• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3116 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۴ آذر

پاسخ‌هاي فرهنگ ارشاد به پرسش‌هاي «اعتماد»

رابطه افكار عمومي و حقوق و تكاليف شهروندي

اشاره:  فرهنگ ارشاد، نويسنده و استاد بازنشسته علوم اجتماعي سال هاست به واسطه آثار متعدد نظري كه در زمينه جامعه شناسي ترجمه و تاليف كرده است،‌نامي آشناست. او در پاسخ هايي كه در رابطه با موضوع افكار عمومي براي «اعتماد» ارسال كرده بر سويه هاي غيرسياسي افكار عمومي تاكيد مي كند و از نقش مهم آن در پيشبرد دموكراسي سخن مي گويد.

   افكار عمومي را در قلمرو جامعه‌شناسي چگونه مي‌توان تعريف كرد؟

نخست لازم مي‌دانم از مسوولان محترم روزنامه «اعتماد» تشكر كنم كه اين موضوع مهم و بنيادي اجتماعي-  فرهنگي را به گفت‌وگو گذاشته‌اند. من از همه نظرات كارشناسان و انديشمنداني كه اين چند روزه در روزنامه اعتماد قلم زده‌اند استفاده كرده و از آنها نكته‌ها آموختم. سپاس.
و اما، انسان موجودي انديشمند و فكور است، به اين معني كه بر اساس انديشه‌يي كه دارد فعاليت و عمل خود را سامان مي‌دهد. ترديدي نيست كه عمل هر فرد براي رسيدن به هدفي معين صورت مي‌گيرد. اما انديشه و فكر بشر بر آگاهي و شناخت او از هستي و دنياي پيرامون او استوار است. به‌عبارت روشن‌تر، هر فرد به‌ميزان آگاهي و شناختي كه دارد مي‌انديشد و سپس عمل مي‌كند و به‌دنبال همين فرآيند، هدف اعمال خود را محتوا و جهت مي‌دهد. اشاره مي‌كنم كه جانوران هم كمابيش مانند انسان، براي هر عملي كه انجام مي‌دهند هدفي دارند. ولي عمل و هدف جانور متكي بر آگاهي و انديشه نيست، بلكه بر توان غريزي و طبيعي او استوار است. بنابراين، عمل فردي انسان، (كه در تعريف جامعه‌شناختي آن، كنش اجتماعي مي‌شود) با اعمال جانوران به‌كلي متفاوت است.
 ولي انسان موجودي اجتماعي است و گرايش به‌زندگي جمعي دارد؛ كه البته اين زندگي جمعي انسان، باز هم با زندگي جمعي جانوران تفاوت كلي دارد. زندگي اجتماعي انسان ضرورتا و از بنياد وابسته به ارزش‌ها و هنجارهاي فرهنگي و شرايط تاريخي مشتركي است كه ظرف اجتماعي و زماني زندگي اجتماعي انسان را تشكيل مي‌دهند. برپايه اين موازين مشترك فرهنگي و شرايط تاريخي مشترك، افكار فردي اعضاي اجتماعِ محلي و جامعه بزرگ‌تر، با مشتركات فراواني كه دارند، يك‌كاسه و يكپارچه شده و پيكره نسبتا يگانه‌يي را مي‌گيرد و «افكار عمومي» را مي‌سازد.
 همان‌گونه كه افكار فردي، زمينه‌ساز و نيروي بالقوه انجام فعاليت‌ها و اعمال فردي انسان است، افكار عمومي نيز منبع زاينده و برانگيزاننده فعاليت‌ و عمل جمعي است. اين همان چيزي است كه دوركيم به آن آگاهي جمعي، وجدان جمعي يا اخلاق جمعي مي‌گويد و در برخي موارد به همجوشي اجتماعي مي‌انجامد. فعاليت‌ها و اعمال جمعي نيز در جهت رسيدن به‌هدف‌هايي صورت مي‌گيرد كه متكي بر آگاهي جمعي است. چون افكار عمومي منبع و منشا بالقوه نيرومند براي عمل جمعي است، نكته اصلي در بحث حاضر اين است كه نهادهاي قدرتمند حكومتي مي‌توانند از اين منبع مهم براي رسيدن به‌اهداف اجتماعي استفاده كنند. اين كار بنا بر روش‌شناسي علمي از طريق سنجش يا پيمايش افكار عمومي صورت مي‌گيرد و معمولا هدف انجام اين سنجش‌ها فقط اطلاع پيدا كردن از چندوچون افكار عمومي نيست بلكه هدف آن است كه براساس اطلاعات به دست آمده از هر نظرسنجي، براي تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌هاي پيش رو ايده بگيرند.

   رابطه سنجش افكار عمومي با دموكراسي را چگونه مي‌بينيم؟

در اين باره لازم است دو نكته مهم را از نظر دور نداريم. يكي اينكه سازمان‌هايي كه از نيروي بالقوه موجود در افكار عمومي استفاده كرده و فعاليتي يا پروژه‌يي را در جهت رسيدن به‌هدفي معين مديريت مي‌كنند، چنانچه اين كار درجهت تحقق اهداف خاص گروهي، بخشي يا طبقاتي انجام گيرد، گامي مهم در جهت تحقق دموكراسي يا مردم‌سالاري و تقويت جامعه مدني نخواهد بود؛ ولي اگر از اين منبع زاينده، اساسا در جهت بهبود زندگي عمومي و ارتقاي كيفيت زندگي جمعي مردم استفاده شود، در اين صورت، مراجعه به‌افكار عمومي بنيان معناداري براي تحقق مردم‌سالاري و دموكراسي است.
 نكته دوم اينكه رابطه افكار عمومي و مردم‌سالاري، فقط خصلت و ماهيت سياسي ندارد. برخي تصور مي‌كنند فقط در هنگامه‌ رويدادهاي سياسي و به ويژه انتخابات و رفراندم‌ها، به‌افكار عمومي مراجعه مي‌شود. نمود برجسته اين امر، نظر سنجي‌هايي است كه از سوي موسساتي مانند گالوپ انجام مي‌گيرد و معمولا به طور منظم و در مواقع حساس به طور هفتگي يا روزانه به نمونه‌هاي جمعيتي مراجعه مي‌كنند و ميزان اقبال اين يا آن حزب و جناح يا گروه را از مردم مي‌پرسند و مي‌سنجند و سپس نتيجه را به عنوان آگاهي از ميزان موفقيت بالقوه داوطلبان يا احزاب معين، به‌آگاهي مردم مي‌رسانند. معمولا اين نظرسنجي‌ها با تقلب و دستكاري صورت نمي‌گيرد ولي مديريت شده هست. اين آگاهي‌ها هم صرفا في‌سبيل‌الله و به عشق دموكراسي حقيقي صورت نمي‌گيرد بلكه گاهي غرض‌هايي هم در پشت اين نظرسنجي‌ها نهفته است. چنان‌كه براي جهت دادن به‌افكار عمومي و به ويژه افكار سرگردان و مردد يا بي‌تفاوت از آن استفاده مي‌شود. به‌همين خاطر اين نظرسنجي‌ها داده‌هايي را براي موسسه انجام دهند. پيمايش فراهم مي‌كنند كه گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي، آنها را به قيمت گزاف مي‌خرند و در جهت تبليغ موفقيت خود يا گروه مورد نظرشان استفاده كرده و به‌هيجانات مردم دامن مي‌زنند و مي‌كوشند جهت‌گيري انتخابات را به نفع جبهه‌يي كه مورد نظرشان است مديريت كنند. بي‌ترديد چنين استفاده‌هايي از افكار عمومي، در تحقق دموكراسي و مردم‌سالاري جاي چنداني ندارد. بديهي است چنانچه نظرسنجي‌ها در فضاي سياسي سالم و در جهت توليد اطلاعات راستين و مردمي صورت گيرد و بدون جانبداري خاص در آگاهي دادن به‌مردم استفاده شود يكي از موثرترين راه‌هاي ويژه براي تحقق دموكراسي است.
 اما زندگي جمعي علاوه بر بعد سياسي، داراي ابعاد اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، تخصصي و فني و مانند آن است و مردم و افكار عمومي در مورد هريك از اين ابعاد، نظري و موضعي داشته و ممكن است جهت‌گيري مشخص يا مبهمي از خود بروز دهد.
 بديهي است هم‌اكنون اهميت نظرسنجي و مراجعه به‌افكار عمومي بيشتر مورد توجه قرار گرفته و افكار عمومي هم تحول كمي و كيفي بسياري يافته است، ولي استفاده عملي و جدي از اين سازوكار مقوم دموكراسي هنوز به‌وضعيت رضايت‌بخشي نرسيده است. امروز نهادهاي حكومتي همواره درباره مشاركت مردم در اداره امور اجتماع گفت‌وگو مي‌كنند و در عالم نظر از آن طرفداري مي‌‌كنند. اين خيلي خوب است اما به‌نظر مي‌رسد ما هنوز نتوانسته‌ايم در سطح كلان اجتماعي و توسعه پايدار، از اين سازوكار اجتماعي (يعني پيمايش شهروندي يا سنجش افكار عمومي) به طور گسترده استفاده كنيم و تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌ريزي ما هنوز يكسويه و «از بالا» تدوين و ابلاغ مي‌شود؛ و در سطوح متوسط و خرد هم به طور موردي و بخشي - مثلا به‌وسيله شهرداري‌ها- انجام مي‌شود و اينكه آيا نتايج اين نظرسنجي‌ها استخراج و در عمل به‌كار گرفته مي‌شود يا خيرامر ديگري است.

   موضوع حقوق شهروندي و پيوند آن با افكار عمومي چگونه است؟

در نكته قبلي به‌مشاركت مردم در اداره امور اشاره شد. در واژه مشاركت، نوعي معناي تفاهم و همكاري بين دو سوي يك رابطه نهفته است. در واقع سنجش افكار عمومي از سوي نهادهاي حكومتي، نوعي بازتاب و بازنمايي افكار عمومي در حوزه عمومي (هابرماسي) است و به ويژه اگر بتوان پس‌خوراند سنجش افكار عمومي و خواست‌هاي سطح پايين را در تصميم‌گيري‌هاي سطح بالا مشاهده كرد، شايد بتوان اين تلفيق را نشانه كمرنگي از شكل‌گيري دموكراسي گفتماني يا مردم‌سالاري گفت‌وگويي هابرماس دانست. و اما مشاركت مردم در اداره امور اجتماع‌شان، متاثر از مقتضييات زيربنايي است. اين مقتضيات، در يك رابطه ديالكتيكي بين نظام اجتماعي (دستگاه حكومتي) و زيست‌جهان (فضاي زندگي روزمره مردم)، به‌‌گونه‌يي كه هابرماس استفاده مي‌كند، نهفته است. به‌اين معني كه دستگاه‌هاي تصميم‌گيري، زمينه اعتماد عمومي را فراهم مي‌كنند تا مردم بتوانند در پاسخگويي به پيمايش‌هاي افكار عمومي، نظر خود را با اعتماد و آزادي بيان كنند. البته از سوي مردم (زيست‌جهان) نيز لازم است افراد به عنوان «شهروند» به محدوده حقوق و تكاليف شهروندي خود، آگاهي داشته باشند. شهروندي كه در يك اجتماع (شهر يا روستا) زندگي مي‌كند از جهت همسازي و حفظ نظم اجتماعي، تكاليفي دارد و به‌ازاي آن تكاليف، شايسته حقوقي نيز هست. به عبارت ديگر، هر شهروند در قبال رعايت قوانين و نظم جامعه و ارزش‌هاي فرهنگي، داراي حقوقي است كه اگر آن حقوق تامين نشود، اعتماد او در رعايت قوانين (رسمي و غيررسمي) جامعه و انجام تكاليف شهروندي، سست مي‌شود و اما، رعايت تكاليف و خواست حقوق شهروندي، مستلزم داشتن آگاهي‌هاي لازم است كه به آن «آگاهي‌ شهروندي» مي‌گويند. منظور اينكه اگر اشاره به‌مشاركت مردم در اداره امور مي‌شود و انتظار مي‌رود كه با موضع همكاري و تفاهم در اين امر مشاركت كنند، اين امر مستلزم آگاهي و اعتماد است كه همه اينها عناصري از سرمايه اجتماعي است.
 به‌سخن كوتاه، افكار عمومي زماني جهت‌گيري صحيح خواهد داشت كه آگاهي درستي از حقوق و تكاليف در سطح جامعه موجود باشد. اينجاست كه احياي حقوق شهروندي اهميت خود را در شكل‌گيري افكار عمومي و در نتيجه تاثير جامعه در سياست نشان مي‌دهد. اعضاي جامعه اگر از حقوق خود مطلع باشند و در مقابل بدانند چه تكاليفي بر عهده دارند مي‌توانند بهتر از شرايط كنوني در برهه‌هاي حساس و حتي براي زندگي روزمره خود تصميم بگيرند.

   منبع تقويت آگاهي و افكار عمومي چيست؟

اين مهم‌ترين و اساسي‌ترين نكته در بحث حاضر است. شايد دو منبع مهم در آگاهي دادن به مردم، يكي نهاد آموزش (به‌معناي كلي) و ديگري رسانه‌هاي جمعي باشند، كه اين دو نيز از جهات مختلف درهم تنيده‌اند. ترديدي نيست كه رسانه‌ها و ازهمه مهم‌تر، شبكه‌هاي تلويزيوني (رسانه صوتي- تصويري) بيشترين قدرت و نفوذ را در انتقال آگاهي و آموزش عمومي دارد. ممكن است تصور شود يكي از كاركردهاي مهم نظام نهادي آموزش، ياد دادن دستاوردهاي علمي در سطوح مختلف به‌نوجوانان و جوانان است. در صورتي كه، شايد بنيادي‌ترين آموزه‌هايي كه نهاد آموزش مي‌تواند در جامعه گسترش دهد، آرمان دموكراسي‌خواهي و تفكر منطقي و استدلالي است كه مقدم بر آموزش علم است. نظام آموزشي ما در انجام اين سه كاركرد (آموزش دموكراسي‌خواهي، تفكر منطقي و استدلالي و انديشه علمي) هنوز نارسايي‌هاي زيادي دارد. همچنين شبكه‌هاي تلويزيوني داخلي هنوز نتوانسته‌اند در رسالت خود براي آگاهي دادن و اشاعه تفكر عقلايي و استدلالي به‌حد كافي موفق باشند. اگر شبكه‌هاي تلويزيوني فرامليتي و رسانه‌هاي ماهواره‌يي (در سناريوي جهاني‌سازي) در زير ماسك خوانشي از دموكراسي و آزاديخواهي، در اشاعه برخي افكار انحرافي و دستكاري هوشمندانه در اخبار، ابايي ندارند اين نظام رسانه‌يي ما (به ويژه تلويزيون) است كه بايد هوشيارانه و تخصصي در مقابل آن واكنش نشان دهد، كه بي‌شك كاري مشكل و بسيار ظريف است. فراموش نكنيم كه بنا به ضرب‌المثل معروف ما كه «چو دزدي با چراغ ‌آيد گزيده‌تر برد كالا»، شبكه‌هاي تلويزيوني فرامليتي، به موازات چنين برنامه‌ها، برخي آگاهي‌هاي علمي، هنري، فلسفي و حتي خبري واقعي و درست هم پخش مي‌كنند. آنها مي‌دانند چه مي‌كنند و خوب است ما نيز بدانيم چه مي‌كنيم.
 خلاصه، نهاد آموزش و رسانه جمعي - به ويژه تلويزيون كه مخاطب عام و ميليوني دارد- مي‌توانند دست در دست هم داده و بيشترين آگاهي واقع‌بينانه را به مردم بدهند و سطح كمي و كيفي افكار عمومي را بالا ببرند تا شهروندان در اجراي تكاليف و تقاضاي حقوق خود در محملي منطقي و عقلايي و با تفاهم و همكاري در اداره امور جامعه مشاركت كنند كه شايد اين موثرترين راه مصونيت‌سازي و واكسيناسيون فرهنگي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون