• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4680 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۰ تير

زنان در زندگي ژان ژاك روسو

مهدي افشار

شايد تاكنون از اين منظر به زندگي روسو، فيلسوف سياسي، موسيقيدان، واضع انديشه‌هاي آموزشي و تربيتي، اديب و زندگينامه‌نويس قرن هجدهمي نگريسته نشده كه زنان در زندگي او، به عنوان موسيقيدان، متفكر، خلاق و آفرينشگر انديشه‌هاي فلسفي و مباني تربيتي مهم‌ترين نقش را داشته‌اند. نخستين زن نقش عظيم خويش را در زندگي ژان ژاك به هنگام ‌زاده شدنش ايفا كرد، نه با حضورش كه با غيبتش و اين غيبت آن چنان مسير زندگي او را دگرگون كرد كه سال‌ها بعد مسير حيات او را رقم زد.
ژان در سال‌هاي نخست زندگي‌اش، تحت تعاليم پدر قرار گرفت و با ادبيات از طريق پلوتارخ و رمانس‌هاي قرن هفدهمي آشنا شد و به زبان اديبانه ژان ژاك: «من و پدرم همه شب كتاب مي‌خوانديم تا اينكه پرستوها بازگشتند و در زير سايه‌بان سقف‌ها لانه گزيدند.»
روسو در كنار پدري ماند كه خلق و خوي ثابتي نداشت، در نتيجه با آموزش و تربيتي نظام‌مند بيگانه ماند. بيگانگي با نظم و انضباط جدي و استوار، بعدها در رساله او تحت عنوان اميل يا در باب آموزش بازتاب يافت.
ژان پس از آنكه پدرش همسر دومي برمي‌گزيند، تحت سرپرستي عمويش قرار مي‌گيرد و به سخن روشن‌تر زن دوم پدر و نامادري روسو، كودك را تحمل نمي‌كند و او را از خانه مي‌راند. ژان تحت سرپرستي عموي كالونيست سختگير و متعصبش قرار مي‌گيرد، پيوسته تنبيه فيزيكي مي‌شود و از آيين‌هاي مذهبي لااقل در ابتدا بيزاري مي‌جويد، هرچند بعدها به اين آيين‌ها گرايش نشان مي‌دهد. رانده شدن از خانه پدري ثمره حضور زني ديگر است: نامادري‌اي كه مسير او را تغيير مي‌دهد و از مهر پدري نيز محروم مي‌گرداند.
در شانزده سالگي از خانه مي‌گريزد، زيرا مهري نمي‌بيند كه او را دلبسته خانواده كند و هيچ دلبستگي به كسي يا جايي ندارد و سرگشته و سرگردان و بي‌هدف به كارهاي موقتي روي مي‌آورد و پس از بيست سال دربه‌دري و خانه به دوشي، به عنوان پيشكار زني به نام مادام دو وارنز به كار گماشته مي‌شود كه نقشي بنيادين در شكل دادن انديشه‌ها و فعليت بخشيدن به نبوغ و استعدادهاي او دارد. ژان ژاك از كيف پرفتوت مادام دو وارنز در پرورش و بالا كشيدن خويش بسيار بهره مي‌گيرد و به عنوان مهمان، دست‌پرورده و تحت‌الحمايه، عاشق و پيشكار در امور مختلف در خانه او مي‌ماند. نزد مادام وارنز است كه رسم و آيين نجيب‌زادگي را مي‌آموزد و در همان‌جا با موسيقي آشنا مي‌شود و آنچنان استعدادي از خود نشان مي‌دهد كه در شمار يكي از بزرگ‌ترين موسيقيدانان قرن هجدهمي قرار مي‌گيرد. در املاك آن زن، در شارمت در نزديكي شابري در ساووي است كه مطالعات جدي خود را آغاز مي‌كند و در سفرهاي كوتاهي كه همراه مادام وارنز دارد و پس از جدا شدن از او در سفرهاي بلندي كه با پاي پياده مي‌داشت، جهان ديگري را مي‌شناسد كه بر ذهن و زبان او تاثيري شگرف مي‌گذارد.
در سال 1743 به همراهي سفير فرانسه به ونيز رفت و براي نخستين‌بار ارتباطي نزديك با حيات و نهاد سياسي برقرار كرد. پس از بازگشت به پاريس با دنيس ديدرو، فيلسوف شهير فرانسوي ارتباطي نزديك و دوستانه برقرار كرد و همين دوستي توجه و تعلق او را به مسائل فلسفي و اجتماعي معطوف گرداند، هرچند كه روسو در اين سال‌ها به عنوان آهنگساز، موسيقيدان و شاعر شناخته مي‌شد. آنگاه با زني به نام ترز لوداسور كه در مسافرخانه‌اي كار مي‌كرد، ازدواج كرد كه از او صاحب پنج فرزند شد و هر پنج فرزند را نيز به يتيم‌خانه سپرد.
آخرين زني كه در زندگي روسو نقش سازنده‌اي داشت، مادام اپي ناي است كه روسو پس از ترك پاريس آنگاه كه نامه به موسيو آلبرت در باب تئاتر را نوشت، به املاك روستايي مادام اپي ناي پناه برد تا نزديك‌تر به طبيعت باشد.

آثار و آفرينش‌هاي او
الف. موسيقي: نظريه و ديدگاه‌هاي روسو در باب موسيقي كه در رساله‌اي با عنوان گفتماني در باب علوم و هنر آمده، مي‌گويد تاريخ حيات بشر بر اقليم زمين، تاريخ زوال بوده است. در سال 1752 زماني كه روسو در پاريس بود، يك گروه ايتاليايي براي اجراي اپراي كميكي با نام «اپرا يوفا» توسط جيوواني باتيستا پرگوسي، لئونارد ويشي و آلساندرو اسكارلاتي وارد پاريس شدند و به ناگاه حاميان اپراي سنتي فرانسه، به دو گروه منشعب شدند كه روياروي يكديگر قرار گرفتند. فيلسوفان اصحاب دايره‌المعارفي حامي اين اپرا شدند اما روسو يك‌تنه در برابر همه آنان ايستاد و برتري و ديدگاه خود را به ثبوت رساند.
 ب. آثار فلسفي: بخشي از سرشت و طبيعت روسو، نداي «اصلاح» يا «بهبود شخصيت خويش» را صلا درمي‌دهد. او به اصول سختگيرانه‌اي بازگشت كه در كودكي در جمهوري كالونيست ژنو- زادگاه خويش- آموخته بود و در واقع تصميم گرفت به كليساي پروتستان بپيوندد و در همين ايام بود كه در اوج حيرت همگاني، رختشوي بيسوادي به نام ترزه لواسور را به عنوان همسر برگزيد و در همين ايام بود كه رساله دوم خويش را در پاسخ به مساله‌اي نوشت كه توسط آكادمي ديژون مطرح شد و طي آن پرسيده شده بود: «منشأ ناعدالتي در ميان انسان‌ها كدام است و آيا قانون طبيعي آن را توجيه مي‌كند؟» روسو در پاسخ به اين پرسش شاهكاري دقيق و ماندگار از مردم‌شناسي آفريد. 
روسو چندين كتاب آفريد كه برجسته‌ترين آنها اميل يا در باب آموزش است، سپس قرارداد اجتماعي را رقم زد ،در سال‌هاي پاياني اعترافات را نگاشت كه بعد از مرگش انتشار يافت. در اميل، روسو به تصريح مي‌گويد كه انسان‌ها بايد آزاد و رها از همه انقيادات پرورده شوند تا بال‌هاي انديشه، ابتكار، ابداع و خلاقيت آنان، قدرت پرواز و اوج‌گيري بيابد. اما آنچه در اين كتاب، شگفت‌انگيز است، رويكرد تحقيرآميز او نسبت به زنان است، زناني كه او را در سايه حمايت خويش پروردند و از او موسيقيداني بزرگ ساختند و به دنياي دانش راه دادند. او در قرارداد اجتماعي با ناديده گرفتن زنان، آنان را تحقير مي‌كند، اما شگفتا كه در اعترافات، آنگاه كه از پيچيدگي‌هاي دروني خويش مي‌گويد، زنان را تا مرتبه الوهيت مي‌ستايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون