بررسي آثار ورود تكنولوژي به هنر در دنياي مدرن
جدال تكنيك و ادراك در اجراي آثار موسيقي
حامد جواهرجو
در روزگاري كه تكنولوژي در تكنيك و سرعت و دقت، از انسان پيشي گرفته و مهارت را از دستان انسانها ربوده، سخني گزاف است كه در بيان مفهوم هنر در پي تكنيك و مهارت و فنون باشيم. ظهور ابررايانهها، نرمافزارها و اپليكيشنهاي قدرتمند راه انسان را براي رسيدن به خواستههاي خود هموار كرده است. اگر تنها از زاويه تكنيكاليته و دقت در محاسبات و اجرا نگاه شود در عصر مدرنيته، تكنولوژي بسياري از محدوديتها را از ميان برداشته و راه را سهل كرده.
در اين ميان برنامههاي اجراكننده موسيقي محدوديت و مرزهاي تكنيك و سرعت و دقت در اجرا را از ميان برداشته و آن را در دسترس قرار داده. تنها با داشتن يك نرمافزار ميتوان اجراي بيكم و كاست و بينقص يك كنسرتو يا يك قطعه مشكل كلاسيك را شنيد، اما هنر را بايد فقط در تكنيك دانست؟
براي يك هنرمند و نوازنده شرط لازم براي اجراي هر اثر هنري، داشتن مهارت و تكنيك لازم و شايسته است. هرچه اين مهارت ورزيدهتر شود، بيان و اجراي اثر باشكوهتر، محكمتر و دقيقتر خواهد بود، اما اين شرط كافي نيست، چون تا اينجا ما فقط به مفهوم تكنيك و سرعت و مهارت انگشتان نوازنده بسنده كردهايم و صرفا به لحاظ تكنيكي آن را پرورش دادهايم. دستان چالاك نوازنده روي ساز نتها را همانگونه مينوازد كه تكنولوژي با نرمافزارهايش آن را مينوازد كه چه بسا دقت تكنولوژي به مراتب بالاتر نيز باشد به لحاظ اجرا، ريتم و اجراي كشش نتها و ديگر اصول نوازندگي.
اگر در فلسفه هنر و مفهوم آن قدري تامل كنيم به درك عميقتر و صحيحتري از مفهوم هنر ميرسيم كه آن فراتر از تكنيك و مهارت اجراي آن است. دركي كه هنر را زاييده صورخيال، احساس و انديشه ميداند و آن را محصول بيتابي خالق آن اثر در پرتو ادراكات حسي و غليانات فكري ميداند. محصول اين رويداد در لحظهاي حادث ميشود كه هنرمند تحت تاثير ادراكاتي فراتر از تكنيك، فرم و ديگر ملزومات يك اثر هنري قرار ميگيرد. لحظهاي كه سطح ادراكات فراتر از خودآگاهي است و خالق اثر با مخلوق خود يكي ميشود. گويي كه اثر همان موثر است. همان احساس و انديشه و روح هنرمند كه در هنرش دميده شده است. چنين است كه اثري جريان پيدا كرده و خلق ميشود كه ظريفترين، حساسترين و دقيقترين مفاهيم حسي و فلسفي را در خود به همراه دارد. اثري ناب كه در لحظه توليد خود، فارغ از هرگونه دغدغه فني، عمق مفاهيم آن را هويدا ميكند و اينجاست كه ميتوان گفت هنر از اين نقطه آغاز ميشود.
لحظهاي كه اجراي يك اثر توسط هنرمند، دقيقترين و عميقترين مفاهيم آن را در برميگيرد.
پس به چيزي فراتر از تكنيك نياز است. تكنيك و فنون، ابزار هنرمند است كه در مسير پيشبرد هر چه بهتر و زيباتر بيان كردن آن به كار گرفته ميشود. در جهت هر چه بهتر نشان دادن عظمت و شكوه و خلق حساسترين لحظات يك اثر، اما روح و مفاهيم عميق اين اثر هنري در كجاي اين مقوله ميگنجد؟
گويا به چيزي فراتر از فنون نياز است. به چيزي كه بتوان به تاروپود احساس و انديشه آن رسيد؛ به دقيقترين مفاهيم و باشكوهترين لحظات و نابترين احساسات.
يك قطعه موسيقايي فارغ از نوانسها، ديناميكهاي صوتي و انديشه و احساسي كه از درون نوازنده به سرانگشتانش منتقل ميشود همان است كه تكنولوژي هم قادر به اجراي آن است؛ اجرايي بيروح و خالي از مفاهيم.
در دورههاي مختلف تاريخ هنر، نوازندگاني بودهاند كه اجراهاي آنها تنها در حيطه سرعت و تكنيك خلاصه ميشد؛ به نوعي به رخ كشيدن تكنيك و سرعت در يك اجراي نمايشي به تماشاچي.
اما هنر و قلب آن وراي تمام اينهاست.
چه بسيار آثاري كه در عين سادگي عاليترين مفاهيم حسي را در بر داشتهاند.
چه بسيار آثاري كه مفاهيم عميق فلسفي و ادراكي را با سادهترين جملات موسيقايي بيان داشتند.
پس اجراي يك قطعه موسيقي در گرو درك عميق و رشد فلسفي و ادراك معقول هنرمند از هنر حاصل ميشود. ادراكي كه محصول آموزش فلسفه هنر و رشد حسي و عقلي هنرمند است. هرچه اشراف هنرمند بر مفاهيم دروني يك اثر بيشتر، به همان نسبت، اجراي آن دقيقتر و عميقتر خواهد بود. گويا تمامي اركان حسي و فلسفي و معنايي يك اثر، خود را نمايان ميدارند و حق آن كامل و شايسته بيان ميشود. در دنياي مدرنيته امروزي كه تكنولوژي خود خالق و مجري دقيقترين فنون و تكنيكهاست، هنر را از آنجا آغاز بدانيم كه مفاهيم و انديشه و درونيات آن نمايان ميشود، نه صورت تكنيكي و ظاهر آن اثر.
صورت ظاهر فنا گردد، بدان
عالم معنا بماند جاودان.
(مولوي)
آهنگساز