• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4673 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲ تير

بولتون مخلوق اين سياست است، نه منتقد آن

مدل خائن ترامپ

جان گانز ترجمه: فريده وكيلي

اولين‌باري كه من شخصا جان بولتون را ديدم، او تك و تنها نشسته بود. در بهار 2005، ما هر دو به اميد يافتن شغل جديد در كافه‌تريا وزارت امور خارجه نشسته بوديم: او را به‌عنوان يك فرد جنجالي در وزارت امور خارجه مي‌شناختند كه تلاش مي‌كرد سفير سازمان ملل شود و من جوان كم‌سن و سالي كه اميد به تغيير در سياست خارجي داشتم، همان‌طور كه نشسته بودم و به توصيه‌هاي يكي از دوستانم گوش مي‌كردم، چشمم به آقاي بولتون افتاد كه تنها در گوشه‌اي مشغول خواندن روزنامه بود. 

اين تصاوير در يك‌سال گذشته اغلب به ذهن من مي‌آيند. ابتدا به ‌عنوان آقاي بولتون، سپس مشاور امنيت ملي، افتادن از چشم دونالد ترامپ؛ سپس انفعال او در برداشتن گام‌هاي بعدي در جلسه استيضاح و آخرين بار اين هفته رونمايي از كتاب خود، «اتاق حادثه» كه موج انفجاري در فضاي توييتر ايجاد كرد.
در شرايطي كه همه به دنبال قهرمان هستند، جنگ صليبي يكه و تنهاي آقاي بولتون عليه آقاي ترامپ حكايت از نامعلوم بودن مسير واشنگتن است. من چند سال گذشته را صرف تحقيق و نگارش «كتابي درباره شوراي امنيت ملي» كرده‌‌ام و فرصت زيادي داشتم فكر كنم چه چيزي موجب خط خوردن جان بولتون شد. من نيز مانند بسياري ديگر نمي‌دانستم كه او در جلسه استيضاح عليه اعمال خلاف آقاي ترامپ در اوكراين شهادت خواهد داد؛ آيا كتاب او بيرون خواهد آمد؛ چرا به‌طور تصادفي در دوحه و قطر ديده مي‌شد و توييت‌ها و ريتوييت‌هاي رمزآلود او چه معني دارند.
هربار كه فكر مي‌كردم او را درك مي‌كنم، او مرا شگفت‌زده مي‌كرد مانند وقتي ‌كه كنگره را در رابطه با ادعاي رفتارهاي خلاف آقاي ترامپ در اوكراين نااميد كرد. آقاي بولتون در روند استيضاح ژانويه نيز، وقتي همه سراپا گوش بودند، به سكوت خود ادامه داد. قصد او از اين بازي چه بود؟
همه راه‌هايي كه آقاي بولتون براي عموميت بخشيدن به دانسته‌هاي خود در پيش گرفته- مصاحبه اينترنتي، كنفرانس مطبوعاتي در پايان مسير رانندگي خود، توييت‌هاي حماسي، رونمايي زودهنگام از كتاب، افشاگري بزرگ - هيچ‌يك تضميني نخواهد بود كه او در واشنگتن تنها غذا نخورد. ماه ژانويه و استيضاح آمد و رفت و بيش از نيم‌نگاه به او توجه نشد. بدون شك، چندين عامل در سكوت او دخيل بودند. خطر تهديدات قانوني، از جمله جرايم مالي و كيفري براي افشاي اطلاعات طبقه‌بندي شده كه به قوت خود باقي هستند. او همچنين كتابي در دست داشت كه براي ارتقاي آن سكوت اختيار كرده بود. [ درباره اين كتاب در صفحات بين‌الملل روزنامه صحبت شده است.]روياي او تبديل شدن به ترامپي ديگر در حزب جمهوريخواه است و نه محبوب شدن در حزب دموكرات، يا هر حزب ديگر.
جدا از رفتارهاي احمقانه آقاي بولتون، انفعال او در زمان نياز به حضورش، به ما مي‌گويد چه بر سر واشنگتن در سال 2020 آمده است. در اين جنگ صليبي چيزي بيش از منافع شخصي آقاي بولتون نمي‌توان يافت: انتقام، جلب‌توجه و فروش كتاب؛ كتابي كه پس از قرار گرفتن اولين بخش آن در اختيار رسانه‌ها، به‌طرز ناشيانه‌اي رونمايي شد.
شايد فكر كنيد آقاي بولتون در اين زمينه منحصر به فرد باشد، ولي من اين‌طور فكر نمي‌كنم. آقاي ترامپ هم به همين شكل اوضاع واشنگتن را به هم ريخته است. آقاي بولتون و افراد بسياري در اين هرج و مرج سياسي تلاش كرده‌اند ولي تلاش آنها صرفا به حفظ منافع شخصي تقليل يافته است. اين يكي از دلايل متعددي است كه آقاي ترامپ توانسته راه گريز را بيابد.
آقاي بولتون در كتاب خود به اين موضوع پرداخته كه چگونه آقاي ترامپ «گزينه دوم مردم در انتخابات كه توطئه‌هاي پشت پرده را مي‌ديد، به دليل نداشتن اطلاعات كافي در اداره كاخ سفيد ناتوان ماند، چه برسد به اداره حكومت وسيع فدرال.» اما اين اطلاعات پس از ورود آقاي بولتون به كاخ سفيد در سال 2018 كافي شد.
در هر صورت، آقاي بولتون قصد داشت با آقاي ترامپ كار كند، قصد داشت زيرساخت‌هاي حكومت كه قادر به كنترل رييس‌جمهور باشند را از بين ببرد، قصد داشت از وقايع و قراردادهاي مبتذلي كه خود نيز در آن حضور داشت يادداشت بردارد، مانند تاييد كمپ اجباري چين براي ايغورها و قصد داشت تا جايي كه بتواند سياست‌هاي خارجي خصمانه خود را دنبال كند.
وقتي آقاي ترامپ از نقطه‌نظرات سياسي و همراهي آقاي بولتون خسته شد، او از كاخ سفيد بيرون رانده شد، به مطبوعات و رسانه‌ها پيام مي‌داد كه «من به وقت خود حرف خواهم زد.» همان‌طور كه از او انتظار مي‌رفت، نمايشي خودپسندانه بر سبك و سياق گذشته ارايه كرد.
 آقاي بولتون دوست داشت اطلاعات را به دموكرات‌ها برساند ولي در كنار آنها قرار نگيرد. او دوست داشت كه اطلاعات به نشريات نشت كند ولي براي عموم مردم صحبت نكند. او براي محكوم كردن ترامپ آماده بود، اما نه براي جرايم و تخلفات روي كاغذ آمده. او دوست داشت شهادت بدهد ولي تنها با احضاريه‌اي كه از جانب مجلس سنا صادر مي‌شد. به‌طور خلاصه، آقاي بولتون دوست داشت حرف خود را به روش خود بزند. او با انتشار كتاب خود- ممنون بابت بخش‌هايي از آن- تمايل به عمومي كردن اطلاعات خود را نشان داد. اما از آنجايي كه اين كتاب تنها يك داستان است درباره آقاي بولتون عليه آقاي ترامپ، عده كمي به سمت او كشيده خواهند شد.
همان موقع كه آقاي بولتون خود را در ميانه گفت‌وگوهاي هفته تنها مي‌يابد، اين سوال در ذهن مطرح مي‌شود كه آيا دليلي براي اميدواري به واشنگتن وجود دارد. هرچند در توفان اخبار بولتون يك قصه كمتر توجه شده‌اي نيز بود: واشنگتن‌پست گزارش مي‌دهد ستوان الكساندر ويندمن كه در شوراي امنيت ملي براي آقاي بولتون كار مي‌كرد و در محكمه استيضاح ترامپ با صراحت شهادت مي‌دهد، از كار توسط آقاي ترامپ بركنار مي‌شود و در نتيجه اعمال فشار رياست‌جمهوري از امكان ترفيع به درجه سرهنگي نيز محروم شده است.
چرا اين يك نشانه اميدواري است؟ آزمون دشوار آقاي ويندمن به ما يادآوري مي‌كند كه هنوز در واشنگتن ترامپ قهرماناني هستند كه حاضرند هزينه آنچه را درست مي‌دانند بپردازند نه فقط هزينه آنچه را كه به نفع آنها‌است. 
آقاي ويندمن در طول شهادت خود به اصولي پايبند ماند كه همه ما دست‌كم ادعاي آن ‌را داريم. تقابل و تباين با آقاي بولتون و كتاب او از اين واضح‌تر نمي‌تواند باشد. در خاتمه، شما يك قهرمان بدون فالوئر را چه مي‌ناميد؟ كسي كه شام خود را تنها مي‌خورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون