• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4663 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۹ خرداد

نگاهي اجمالي به سينماي هند به بهانه فيلم «گالي‌بوي» ساخته زويا اختر

داستان پسري ديگر از زاغه‌نشين‌هاي بمبئي

احسان زيورعالم

هند همواره سرزمين جذابي براي غريبه‌ها بوده، از آن زيبايي خيره‌كننده طبيعتش گرفته تا معجون جادويي معماري‌اش. كشوري با بيشترين زبان‌ها و مذاهب، در انقياد خدايان و تابوها، با طعم تند ادويه‌هاي استوايي، مكاني بوده براي درك بهتر جهان هستي، آن‌گونه كه بيشتر در فانتزي‌هاي‌مان مرور كرده‌ايم. هرگاه مقصد سفر سياحان به هند مي‌رسد، نگاه و طبع آنان دچار تحول مي‌شود. آنان در مجاورت عجايب طبع نازك‌بين خيال‌شان دگرگون مي‌شدند و به جاي گزارش دادن درباره آنچه واقعيت مي‌پنداشتند، تصويري غريب از جهان را ارايه مي‌دادند. كمي به كتاب‌هاي موسوم به «عجايب المخلوقات» سر بزنيد تا دريابيد هند چگونه مأمن بخش مهمي از عجايب قاره كهن بوده است. بدون ‌شك همين انبوه فانتزي‌ها موجب مي‌شود خيال‌انگيزترين شعر پارسي را سبك هندي بنامند. حسن ختام اين بخش بيتي از بيدل دهلوي كه فرمود: «كسي‌ تا كجا ناز سبزان‌ كشد/به هندوستان يك گل‌اندام نيست».

هند براي فيلمسازان هم سرزمين عجايب بوده و گويي جهان آنان را دگرگون كرده است. تاريخ سينماي غرب در برابر هند از شكل رسمي خود خارج مي‌شود و تصويري تازه از خود ارايه مي‌دهد. زماني كه در 1951 ژان رنوار براي ساخت فيلم «رودخانه» راهي هندوستان مي‌شود، ميراثي به جا مي‌گذارد كه با وجود گذشت هفت دهه هنوز ترسيم‌گر نسبت سينماي غرب و هندوستان است. نسبتي كه در آن هند جامعه‌اي است بدوي با خدايان و رسوم وابسته. در مقابل سفيدپوستان اروپايي جهاني را كشف كرده‌اند كه در آن حضورشان موجب شكوفايي مردان جوان سيه‌روز مي‌شود. آرام‌آرام از كليت هند، سينماي گتوهاي بمبئي بر پرده فيلم‌هاي غربي جا خشك مي‌كنند و هند برابر با شمايلي پسااستعماري مي‌شود. در اين شمايل هند كشوري است با حضور مردمان فقير كه هر از گاهي احساس خوشبختي مي‌كنند و اين خوشبختي در عشق و موسيقي متبلور مي‌شود؛ اما در نهايت تنها قهرمان فيلم است كه مي‌تواند از اين شرايط عدول كند و باقي مردمان فيلم در وضعيت فرهنگي ايستاي خويش باقي مي‌ماند.
هرچند اين تفكر و تصور بخشي از ساختار سينماي هند تا يك دهه پيش را تشكيل مي‌داد؛ اما چنين نگاهي نيز محصول كپي‌برداري‌هاي باليوود از سينماي زمانه بود. براي مثال زماني كه راج كاپور متاثر از «واكسي» دسيكا، «واكس» را مي‌سازد، هند و كارگردانانش مشق خود را از دست سينماي غرب مي‌نوشتند، با اين تفاوت كه فيلم هندي متفاوت از فيلم غربي است. نئورئاليسم تلخ ايتاليايي در هند به داستان اميدواركننده‌اي بدل مي‌شود كه پايانش شادي و خوشي است، هر چند در اين ميانه تا جا دارد اشك مخاطب درآورده مي‌شود. شكل نابي از ملودرام كه ما به اصطلاح «فيلم هندي» مي‌شناسيم.
در يك دهه اخير اما سينماي هند تغيير عمده‌اي كرده است. با رشد اقتصادي هند و تثبيت جايگاه اين كشور در نظام اقتصادي جهان، باليوود بيش از هر زماني به سمت و سوي هاليوودي شدن پيش رفته است. سيماي فيلم‌هاي هندي سرشار از شخصيت‌هاي پولدار با اندام ورزيده و چهره‌هاي جذاب بين‌المللي شده است. حتي ژانرهاي سينمايي هند نيز دگرگون شده است. از تريلرهاي پر از خشونت گرفته تا فيلم‌هاي گانگستري با حضور خلافكاران ثروتمند و حتي سينماي علمي-تخيلي كه يك پايش ثروت است و فيلم‌هاي جنگي از نبردهاي خيالي ميان هند و پاكستان. ديگر تصوير مرسوم از فقرا در سينماي باليوود، همان چيزي كه بخشي از خاطرات سينمايي را تشكيل مي‌دهند، به ندرت ديده مي‌شود. هند اكنون سرزمين فرصت‌هاست و باليوود رويكردش فرصت‌سازي است؛ اما اكنون با يك مناقشه هنري و گفتماني درباره هند روبه‌رو مي‌شويم؛ هندي كه غربي‌ها مي‌سازند و هندي كه هنديان بازتاب مي‌دهند.وضعيت هند براي غرب هنوز هماني است كه بوده: سرزمين گتوهاي بمبئي. «ميليونر زاغه‌نشين» روايت بدبختي پسركي در آن فضاي اسفناك است كه با دو نيروي عشق و شانس به سوي سعادت و خوشبختي پرواز مي‌كند. اين همان فرمولي است كه غربي‌ها در هند دنبال مي‌كردند. حتي «گذرگاهي به هند» ديويد لين نيز چنين تصوير پسااستعماري ارايه مي‌دهد. در اين فيلم‌ها قهرمان يك مرد است، مردي كه به‌ واسطه شرايط فرهنگي نمي‌تواند به آنچه دست يابد كه لياقتش را دارد. مردان بااستعدادي كه در برابر شرايط فرهنگي هند، با موانع بسياري مواجهند. نيروي عشق، عشق ورزيدن به يك زن او را مجاب مي‌كند عليه اين شرايط مبارزه كند. در اين مسير يك سفيد‌پوست نيز حامي او مي‌شود.
در «ميليونر زاغه‌نشين» دني‌ بويل پسر هندي به ‌واسطه مسابقه‌ و البته سيستم خدماتي از بدبختي نجات مي‌يابد كه غربي‌ها براي هند آفريده‌اند. مسابقه تلويزيوني يك مسابقه مشهور امريكايي است كه حالا در قالب هندي‌اش نمود پيدا مي‌كند. در «شير» هم وضعيت به همين منوال است. سارو كه در يك وضعيت تراژيك خانواده‌اش را گم مي‌كند، با كمك خانواده‌اي استراليايي از فلاكت نجات پيدا مي‌كند و در 23 سالگي با كمك دوست‌دختر سفيدپوستش مادر حقيقي‌اش را مي‌يابد. 
«گالي‌بوي» را مي‌توان مهم‌ترين فيلم هندي چند ماه اخير دانست، ساخته زويا اختر و داستان پسري ديگر از زاغه‌نشين‌هاي بمبئي كه با توجه به علاقه‌اش به موسيقي رپ، در پايان به شهرت مي‌رسد و سري در ميان سرها درمي‌آورد. فيلم با اينكه محصول كارگرداني هندي است، اما در نهايت از همان فرمول غربي بهره مي‌برد. زويا اختر دانش‌آموخته سينما در امريكاست و با وجود سابقه هنري خانوادگي‌اش در باليوود، سينمايي متاثر از هاليوود را دنبال كرده است. با نگاهي به «گالي‌بوي» مي‌توان ديد فرهنگ باليوودي چگونه در فيلم رنگ مي‌بازد. ديگر خبري از رقص‌هاي فراوان در ميانه فيلم و آوازه‌خواني‌هاي عاشقانه بي‌ارتباط با داستان نيست. در عوض موسيقي خود به كنش اصلي فيلم بدل مي‌شود و در قالب چالش‌هاي رپ‌خواني نمود پيدا مي‌كند. حتي وضعيت به نحوي پيش مي‌رود كه رپ‌خواني بدون وجود بيت‌ها (Bits) دنبال مي‌شود. در فيلم، شخصيت اسكاي با رگ‌وريشه‌اي غربي عامل شكوفايي شخصيت مركزي، مراد مي‌شود. هر چند ميان مراد و اسكاي رابطه قلبي نيز پديد مي‌آيد؛ اما اين زن سفيدپوست مي‌پذيرد مراد متعلق به يك دختر هندي است: سفينه.فيلم زويا اختر همانند ديگر فيلم‌هاي مشابه مورد استقبال منتقدان قرار گرفته است. با نمره‌هاي خوب از سوي منتقدان مشهور و نقدهاي جذاب براي به تصوير كشيدن دنياي تازه‌اي از هندوستان مورد تحسين قرار گرفته مي‌شود. به نظر مي‌رسد سبك و سياقي كه با دني بويل به قوام رسيده بود، اكنون به امري پذيرفته شده در سينماي هند بدل شده است. 
برخلاف سينماي مولد غرب، سينماي هند از دهه نود تصويري از هند مي‌سازد كه انتظار نمي‌رود در نگاه غرب بازتاب يابد. هند جديد در سينما، با آن فانتزي‌هاي گذشته زمين تا آسمان تفاوت دارد، هندي مملو از خشونت و سكس. سينمايي كه متعلق به طبقه متوسط هند است، تلاش مي‌كند دوگانگي طبقه متوسط در مورد بحران‌هاي معاصر از طريق روايت‌هايي درباره زنان، جوانان و شهر بيان كند، هر چند وجه ماجرا به سمت نوعي ناسيوناليسم مي‌چربد. با نگاهي به آثار غربي مي‌توان فهميد كه نه زن در اين آثار جايگاه خاصي مي‌يابد (اصولا زن‌ها غربي هستند) و نه شهر ماهيت تازه‌اي پيدا كرده است، بماند كه طبقه متوسط – به عنوان بخش مهمي از جامعه هندوستان جديد - اساسا از بدنه فيلم حذف مي‌شود. بخش مهمي از سينماگران هندي – به ‌خصوص سينماگران چپ‌گرا- با رويكردي پسااستعماري به هند معترض و براي هويت‌بخشي به ارزش‌هاي هند با انتقاد از دولت در نقش‌آفريني بدش در حوزه فعاليت‌هاي مدني‌ در تلاشند؛ اما هم‌ صداي اين بخش از سينماي هند پايين است و هم بازار سينماي غرب تمايل دارد هند را از زاويه خويش ببيند. هرچند هند حقيقي نه آن است كه در غرب به تصوير كشيده مي‌شود و نه آني كه باليوود در مقام بلندگوي ناسيوناليستي به تصوير مي‌كشد. 
مي‌توان مدعي بود باليوود به عنوان شكلي از فرهنگ بر جهان اطراف خود را متاثر كرده است. رنگ و بوي فيلم‌هاي باليوودي را مي‌توان در بسياري از آثار سينمايي كشورهاي جهان جست‌وجو كرد. حتي در سينماي كمدي ايران نيز براي بازتاب شادي هرازگاهي نقبي به اشكال و ابزار باليوودي زده مي‌شود. در اين تاثيرگذاري اما غرب در تلاش بوده بخش مهمي از تصوير باليوودي را حذف كند؛ چراكه ما را با رويه ديگر هند آشنا مي‌كند: ناسيوناليسم. برخلاف تصور عمومي كه سينماي هند، سينماي هندوستان است؛ سينماي هندي يك سينماي ديگري‌سازي است. در فيلم‌هاي باليوودي وجوه ملي‌گرايي چنان اوج مي‌گيرد كه پاكستان دشمن بالفعل است و مسلمانان ديگري‌هاي خطرناك. جدا شدن شاهرخ خان از چارچوب‌هاي مرسوم و اعتراض‌ها و فيلم‌هاي اخيرش نشان مي‌دهد شق تازه‌اي از سينماي هند نمودار شده است. نه خبري از آن بزك‌سازي هندي است و نه از آن تصوير نوستالژيك غربي، لايه‌هاي پنهاني وجود دارد كه باز مي‌توان در خوانش پسااستعماري جست‌وجويش كرد. منتقدي در متني با عنوان «نسخه باليوود از ملي‌گرايي پس از استعمار هند» اشاره مي‌كند كه سينماي كنوني هند ميراث‌دار استعمارگران بريتانيايي خود است؛ چراكه در تلاش است مدام در برابر خود به عنوان يك «من» سراغ «ديگري» برود. او به فيلم «فنا» ساخته كونال كوهلي اشاره مي‌كند كه در آن پسر كشميري يك بمب توريستي سرگردان در شهر است. هيجانات هندويان بر سر فيلم «پادماوات» كه منجر به آتش زدن اتوبوس دانش‌آموزان مسلمان شد، هنوز از اذهان پاك نشده است. برخي منتقدان بر اين باورند كه تصويرسازي‌هاي باليوود تاثير مستقيمي بر خشونت‌هاي رايج در هند دارد.
پس آنچه از سينماي هند اين روزها نصيب‌مان مي‌شود، تصويري است مخدوش. تصويري كه در آن بخش مهمي از جامعه هند در پروژه «ديگري‌سازي» حذف مي‌شوند و سينماي غرب نيز تلاش مي‌كند با عادي‌سازي وضعيت، چهره‌اي نوستالژيك و صلح‌طلبانه بيافريند، جايي كه در «گالي‌بوي» نيز نمود پيدا مي‌كند: رپر مسلمان درگير تعصبات ديني و مذهبي، دختر مسلمان مستاصل ميان خواسته‌ها و اجتماعش و در نهايت همه‌ چيز به خير و خوشي تمام مي‌شود؛ اما در هند جريان ديگري دنبال مي‌شود. كافي‌ است اخبار يك ماه گذشته را مرور كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون