معضل كودكان بدسرپرست
مهدي مالمير
خبري همين يكي، دو روز پيش بر خروجي رسانه نشست كه شنيدنش روان هر آدمي را تيره مي‌سازد.خبر دلال‌هايي كه نوزادان را با بهايي ناچيز از پدران و مادران درمانده مي‌خريدند و با بهايي بيشتر به خواستاران نوزاد كه حاضر به سُلفيدن قيمتي بالاتر از قيمت خريد بودند، مي‌فروختند. خوشبختانه اما انگار بسياري از اين دلالان بي‌خبر از نام و ننگ گرفتار قانون شده‌اند و مساله همچنان در حال پيگيري بيشتر است. اما در اينجا و در اين ماجرا دو مشكل فوري و فوتي در برابر چشمان‌مان خودنمايي مي‌كنند: نخست اينكه بسياري از اين خريد و فروش‌ها در رسانه‌هاي مجازي صورت نمي‌گيرد و در نتيجه، پيگيري و شناسايي دلالان كار آساني نخواهد بود و ديگر آنكه، مي‌شود حدس صائب زد كه بيشتر قريب به اتفاق (اگر نگوييم همگي) مشتريان نوزادان از جمله كساني هستند كه حتي از كمترين استانداردهاي سرپرستي كودك كه در قانون درج شده برخوردار نيستند و از اين طريق قصد دارند با دور زدن هفت‌خوان رستمي كه قانون به درستي در اين باره بر آن تاكيد دارد، صاحب زاد و رود شوند يا حتي بالاتر از آن از كودكان برگشته بخت سوءاستفاده كنند! يكي از شرايط سختگيرانه فرزندخواندگي، داشتن شرايط قابل قبول مالي است. والديني كه قصد سرپرستي كودكي را دارند، ضروري است تا حقِ نفقه و حتي بيمه عمر كودك را بپردازند وتازه، اين يكي از شرايط سپردن كودكان به خانواده‌هاي درخواست‌كننده فرزند است وهزار نكته باريك‌تر از مو اينجاست. در نظر گرفتن سلامت والدين و اطمينان از سلامت روحي واخلاقي آنها نيز از مراحل دشواري است كه گذشتن از آنها به آسودگي دست‌ياب نيست. در كشور ما متاسفانه معضل بزرگ «كودكان بد سر پرست» هر روز تناورتر مي‌شود آنچنان كه بسياري از كودكان سرگرم زندگي در پرورشگاه‌ها خود از خانواده‌هايي با سرپرستان نااهل مي‌آيند و از اين رو، كارشان به پرورشگاه كشيده است! دلالي كودك و سپردن كودكان به افرادي كه لياقت‌شان براي اداره زندگي كودكان به‌شدت زير پرسش است، جرمي بسيار بزرگ وچشم ناپوشيدني است. اما با همه اين تفاصيل، چند مشكل ريشه‌دار نيز در اين ميان انكارناشدني است. مشكلات مالي، گران شدن زندگي در شهرهاي بزرگ، فقر فرهنگي در برخي جاها، سبب شده تا اين پديده دل آزار در جامعه ما رواج پيدا كند. هر چند مي‌شود با پليس و قانون، بندي بر اين مشكل بست اما چنان كه دانسته است، مشكل بيش و كم پابرجا خواهد بود و بايد اعتراف كرد تا زماني كه مشكلات بنيادينِ اقتصادي و اجتماعي ما سر و صورتي به خود نگيرد، هستند در گوشه و كنار كشور والديني كه به سبب فقدان استحكام شخصيت، مشكلات مالي، برخوردار نبودن از آموزش كافي و صد‌ها دليل ريز و درشت ديگر حاضر خواهند بود جگرگوشه‌هاي‌شان را به دلالان بدسگال واگذار كنند و به معضل «كودكان بد سرپرست» بيفزايند كه بي‌هيچ شك و شبهه‌اي در دراز مدت پيامدهاي بسيار خسارت باري براي جامعه به بار خواهد آورد. هرچند همين امروز نيز نتايج بدسرپرستي كودكان در رشد عجيب و غريب كودكان خياباني، كودكان كار، بزهكاري كودكان و...براي آنهايي كه دوست ندارند چشمان‌‌شان را در برابر زشتي‌ها و گوش‌هاي‌شان را در مقابل انتقادها ببندند، قابل ديدن است. فقط كافي است كمي با دقت و مسووليت بيشتري به گرداگردمان نظر اندازيم.