زيست مجازي چگونه ما را نشان ميدهد؟
رضا دبيرينژاد
فضاي مجازي مثل همه فضاي رسانهاي ديگر داراي نشانههايي است كه خيلي وقتها معمولي به نظر ميآيند و گاهي هم ديده نميشوند اما در واقع همه اين پيدا و پنهانها هم رفتار ما را شكل ميدهد و هم اينكه رفتار، باور، احساس و در واقع شخصيت ما را نشان ميدهد. شخصيت مجازي كه امروزه يكي ديگر از جنبههاي هويتي و شخصيتي ما است. اينكه بخواهيم نام خودمان را همان نام مجازي قرار دهيم يا براي خودمان يك نام ديگر بسازيم و از آنچه در جامعه هستيم فاصله بگيريم، همين نشانه را ميتوان در تصوير يا آيكوني كه به عنوان مجازي خودمان برميگزينيم هم همين جايگاه را دارد. بخواهيم خودمان را نشان دهيم يا يك گل يا يك تصوير طبيعت را جايگزين خودمان كنيم. تقابل اين شخصيت مجازي با شخصيت دروني و يا شخصيت اجتماعي ميتواند در همين نشانهها گفتنها و حتي نگفتنها تجلي مييابد. اينكه بخواهيم حرفي نزنيم و يك شخصيت ساكني باشيم كه كنشهاي ديگران را تماشا ميكنيم و يا بخواهيم از زندگي روزمره خودمان بگوييم همگي نشاندهنده ما به طور مستقيم و غيرمستقيم است. اينكه چه شبكه ارتباطي برميگزينيم و يا چه شبكهاي را دنبال ميكنيم، همه اينها هم علائق ما را شكل و هم نشان ميدهد و در واقع طبقه اجتماعي ما را در زيست مجازي ايجاد ميكند. طبقه ما همان حلقه روابط، همفكري و علائق هستند. اين گونه است كه گاهي ميتوان پرسيد كه فرد در كدام طبقه مجازي است. از سوي ديگر همينها نشان ميدهد كه ما چه هدفي از اين زيست داريم، آيا به دنبال بازاريابي و معيشت هستيم و يا به دنبال سرگرمي و پر كردن وقت فراغت يا همنشين دنياي شخصي ما و پر كننده گمشدههاي اجتماعي است به همين ميزان هم ميتواند محل رصد كردن و پيگيريهاي شخصي ما باشد. هر كدام از شبكههاي مجازي قابليت و تعريفي دارند كه ابزار و نشانههايي در اختيار قرار ميدهند و اين ابزار و نشانهها رفتار مجازي به وجود مي آورند. مثلا برخي شبكهها كه محل نمايش تصوير هستند نشان ميدهند هر كس از عالم چه ميبيند و چه چيزي را نشان ميدهد. آيا جهان تصويري آنها يك آلبوم شخصي يا آلبوم خانوادگي است و يا جهان وسيعتري را شامل ميشود؟ آيا تصويرها محصول خودشان است يا تلاش دارند خودشان را در پس تصويرهاي ديگري پنهان كنند؟ حتي اينجاست كه شخصيت جعلي و يا خودبيني تبلور مييابد. همه اينها حاصل دانش، تجربه و فراتر از اينها خلقيات فرد است كه گاه در شكل ناخودآگاه بر دانش فرد غلبه مييابد و بهرغم جايگاه و دانش فرد از او تصويري متمايز ميسازد.
يادمان باشد كه شخصيت مجازي تنها محصول بودن در فضاي مجازي نيست بلكه گاه نبودن و در نهايت چگونه بودن همه با هم هويت مجازي ما را ساخته و مينمايانند. اينكه درهاي حضورمان را ببنديم يا باز بگذاريم، اينكه در چه زمان و موقعيتي حضور داشته باشيم و چگونه خود را بنمايانيم همه با هم تجربه جديدي است كه ما و زيست جديدمان را ميسازد. اين زيست هم مانند همه زيستهاي فرهنگي و اجتماعي ديگر آداب و معاني خاص خود را دارد و بايد در نظر داشته باشيم كه نميتوان آن را همانند رفتار اجتماعي و حضور فيزيكي دانست و اگر تمايزها و معاني آن را ندانيم دچار چالشها و رفتارهايي ميشويم كه نه قصدش را داريم و نه با شخصيت فردي و يا جمعي ما همخوان است. اين نشانهها و رفتار مجازي را هم بايد آموخت و به جاي فرار از آن يا سادهانگاري بر آن مسلط شد و گرنه شخصيت ما از سوي همه حاضراني كه وسيعتر است، خوانده ميشود.