اصولگرايان در تثبيتش در اجلاسيه سوم دوره دهم بيش از هر زمان ديگر مشخص شد و جالب آنكه لاريجاني بهرغم اين مهم به خواستههاي دستراستيها تن نداد؛ چنانكه در جريان حملات صدا و سيما و رسانههاي اصولگرا به پارلمان، جانانه از مجلس دفاع كرد. دفاعي كه نسخه و ورژن ديگري از آن همين چند روز پيش و در جريان آخرين نطق لاريجاني در قامت رييس مجلس و با طعنههاي آشكار او به قوه قضاييه، شوراي نگهبان و رسانههاي نزديك به آنان رونمايي شد. لاريجاني در مجلس دهم بزرگترين حامي حسن روحاني و بهزعم اصلاحطلبان يكي از بزرگترين موانع استيضاح برخي وزرا بهويژه وزير كشور محسوب ميشد و همين حمايت او از دولت و نقشش در تصويب لوايح FATF بود كه شكاف ميان او و اصولگرايان را عميقتر كرد؛ چنانكه حالا او در دورترين نقطه از ياران سابقش و نزديكترين نقطه به برخي طيفهاي ميانهرو و محافظهكار جريان اصلاحات قرار گرفته است.
دانشگاه، شوراي امنيت، پاستور يا...
حالا مساله اصلي، روزگار آينده فردي است كه در طول 3 دهه گذشته سمتها و مناصبي حساس را در اختيار داشته و در بزنگاههايي خاص حاضر بوده ولي هربار به سلامت از بحران عبور كرده است. لاريجاني بيشك موفقترين سياستمدار خاندان لاريجاني است و تنها اظهارنظري كه درباره آيندهاش داشته، اين بوده كه ميخواهد به دانشگاه بازگردد. اگر اين اتفاق رخ دهد، او نيز همچون ساير برادرانش به حاشيه رانده شده ولي همزمان اصولگرايان بر طبل بازگشتش به شوراي عالي امنيت ملي و جانشيني علي شمخاني ميكوبند. حال آنكه شمخاني خود، همچون لاريجاني از چهرههايي است كه ناظران از احتمال حضورش در انتخابات رياستجمهوري ميگويند، اما از سوي ديگر، جوانترهايي هم هستند كه اين روزها سخت مشغول كارند. پيشبيني آينده دشوار است. پيشبيني سياست در ايران دشوارتر. اما هرچه هست علي لاريجاني در طول 4 دهه تبديل به يكي از سياستمداران كاركشته و آشنا به رموز شده كه درطول عمر كاري خود از گذرگاههاي صعب و سختي نيز گذشته است. سخت بتوان آيندهاي را تصوركرد كه او در ميانه ميدان سياست نباشد.