جنگل هيركاني باغ ميوه نيست
داريوش خانلري
جنگلهاي هيركاني حاصل كوهزايي حد اواسط دورههاي ميوسن و اليگوسن دوران سوم زمينشناسي (ترشياري) با قدمت بيش از 30 ميليون ساله هستند. مشابه اين جنگل فقط در دو ناحيه ديگر از جهان يعني شمال امريكا و شرق آسيا بوده و در آنها بدون دخل و تصرف باقي ماندهاند. درست برعكس؛ جنگلهاي كهن هيركاني (خزري و ارسباراني) نه تنها حفظ نشدند بلكه از دهه ۳۰ شمسي زير تيغ طرحهاي جنگلداري كلاسيك با رويكرد دانش غربي بومي نشده، قرار گرفتند. طي ۷ دهه با اجراي طرح مزبور از آستارا تا گليداغ بايد اهدافي چون پرورش و تعالي جنگل براي رساندن به درجه پايدار را مدنظر داشت! غافل از آنكه جنگلهاي بكر هيركاني خود پرورش يافته طبيعي بود كه با ساختار ۳ اشكوبه ناهمسال نامنظم و ناهمگن به درجه تعالي رسيده بود! اما آن طرح جنگلداري كلاسيك با هدف حذف درختانش سبب به هم زدن تعادل و خدشه سخت بر همزيستي گونهها و ناپايداري جنگل شد. به واقع دانش ديكته شدهاي كه اعتقادي به ريشهيابي بر بنيان شكلگيري جنگل به ويژه پديدهشناسي، مواهبشناسي، هويتشناسي و نيز نياز درخت و گياه علفي پاي درخت و حل معضل دام نداشت؛ به شكل تهاجمي وارد جنگل شمال ايران شد! به واقع آن دانش بيراهه غربي با اقدامي حساب شده بر بيراههانديشي پيشينگان ما قدم برداشت كه شروعش از دهه ۳۰ شمسي با ورود كتابهاي برگردان شده جنگلشناسي از مرحوم مهندس ساعي و جنگلداري از مرحوم مهندس بنان از كشور فرانسه بود و متعاقب آن ورود ديگر نوشتههاي برگردان شده باب شد به طوري كه ماخذ ما صرفا بايد از اساتيد خارجي و جنگلهاي خارج از ايران باشد ولاغير... . با اين مقدمه حال بايد ديد پايداري جنگل چيست كه دهههاست سازمان جنگلها و مراتع كشور در پي رسيدن آن است اما به آن نرسيد! بيترديد هر موجود زندهاي همانند انسان براي پايداري خود نياز به اجزاي سالم و شاداب دارد، كه در راس آن مغز و قلب اوست، پس موجود زندهاي چون جنگل هيركاني كه طي ۷۰ سال با نام علم جنگلشناسي و پرورش جنگل و قطع ميلياردها درختان نابش به قهقراء رفت و نميدانست با قطع هر درخت يك اكوسيستم جنگلي خرد تخريب ميشود بايد ديد آيا سالم و شاداب مانده است! اين مهم نياز به مستندات ميداني دارد لذا از حضور ميداني خود از سال ۱۳۴۸ به عنوان دانشجوي كارآموز كه از جنگلهاي لووه گلستان شروع و به جنگل ناو اسالم ختم شد به واقع از برترين ناحيه رويشي جنگلهاي هيركاني بودهاند، جهت قضاوت عالمانه و عادلانه مطرح ميشود. اول؛ جنگل بلوطستان لووه گلستان با اقليم نيمه مرطوب نيمه خشك متصل به اقليم خشك جنگل ايران و توراني با درختان به كليماكس رسيده با غنيترين خاك و درختان تنومندي همچون درخت نمدار تا كلاسه قطري ۴۰۰ سانتيمتر و درختان با تراكم انبوه از بلند مازو، كرمازو، ملج، بارانك، افرا پلت، ممرز پوست روشن و... تحت سرپرستي كارشناس فائو جناب گليزر آلماني كه از بروز پديدههاي رويشي و اكوسيستمهاي جنگلي هيچ نميدانست بدون رعايت خط قرمز تهيه طرح يعني تعيين رويش قطري و حجمي گونهها با ديكته شاخصها و دستورالعمل وارداتي غيربومي در دهه ۴۰ شمسي به تهيه طرح جنگلداري كلاسيك فرموله فاقد انعطاف رفت!متعاقب آن با اعمال مدل رياضي فاقد معيار علمي از جانب شورايعالي وقت سازمان جنگلها به رياست مرحوم مهندس بنان درختان قطور به تيغ نشانهگذاري رفت! و با حجم برداشت چندين برابر رويش سالانه جنگل به يغما رفته برجاي ماند كه نه از بلوط افسانهاي خبري و نشاني و نه از بلوط نشان رد و نشاني! دوم؛ جنگل ناب راشستان نكا توسط كارشناسان فائو رومانيايي، علاوه بر ندانستن موارد فوق، فرق عرض جغرافيايي ۳۶ درجه جنگل هيركاني و جنگل روماني را نميدانستند كه موجب حجم برداشت سالانه تا دوبرابر يعني ۳۲۰۰۰۰ مترمكعب شده و به سلاخي رفت.سوم؛ جنگل استثنايي راشستان فريم توسط كارشناسان فائو بلغاري با كاهش طول دوره حجم برداشت سالانه به ۳ برابر با برش متمركز نيز به سلاخي رفت كه سبب به هم خوردن تعادل رويشگاهها و هجوم گياهان علفي مهاجم شد. چهارم؛ جنگل ناو اسالم توسط كارشناسان فائو كانادايي، علاوه بر نبود دانش بومي ياد شده در فوق، پسروي علمي تا حدي بود كه دستور قطع يكسره راشستان در سطح ۲۰۰ تا ۳۰۰ هكتاري را دادند كه با اين خرد والا چه رفت بر راشستان ناب با سياه گيله و خاك اسيدي انحصارياش كه قابل توصيف نيست. نكته قابل تامل؛ تجويز شيوه جنگلشناسي پناهي همان شيوه برش متمركز به روش هارتيك آلماني بود كه اين شيوه براي جنگلهاي غيركوهستاني عرض جغرافيايي بيش از ۴۴ درجه بوده نه عرض جغرافيايي ۳۶ درجه جنگل كوهستاني هيركاني. بياغراق ما جنگل هيركاني را نشناختيم و نميدانستيم تهيه و اجراي طرحهاي جنگلداري كلاسيك، درختان جنگل را باغ ميوه ميداند تا تمام شود! در مقابل طي ساليان دراز در پي يافتهها و پژوهش گسترده از جنگل و مردم بومي آموختم، جنگل هيركاني باغي از پديدههاي رويشي و مواهب بسيار است كه بازدهي اقتصادياش صدها برابر از ارزش جسم درخت در بازار روز بيشتر است.