تلويزيون و بايدها و نبايدها!
عزيزالله حاجيمشهدي
بيگمان در سازمان صدا و سيما و به ويژه در تلويزيون نميتوان از نبود «نقشه راه» و نگاه آيندهنگرانه سخن گفت، چراكه بخش زيادي از وقت و توان بسياري از مديران و برنامهريزان در شبكههاي مختلف سيما، صرف برگزاري نشستها، همانديشيها و رايزنيهايي ميشود كه به تعيين خطمشيها، راهكارها و هدفگذاريها ميانجامد. اما آنچه به هر دليل - و از جمله به بهانه شرايط دشوار اقتصادي و تنگناهاي مالي رخ ميدهد - مخاطبان اين رسانه پرنفوذ را به اين باور ميرساند كه انگار در تلويزيون «نقشه راه» شفاف و مشخصي وجود ندارد! شكلگيري چنين باوري در ذهن مخاطبان اين رسانه، خطر از دست دادن مخاطبان را در پي خواهد داشت. به گونهاي كه حتي با ساختن برخي مجموعههاي سرگرمكننده، مفرح و شاديآور و به ظاهر انتقادي- اجتماعي و گاهي با تكرار و پخش دوباره و چند باره برخي مجموعههاي خاطرهانگيز نيز نميتوان از ريزش مخاطبان و گرايش روزافزون آنان به شبكههاي خارجي جلوگيري كرد.
به نظر ميرسد تلويزيون براي جلب اعتماد مخاطبان پرشمار خود بايد ضمن پرهيز از برخي مصلحتانديشيهاي بيفايده، براي بهبودبخشي توليدات خود (بهطور عام) و ساخت مجموعههاي تلويزيوني (بهطور خاص) همانديشي و رايزنيهاي كارشناسانه با افراد صاحب تجربه را در دستور كار خود قرار دهد تا بتواند با استفاده از ديدگاههاي كارشناسانه و بيطرفانه به چارچوبهاي عملي روشن و دقيقي برسد كه تحقق هدفهايي چون حفظ كيفيت و جذابيت و تازگي آثار توليدي را نيز تضمين كند و در عين حال، مانع نوآوريها و خلاقيتهاي هنرمندانه فيلمنامهنويسان و سازندگان فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني نيز نباشد.
در شرايط كنوني، تنها با برداشتن موانعي كه بر سر راه بسياري از نويسندگان، كارگردانان و برنامهسازان وجود دارد، ميتوان به اين رسانه پرنفوذ رونقي دوباره بخشيد و به توليد مجموعههايي پرداخت كه با پشتوانه پژوهشهايي روشمند و علمي بتوانند نمايانگر شرايط اجتماعي و مسائل باورپذير جامعه امروزمان باشند.