تشويق به نخواندن
ابراهيم عمران
به دفعات گفته و نوشته شده افرادي كه كتاب در زندگي روزانه؛ جزو جداناشدني امور يوميهشان است به هيچ عنوان نميتوانند اين اعتياد دوستداشتني را ترك كنند و از هر فرصتي براي تورق و بهرهبردن از دانش كتابها استفاده ميكنند. اين نگره مختص افرادي است كه دل در گرو كتاب دارند و مستقيم با كتاب عجين نيستند كه لاجرم صفحهاي را بخوانند و در آمار متوليان اعلام دقايق و ساعتهاي خواندهشده باشند.
پس مراد از اين نوشته آناني هستند كه كتاب را به قول فلاسفه «بماهو كتاب» مينگرند و در وجودش شكي لحاظ نميكنند. اين دسته از خوانندگان هستند كه فلسفه وجودي كتاب و بنگاه نشر و بهره مالي آن را معنا ميدهند و در حقيقت رونق صنعت چاپ و انتشار كتاب، مرهون و مديون خوانندگاني از اين دست است كه متاسفانه بعد از بهمن و شيوع ويروس چيني و با وجود نزديك به دو ماه خانهنشيني، ميتوان گفت كه اين رقمِ تقريبا خوب خواننده هم، به انزوايي
خزيده شدند.
دقت شود نخزيدند، بلكه سوق داده شدند ناخواسته. و افسوسانه در اين وانفساي بد ِ روزگار، هيچ نهاد و دستگاهي هم نيست كه در اين امر دخالت مثمر ثمري داشته باشد. هر چند شايد توقع زيادي باشد در اين اوضاع كه حرف اول، تامين نيازهاي واجب زندگي است؛ اين يادداشت به نبود كتاب در سبد فرهنگي بپردازد ولي آيا جايگزين بهتري البته به جز تزريق پول، براي دمي آسودن به غير كتاب وجود دارد براي اهلش؟ هرچند قيمت كتاب به نسبت صفحات چاپ شده، شايد كمتر از يك پرس غذاي معمولي اين روزها باشد ولي چه كند فردي كه لامحاله بايد اول جان داشته باشد تا توان خواندن هم در پي آن بيايد. به عينه شاهد بودم و هستم دوستان كتابخوان در اين چند ماه، هر چه در توان داشتند به كار بردند تا كتاب از زندگيشان حذف نشود ولي ره به جايي نبردند و در اين ورطه نخواندن اجباري افتادند و هيچ امري بدتر از اين نيست كه بخواهي بخواني و ياراي آن نباشد. و ميبينند اجبار در همه كارها، دست كم در لفظ وجود دارد و در اين فقره نه تنها اجباري نيست؛ بلكه غيرمستقيم تشويق به نخواندن هم ميشود كه درد بزرگ از اينجا آغاز ميشود...