خصوصيسازي فضاي عمومي
مسعود تقوي
خصوصيسازي فضاي عمومي به فرآيندي گفته ميشود كه طي آن، فضايي كه متعلق به مردم است، طي قراردادهايي توسط مسوولان به فرد يا گروهي داده ميشود. اين اتفاق معمولا براي سود بيشتر، يا كم كردن هزينههاي شهرداري انجام ميشود؛ يا حداقل من تا به حال نديدهام فضايي براي هدفي غير از تجارت، خصوصي شود. مشابه اين اتفاق را ميتوان به نوعي در طرح «اجراي پيادهروها» ديد. بر اساس اين طرح قرار است بخشهايي از پيادهروهاي عمومي براي «پايدار كردن» درآمدهاي شهرداري و افزايش «نشاط و سرزندگي» شهري به برخي كسبه اجاره داده شود. پيشتر در شماره 4652 روزنامه – چهارشنبه 31 ارديبهشت - دو سناريوي ممكن را بررسي كردم؛ در اين نوشته اما قصد دارم درباره تناقضات اين طرح با عمومي بودن فضاي شهري بيشتر بحث كنم. فضاي عمومي اساسا نميتواند مالالتجاره و فضاي تجاري شود. نه اينكه در فضاي عمومي نتوان فعاليت اقتصادي داشت، اما اينكه شهر براي تجارت بسته شود، با عمومي بودن آن در تناقض است. فضايي كه صرفا براي فعاليتهاي تجاري بسته شود، منجر به اخراج گروههاي مختلف جامعه از فاضاهاي عمومي ميشود. مثلا در طرح اجاره پيادهروها، اولين اتفاقي كه خواهد افتاد درگيري ميان كسبه و دستفروشان خواهد بود. در همين وضعيت فعلي، مغازهداران با حضور دستفروشان مشكل دارند، شرايطي را تصور كنيد كه مغازهدار خودش را صاحب آن فضا بداند. او با توسل به زور قانوني پليس يا قلدري غيرقانوني مزدوران، دستفروشان را اخراج ميكند. البته دستفروشان تنها مزاحمان كسب نيستند. هر گونه توقف بيجايي مانع كسب خواهد بود. بنابراين متكديان، نوازندگان خياباني، تيپهاي متمايز، گروههاي علاف و ولگرد، دستههاي دبيرستاني، آدمهاي تنهاي ناخواسته و امثالهم از اطراف محل كسب مغازهداران دور خواهند شد و اجبارا به جاهاي ديگر شهر خواهند رفت. هدف فضاي تجاري مشخص است؛ كسب درآمد بيشتر. با چيزي كه مانع درآمد شود، فورا برخورد خواهد شد. اين باعث افزايش لايههاي امنيتي فضا نيز ميشود. اگر تا ديروز پليس تنها سازمان برقراري نظم اجتماعي و اعمال خواستههاي حاكميت بود، اكنون كاسب نيز از ترس تعطيلي كسبش، خطر نميكند و به خواستهها تن ميدهد. چنانچه كسي بنابر تعاريف موضوعه، چهره و لباس ناهنجاري داشته باشد، مغازهدار به او تذكر خواهد داد يا حتي حق دارد بيرونش كند. مشتري ناهنجارپوش نيز ممكن است با اين نگاه كه مانع كسب نشود و زندگي فردي را خراب نكند – احتمالا پيشخدمتي جوان كه اكنون با او چهره به چهره است - از مطلوبش دست بكشد. كاسب ناخواسته، تبديل به پليس نامريي و چشمان «برادر بزرگ» ميشود. براي بسياري اين اتفاق بدي محسوب نميشود. آنها ميخواهند در آرامش خريد كنند و كمي آب و هوا عوض كنند. به طبع آنها ترجيح ميدهند ديگران غريب و متفاوت مزاحم كارشان نشوند. اما عوضِ اين مساله، از دست دادن آزاديهايي است كه تنها در فضاي عمومي به دست ميآيد.فضاي عمومي واقعي به همه آحاد جامعه تعلق دارد. درواقع اولين و مهمترين ويژگي آن، دسترسي آزاد افراد به آن است. اينكه كساني از اين فضا حذف شوند، اساسا عمومي بودن فضا را زير سوال ميبرد. فضاي عمومي شايد اضطرابآور و كمي ترسناك باشد، چون فضاي مواجهه با ديگري است، ديگراياي كه شناختي از او نداريم. فضاي عمومي اما فرصتي براي شناختن ميدهد و برخورد با افرادي كه در خانه و محل كار هيچگاه ديده نميشوند. فضاي عمومي، در خود اغتشاش دارد چرا كه گروههاي مختلف اجتماعي در آن با يكديگر روبرو ميشوند و حق فعاليت دارند. اغتشاش يعني نبود نظم. فقدان نظم يعني كسي يا چيزي به رفتارهاي ما شكل نميدهد – به جز قوانيني كه مردم خود از طريق منتخبانشان وضع كردهاند. ما ميتوانيم آن طور كه ميخواهيم باشيم و البته بقيه را نيز آنطور كه هستند بايد بپذيريم. از نوازندگان و محفلهاي رپ و تئاترهاي خياباني و دستفروش تا فقير و بيخانماني و پير و كودك، همه كس حق حضور در فضاي عمومي را دارد. و البته حضور گسترده افراد بر امنيت فضا ميافزايد. همه آن آدمهاي غريبه در نهايت چشماني مراقب هستند و شاهداني قابل. همان قدر كه حضور در برابر ديگري دلهره ميآورد، حضور گسترده ديگريها مانع از تخطي ميشود. مواجهه با ديگران به اين معني است كه ما تنها يك فرد از اين جامعه هستيم. آنچه ما فكر ميكنيم، تنها يكي از نظرات موجود در اين جامعه است. بدون مواجهه، دچار كوتاهنظري خواهيم شد. اگر حتي در فضاي عمومي هم تنها با افراد مشابه خودمان مواجه شويم، پس كجا قرار است درباره اين جامعه شناخت پيدا كنيم؟ در چه حالتي ميتوانيم كسي را كه نميبينيم درك كنيم؟ آيا به زودي ديگري به فراموشي سپرده نخواهد شد؟ در زمانهاي كه سوداگري و تسلط يكي يكي فضاها و امكانات را از جامعه ميگيرد - و بشر تا به حال نتوانسته فضايي آزادتر از ميدان عمومي اختراع كند- حفظ فضاي عمومي براي عموم هر روز مهمتر ميشود.