خطاب يك هنرمند به مجلس جديد
رويينهتني ما رو به پايان است
حسين كياني همزمان با آغاز به كار مجلس جديد شوراي اسلامي با نگارش نوشتاري خطاب به مسوولان هشدار داده است كه در برخورد با ديو ناديدني كرونا كه كسي را ياراي هماوردي با آن نيست، بهترين مشاوران و همدلانِ آنها همان هنرمنداني هستند كه همچنان تئاتر را راهي مطمئن براي تلطيف شرايط سخت و تغيير شرايط دشوار ميدانند. اين نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر، در اين يادداشت كه آن را در اختيار ايسنا گذاشته، آورده: «در آغاز به كارِ مجلسِ جديد لازم و ضروري به نظرميرسد كه مديران و مسوولان هنر و فرهنگ، طرح و برنامه مشخص و مدون خود را براي برون رفت از بحراني كه دامنگير هنر به خصوص هنرهاي نمايشي شده به صورت كوتاهمدت و نيز برنامههاي بلندمدت خود را براي رفع مشكلاتِ تاريخي و هميشگي اين هنر و پيشگيري و جلوگيري از معضلاتِ آتي ارايه دهند و مطالبهگرِ ايجاد قوانين و مقرراتي باشند كه بتوانند به واسطه آنها سازوكار پيش برندهاي براي هنرهاي نمايشي تعريف كرده و روندهاي ناكارآمد گذشته را ترميم و اصلاح كنند. البته به درستي روشن است كه چنين دستورِ كاري مستلزم اين است كه مديران و مسوولانِ هنر و فرهنگ، چنين عزم و اراده و توان و انگيزهاي را براي عملي شدن چنين كاري داشته باشند و زمينه و بسترسازي عملي شدن چنين تصميماتي را با واقعبيني ضروري و شناختِ حياتِ فرهنگي هنري فراهم كنند و درك كامل و جامعي از شرايط هنرنمايش و مهمتر از آن شرايطِ زيستِ بيروني و دروني هنرمندانِ هنرهاي نمايشي داشته باشند. تنها در صورت به جا آوردن و رعايت اين شرايط است كه ميتوان به گفتهها و تصميمات و دستورات و انتصابات و وعدههاي ايشان اميدوار و دلخوش بود و درغير اين صورت، اين در همچنان بر مدارِ همان پاشنه آشيل خواهد چرخيد و چشم اسفنديارِ تئاتر ما همچنان آسيبپذير خواهد بود چنانكه بوده و هست. هرچند رويينهتني درميان هنرمندان نمايش ما امري ذاتي است اما ديگر رو به پايان است و اين يكي، دو نسل اخير، چشم اسفنديار تئاتر خواهند شد و تير دو شاخِ بيتدبيري و بيدرايتي و بيشناختي مسوولان بر اين چشم آسيبپذير خواهد نشست و اين هنرِ صد وچند ساله را از پاي درخواهد آورد و اين شعاري بي پايه و اساس نيست. در تاريخ صد و چندساله تئاتر ما بودهاند نمايشنامهنويسان، كارگردانان و بازيگراني كه به رويينهتني جادوانه اين هنر، همه ناملايمات و شور بختيها و گرفتاريها تحميل شده برخود و هنرشان را فريدونوار تاب آوردند و همه نوع رنج و مصيبت را به جان خريدند اما تا آخرين نفس، هنرشان را رها نكردند و نفروختند و به مسلخش نكشاندند. اما نسلهاي تازه همان قدر كه آرمانخواه نيستند همان قدر تئاتر برايشان همانند تازيانه در ميانِ دشمنان افتاده بهرام نيست كه حاضرباشند جانشان را به خاطر نامشان كه روي آن حك شده، به خطر مرگ بيندارند و نشانه هويتِ خود را از ميانه ننگ دشمنان به در آورند و اين با همه احترامي است كه به يكي دونسل جديد دارم و اين نايستادن پاي تئاتر به هر قيمتي را محصولِ شرايط زمانه ميتوان ديد تا حاصل جمعِ اعمال و نظرياتِ تك تك افراد. زمانه به سوي بي آرمانخواهي به پيش ميرود و تئاتر با همه ابعادش بيواسطهترين آيينه زمانه است. آيينهاي كه اما زنگار و كدورتش بي توجهيها و بي قيديهاي دوگانه است. هم از طرف متوليان امر و هم از طرف صاحبانِ خانه كه همان اهالي تئاتر باشند و تنها در صورت رسيدن به نوعي تعهد و مسووليتپذيري دوجانبه و جمعي است كه ميتوان اين پاشنههاي فراوان آشيل و چشمهاي بيشمار اسفنديار را مرهم نهاد و درمان كرد. مسوولان بايد بدانند در چنين شرايطي كه كرّ و ناي كرونا همه را ازميدان هنرهاي نمايشي پراكنده و همچنان رجزخواني ميكند و كسي را هم ياراي هماوردي با اين ديو ناديدني نيست، بهترين مشاوران و همدلانِ آنها همان هنرمنداني هستند كه هنوز از زخم تير دوشاخ بر چشم اسفنديارِ تئاتر برزمين نيفتادهاند و وفادارانه، تئاتر را هنوز راهي مطمئن براي تلطيف شرايط سخت و تغيير شرايط دشوار ميدانند. بايد تا ميتوانند از وجود آنها بهره بگيرند با اين باور كه هر هنري از جمله هنر تئاتر جز به دست صاحبان اصلي آن و نه مستاجرينِ گاهي، بهبودي و رونق نخواهد پذيرفت. صاحباني كه هيچ چيز به نامشان نيست و مدعي مالكيت چيزي هم نيستند و تنها از اين همه زخمي كه بر جان هنرشان وارد آمده، فرو نيفتادهاند و سرِ فرو افتادن هم ندارند. اين تعداد اندك شمار را دريابيد و دستكم اگر از ديدار و تجربيات و همه پرسي آنها بهرهاي نميبريد، دفتر خاطرات خود را انباشهتر و رنگينتر كنيد تا فرداي بازنشستگي، اين مرور خاطرات باعثِ جلوگيري و به تعويق افتادن فراموشيتان شود. با احترام به همه مديران و مسوولانِ فرهنگ و هنر و صاحبان واقعي و مستاجرينِ گاه و بيگاه هنر تئاتر ايران.»