ارتباطات و روابط بينالمللي
عمدهترين آن دسترسي آسان و تقريبا بيمانع به رسانههاي خارجي و شبكههاي اجتماعي متنوع است. در عين حال يك مورد خاص ديگري نيز به وقوع ميپيوندد و آن، سرعت نشر اطلاعات محلي و ملي در سطح جهاني با سرعت زياد و با همپوشاني است. اين وضعيت دو مورد را منعكس ميكند، اول سرعت انتشار و گستردگي مخاطبان در نقاط مختلف و دوم شكلگيري افكار عمومي گسترده و همزمان در نقاط مختلف جهان حتي در مورد يك مساله داخلي و در سطح محلي است به معنايي ديگر وقوع هر حادثهاي نه تنها افكار داخلي بلكه بينالمللي را برميانگيزد. در چنين حالتي مساله افكار عمومي نيز از سطح ملي به سطح منطقهاي و بينالمللي گسترش مييابد و منعكس ميشود. هر مسالهاي در هر نقطه جهان، امري انساني و مشترك تلقي ميشود. مردمان خود را در سرنوشت ساير انسانها در نظامهاي ديگر دخيل ميدانند چه مسائل سياسي باشد يا اقتصادي اجتماعي و فرهنگي و به عبارتي توازن امور نه در نظام درون كشوري بلكه در سطح جهاني معنا پيدا ميكند در عين حال حيطه مداخلههاي دولتها نيز چه به صورت رسمي يا غيررسمي در تمام زمينههاي ارتباطي به خارج از محدوده سرزميني بسط مييابد كه براي نمونه ميتوان از محيط زيست و چگونگي اجراي قواعد بينالمللي نام برد. در همين نقطه است كه بايد تعريف جديدي از پيوند و شكلگيري رسانه و روابط بينالمللي مطرح كرد كه زمينهاي را براي پيوند ارتباطات، روابط بينالمللي و ديپلماسي و كاركردهاي متقابل فراهم ميآورد. اين كار به صورتي است كه آنها مكمل هم ميشوند و در مسير عملكرد خود سياست، اقتصاد، مسائل فرهنگي و اجتماعي را تحت تاثير عمل متقابل خود قرار ميدهند. مساله كرونا در عمل مشخصساز اين رابطه است بدين معني كه پيدايش اين بيماري تاثير شكنندهاي بر كار و فضاي عملكرد رسانهها به جاي گذاشته و ميتوان گفت، نقش جديدي را براي آنها ايجاد كرده است به نحوي كه رسانه در سايه وجود كرونا اگر تاكنون با تكيه بر رقابتهاي سياسي، اقتصادي در نقش مدافعان سياستهاي بينالمللي و روابط ميان دولتها و بيان رقابتهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي عمل ميكردند، تبديل به رسانههايي شدهاند كه به واسطه احساس خطر در سطح جهاني و تلفات انساني ناشي از آن در امر تبليغات آموزش و حتي سرگرمي همافزاي يكديگر شدهاند. به عبارت ديگر ترس جهان از نتايج اقتصادي سياسي و روبهرو شدن با يك بيكاري ميليوني و تورم كه يا داور فاجعهاي جهاني است، نقشهاي تازهاي را در مناسبات جهاني و عملكرد ديپلماسي جهاني رقم زده است. در چنين شرايطي اگر رسانه و روابط و ديپلماسي عملكردي با نتايج همافزا داشته باشند، ميتوان از موفقيت رسانه و ديپلماسي براي ايجاد هماهنگي و انعطاف در روابط بينالمللي سخن گفت چراكه براي اولين بار بشر، دولتها، سازمانها و نهادهاي بينالمللي با مشكلي روبهرو شدهاند كه همكاري ميان همه آنها براي حل يك مشكل و خطر جهاني را طلب ميكند و رسانهها و سازمانها متضاد بودن در چنين شرايطي را داراي نتايج خطرآفرين و كاهشي تلقي ميكنند. امروزه به همين دليل از ارتباطات بحران و تاثيرات داخلي و خارجي آن در مديريت هر بحران و سهم داخلي و خارجي آن در مديريت بحران نام برده ميشود و دليل آن ايجاد وظايفي جديد در قبال همراهيهاي ملي و بينالمللي و شكلي تازه از آگاهي در حيطه كار رسانههاست به ويژه آنكه گسترش شبكههاي اجتماعي اين تاثيرات را فزونتر ميكند. در واقع در شرايط قرن بيست و يكم، انسان سرنوشتي مشترك يافته و نتايج بسياري از سياستها در شيوه زندگي مردم جهان و همه نهادهاي موجود در گرو احساس مسووليت آن در قبال اين مخاطره جهانشكن است. لازم است يادآور شويم كه چنين وضعيتي به دليل آثار آن بعد از پايان دوران كرونا نيز همچنان در شرايط زندگي جهانيان وظايف تازهتري را به عهده گردانندگان رسانهها، ديپلماسي جهاني و روابط بينالمللي خواهد گذاشت. نتايجي را كه ميتوان در مسائل سياسي، اقتصادي اجتماعي، فرهنگي و محيط زيستي به خوبي ملاحظه كرد. چراكه انجام هر عمل و سياست در سهم داخلي هر آن در معرض قضاوت داخلي افكار عمومي و در سطح بينالمللي در معرض قضاوت افكار عمومي بينالمللي خواهد بود و نتايج آن در هر روابط بينالمللي و روند ديپلماسي پيدا خواهد بود. بيشك نتايج بايد هم در سطح جهان باشد چراكه روابط ديپلماتيك گسترده شديدا روند بينالمللي را تحت تاثير قرار خواهد داد و همه را در سطح جهان محتاج يكديگر خواهد كرد. نتيجه مختصر آنكه روند حركت رسانه، حركت ارتباطات را در سطح داخلي و بينالمللي و ميزان جذب يا دفع و موفقيت يا عدم موفقيت مشخص ميكند و اگر آن را در ارتباط با روابط و مناسبات متنوع بينالمللي مد نظر قرار دهيم مسلما ساختار، رفتار و مناسبات ملتها در اين ساخت نميتواند چيزي جز همافزايي و تلاش براي كمك به حل مسائل بينالمللي باشد كه مسائل داخلي نيز در پرتو آن سامان مييابد.