• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4666 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ خرداد

درباره دراماتورژي تاريخ اكنون در درام‌نويسي امروز ايران

خوش‌باشي درام طاعون‌زده

سيد حسين رسولي

 

امر اجتماعي در درام‌هاي امروز ايران به ‌شدت لطمه خورده است در صورتي كه در سينما شاهد نوعي بازنمايي دروغين امر اجتماعي هستيم. مهم‌ترين مشكل اين روزهاي تئاتر كم‌توجهي به مخاطبان و رويدادهاي جاري معاصر است و متاسفانه معطوف به طبقه‌اي نوظهور شده است كه «تورستين وبلن» - جامعه‌شناس و اقتصاددان- آن را «طبقه تن‌آسا» مي‌نامد. اين طبقه در ايران با ظهور «بچه پولدارهاي تهران» در فضاي مجازي به اوج خود رسيده است؛ طبقه‌اي نوكيسه با ويژگي «مصرف تظاهري» يا «مصرف خودنمايانه». نشانه كليدي اين طبقه فراغت و دوري از كار كردن است و جالب آنكه به هنر علاقه فراواني نشان مي‌دهد تا به قول پير بورديو داراي «سرمايه فرهنگي» بشود. متاسفانه چون مهم نيست چه نوع اثر هنري و با چه كيفيتي توليد مي‌شود با انبوهي از آثار بي‌كيفيت مبتذل روبه‌رو هستيم كه شبه‌هنرمندان بي‌سوادي در آنها مشغول تجارت هستند و از سوي رسانه‌هاي دولتي و خصوصي تبليغ مي‌شوند و حتي صداوسيما نيز تبديل به ويترين اصلي آنها شده است. در واقع هنر، به ويژه هنر تئاتر براي اين طبقه پولدار تبديل به وسيله‌اي براي پز دادن زندگي پر زرق و برق‌شان شده است. آنان يا در توليد مشغول يا مخاطبان اصلي هستند، زيرا بليت‌هاي تئاترها هم از ۴۰ هزار تا ۲۰۰ هزار تومان افزايش يافته است. از سوي ديگر، نبايد از نظريه‌هاي «صنعت فرهنگ» تئودور آدورنو و ماكس هوركهايمر، «جامعه نمايش» گي دبور و «تمايز» پير بورديو غافل بشويم. هنر نيمه‌حرفه‌اي در ايران كه نه قرارداد درستي دارد و نه كمپاني‌هايي با عملكرد شفاف مالي به سوي نوعي فرماليسم آبكي كشيده شده است. بسياري از منتقدان هم اين نوع از فرماليسم و كولاژ را تبليغ مي‌كنند. هنوز هيچ كاراكتر قابل ذكري چون «دايي جان ناپلئون» و «مش قاسم» در ادبيات نمايشي آفريده نشده است. مخاطب اهل مطالعه تئاتر آنقدر ناچيز است كه كتاب‌هاي اين حوزه خاك مي‌خورند و نمايشنامه‌ها روي دست ناظران باد كرده است. تئاترهاي جريان اصلي ايران كه به نوعي گفتمان حاكم هستند با حضور سلبريتي‌ها و بازيگران صورت عمل‌كرده و عاشق خودنمايي پيش مي‌روند كه به‌شدت خنثي و بي‌خاصيت هم هستند. آنها نه جامعه را «انعكاس» مي‌دهند و نه «شكل‌دهي». در جامعه‌شناسي هنر با دو حالت مواجه هستيم: يك كار هنري يا بايد بازنمايي مشخصي از اتفاقات و تاريخ اكنون بكند يا تلاش كند تاثيري روي جامعه بگذارد و آن را شكل‌دهي كند. بنابراين شكل و محتواي هنر تئاتر دچار نوعي «وضعيت پروبلماتيك» شده است. در گذشته، شاهد آثاري چون «خاطرات هنرپيشه نقش دوم» به نويسنگي بهرام بيضايي، «پلكان» به نويسندگي اكبر رادي، «ديكته» به نويسندگي غلامحسين ساعدي بوديم كه با فرم‌ها و زبان‌هاي گوناگون تلاش داشتند «انسان ايراني را در تاريخ اكنون» خودشان روايت كنند ولي حالا اين‌گونه نيست. نمايشي در سال ۱۳۹۸ ديدم به نام «كميته نان» به كارگرداني ليلي عاج كه من را ياد فيلم‌هاي هندي دهه ۱۹۶۰ انداخت! انبوهي از مونولوگ‌هاي بي‌معنا و بي‌منطق را هم ديدم كه حرفي براي گفتن نداشتند و اين حسرت به دل من ماند كه چرا مثلا به مونولوگ «من نه» به نويسندگي ساموئل بكت توجهي ندارند.
حجم بسيار زيادي از تئاترهاي توليدشده در دهه ۱۳۹۰ ادعاي ساختارشكني و حتي ابزوردگرايي دارند در صورتي كه تئاترهاي ابزورد به ‌شدت به مسائل جاري در اجتماع كار دارند. نمايشنامه «كرگدن» اثر اوژن يونسكو به نازيسم و ديكتاتوري مي‌پردازد؛ نمايشنامه «اتاق» به نويسندگي هارولد پينتر به وحشت جاري در اجتماع كار دارد كه پشت در خانه‌هاي‌مان رژه مي‌رود؛ ساموئل بكت نمايشنامه «فاجعه» را به منظور نجات جان واتسلاف هاول نويسنده زنداني در رژيم كمونيستي چكسلواكي نوشت كه موفق به اين كار هم شد. متاسفانه بسياري از كارهاي تئاتر امروز به جاي اينكه انضمامي باشند به سوي انتزاع رفته‌اند. به نمايشنامه «آگوست: اوسيج كانتي» اثر تريسي لتس نگاه كنيد كه چطور فروپاشي خانواده سنتي در امريكا را به تصوير مي‌كشد. او با هوشمندي، عناصر فرهنگي گذشته چون موسيقي‌ها، لباس‌ها و كتاب‌هاي نسل گذشته را نشان مي‌دهد و با طنزي نيشدار ويراني آنها را به تصوير مي‌كشد ولي با كمال تعجب نمايشنامه‌هايي را در ايران مي‌بينيم كه به شرايط زندگي در دوران قاجار و پهلوي مي‌پردازند يا اگر هم به امروز كار دارند به ژانر كمدي مبتذل و فراموش‌آور يا فرم‌هاي من‌درآوري و كولاژي از تئاترهاي غربي مشغول هستند. كارگرداني را سراغ داريم كه نمايشنامه‌هايش را از روي فيلم‌هاي غربي مي‌نويسد، دكور و ميزانسن‌ها را از روي اجراهاي غربي كپي مي‌كند، بازيگرانش را از ميان سلبريتي‌هاي سينما انتخاب مي‌كند و در نهايت هم تماشاگران فراواني دارد.
اعتراض‌هاي محدودي به توليد چنين كارهاي عجيبي شده است كه نشان مي‌دهد عرصه نقد ويران شده است. خلاصه اينكه وضعيت به ‌شدت بحراني است و اگر هنرمندان تلاش جدي‌اي نكنند تا ورق را برگردانند هنر تئاتر به‌طور كلي جايگاه انتقادي خود را از دست خواهد داد. متاسفانه نويسندگان معتبري چون محمد چرمشير و نزديكان او كه زماني الگوي دانشجويان بودند به سوي توليد آثاري چون «تن‌تن»، «پلنگ صورتي» و «آمديم نبوديد، رفتيم» گرايش پيدا كرده‌اند كه بنده به شخصه تنها مي‌توانم تاسف بخورم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون