چرا گردشگري اقتصاد نيست؟
پرستو فخاريان
«آيا گردشگري واقعا اولويت دولت براي توسعه اقتصادي است؟» اين سوالي است كه بارها از سوي فعالان گردشگري مطرح ميشود و اين شبهه همواره براي اقشار مختلف در اين حوزه وجود دارد كه آيا اساسا قرار است توريسم بخشي از اقتصاد كشور باشد يا خير؟
اقدام اخير دولت اين پرسش را بار ديگر در اذهان قوت بخشيد؛ «ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي ۸۳ پروژه اولويتدار سال ۹۹ را به ۱۹ دستگاه عضو اين ستاد ابلاغ كرده اما در ميان هيچيك از اين پروژهها به موضوع گردشگري و صنايع دستي پرداخته نشده است.» اين درحالي است كه وزارت گردشگري و ميراث فرهنگي و صنايع دستي حتي در ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي نيز عضو نيست. هرچند سابقه داشته پروژههاي مرتبط با گردشگري در ميان پروژههاي اولويتدار دولت معرفي شوند؛ امري كه گذرا بوده و ادامهدار نبوده است. بررسي عملكرد دولتها در يكي، دو دهه اخير نشان ميدهد گردشگري تنها گهگاهي به مركز توجهها آمده است و آن مقاطع، زماني بوده كه كشور از ادامه درآمدزايي از طريق نفت نااميد شده است. بلافاصله بعد از اينكه دولت توانسته راهي جديد براي درآمدزايي از راه نفت به دست آورد، بهزودي به گردشگري بيتوجهي نشان داده و اين بخش و فعالانش را به اميد خود رها كرده است. انتقاد اصلي آنجاست كه گردشگري هيچگاه به صورت مداوم به عنوان منبع درآمدي كه دولت و مردم بتوانند روي آن حساب كنند، مطرح نشده است؛ اين يعني، گردشگري اساسا بخش قابل اتكايي در اقتصاد كشور نبوده است. به اين ترتيب حتي ميتوان گفت شاخصههاي يك صنعت را نيز ندارد و به باور بسياري از كارشناسان، نميتوان نام آن را صنعت گذاشت. اما دليل چنين رويكردي به گردشگري چيست؟ تبديل شدن گردشگري به بخشي تعيينكننده در اقتصاد كشور، نيازمند پيشنيازهايي است كه ايران تقريبا از آنها بيبهره است؛ از زيرساختهاي عمراني گرفته تا زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي و سياسي و حتي بينالمللي. بسياري بر اين باورند كه زيرساختهاي لازم براي توسعه گردشگري در كشور فراهم نشده است، اين چالش تنها به زيرساختهاي فيزيكي محدود نميشود؛ زيرساختهاي فرهنگي اين امر در ميان بسياري از مسوولان در رتبههاي عالي مديريتي و همچنين مردم فراهم نيست. به لحاظ سياسي و بينالمللي نيز تنشهايي كه هر از چند گاهي ايران را به خود درگير ميكند، باعث ميشود نتوان به اين بخش به چشم اقتصادي پايدار نگريست. شايد چنين رويكردي به گردشگري باعث شده حتي اين موضوع در خبرگزاريها و ديگر رسانههاي كشور، زيرمجموعه موضوعاتي مانند فرهنگ يا جامعه قرار بگيرند. به نظر ميرسد اين نوع نگاه تاكنون حتي نتوانسته رسانهها را مجاب كند كه گردشگري امري «اقتصادي» است و بايد اخبار آن را زيرمجموعه اخبار اقتصادي پوشش دهند؛ چه رسد به صاحبان سرمايههاي سرگردان كه پول خود را در اين بخش اقتصادي وارد كنند، يا گردشگران خارجي و داخلي كه بدانند هزينهكرد آنها بخشي از يك صنعت عمده را ميتواند تشكيل دهد. ناگفته پيداست تا زماني كه گردشگري برنامهريزي مدوني براي توسعه نداشته باشد، تا زماني كه شاخصههاي يك صنعت را احراز نكند، تا زماني كه به آن به عنوان يك اقتصاد پايدار و مستقل (و نه صرفا به عنوان يك جايگزين در زمان كمبود درآمدهاي نفتي) نگاه نشود، گردشگري همچنان امري اقتصادي نيست.