روح مواد چگونه ميتوانند در آثار تجسمي اثر بگذارند؟
سنگ لعل شود در مقام صبر
فاروق مظلومي
هر ماده شخصيت و مفاهيم خودش را دارد. نرمي و صلحآميز بودن آب در برابر سختي و جنگطلبي سنگ كاملا قابل درك است. به همين دليل موادي كه آثار هنري از آن ساخته ميشوند، اولين مفهوم را به اثر تزريق ميكنند. به مقاومت و بردباري رنگ و روغن در برابر تسليم و شتابزدگي رنگ اكريليك توجه كنيد. به وقار عكس آنالوگ در برابر شيطنت عكس ديجيتال توجه كنيد و در اين ميان موادي كه مجسمه از آن ساخته ميشود مفاهيم ويژهاي را با كار مرتبط خواهند كرد. اين بار به شخصيت مطيع، مجذوم، زندهتر، طبيعيتر، محتاطتر و منعطفتر ماده چوب در مقايسه با سنگ و فلز توجه كنيد. اگرچه ميتوان تفاوتهاي فاحش بين سنگ و فلز بيان كرد و مثلا گفت فلز تشريفاتيتر و رسميتر از چوب است ولي به شكل كلي هر قدر مادهاي چگالتر و براقتر باشد مجللتر، صريحتر، هيجانانگيزتر، عجولتر و مهاجمتر خواهد بود. مجسمههاي سنگي بسيار مجللتر از مجسمههاي چوبي به نظر ميآيند. اگر عكس كودكي را در حال بازي داخل يك قاب چوبي بگذاريد، اشتباه بزرگي مرتكب شدهايد چون شيطنت قاب چوبي بسيار كمتر از قاب فلزي است. البته خوشبختي اينگونه ارتباطهاي حسي اين است كه از نظر مخاطب و حتي خود مواد قوانين مطلق ندارند و عوامل ديگري مانند بافت و رنگ و فضايي كه اين مواد در آن در كنار ساير اشيا عرضه ميشوند، مهم است مثلا ممكن است چوب بلوط سياه با رنگآميزي خاص در مقايسه با يك فلز، شخصيت فلزي بيشتري داشته باشد. چوبها را ميتوان به دو دسته صنعتي و طبيعي طبقهبندي كرد و چوبهايي مثل امدياف به عنوان يك چوب مصنوعي از شخصيتي نازل برخوردار هستند. فراواني يكي از عوامل كاهنده شخصيت هر ماده است و چوبي كه در همه جا از محل كار گرفته تا خانه و دستشويي كاربرد دارد احترام چوب بلوط سياه تپه را نخواهد داشت.عنصر ديگري كه شخصيت دروني و انرژي دروني مواد را افزايش ميدهد، مقدار آن ماده است. ميزان استفاده از يك ماده در اثر هنري شخصيت همان ماده را افزايش يا كاهش ميدهد. قاب عكسي با پهناي ده سانتيمتر از چوب طبيعي براي عكسي از خيابانهاي مدرن دوبي هرگز مناسب نيست، چراكه در اين حالت كانسپت طبيعت را كه در چوب طبيعي موجود است با كانسپت ماشينيسم مدرن كه از بين برنده جنگلهاست در تضاد قرار دادهايم. روح مواد تا ابد در ملكولهاي همان ماده جاري است حتي اگر چوب بريده شده و خشك باشد. در مثالي ديگر براي تاثير ميزان استفاده از يك ماده ميتوان گفت اگر از سنگهاي صاف و براق در سطحي بزرگ به شكل كاملا يكدست بدون هرگونه شكستگي استفاده كنيم، روحي سرد و سخت به محيط خواهيم داد و عجيب است كه در بخش قلب يك بيمارستان از سنگهاي گرانيت سياه استفاده شده بود كه براي سنگ قبر هم استفاده ميشود. اگر به واژههايي كه ميتوانند از شنيدن اسم يك ماده به ذهنمان بيايند، دقت كنيم به شخصيت آن ماده پي ميبريم. طيف واژگان هر ماده با ماده ديگر متفاوت است. مثلا واژه آتش ميتواند در طيف واژگان چوب باشد ولي در طيف واژگان فولاد نيست. ميتوان در طيف واژگان سنگ اين واژهها را گذاشت: سختي، سردي، تجمل، خشونت، بدويت، صبر.