فصل همدلي است نه دعوا
الياس حضرتي
اين هم رسم و قاعدهاي شده (اگرچه رسم بد و قاعده خطرناك) كه تا هركس درباره وضع كشور حرف بزند از شش جهت به او حمله كنند كه «تو ديگر هيچ نگو كه هرچه امروز بدبختي داريم به خاطر ديروزي است كه تو و رفقايت فلان كار را كرديد يا بهمان حرف را زديد يا...» الان وضع طوري شده كه اگر اصلاحطلب حرف بزند، ميگويند ريشه همه اين مصيبتها از همان دولت اصلاحات است. اصولگرا اگر حرف بزند، ميگويند پس شما كي ميخواهيد دست از سر اين مملكت برداريد. اينطرفي مجرم است و آنطرفي خطاكار. در اين بين خيانتكار نيز مدالي است كه با بيمسووليتي و بيمبالاتي تمام به سينه عمرو و زيد ميزنند. چپ گناهكار است راست هم گناهكار، بقيه هم هركدام به سهم خود منتقدان سفت و سختي دارند كه كمين نشستهاند تا مسائل امروز را به ده سال و بيست سال و سي سال و بلكه چهل سال پيش برگردانند و دعوا را به قول خودشان ريشهاي حلوفصل كنند؛ گويي ما امروز نه مسالهاي داريم، نه دردي، نه بحراني و نه مصيبتي. بلكه بايد به تاريخ رجوع كنيم و همه دردها و مشكلات را در گذشتهاي كه حقيقتا يك يكش معلوم نيست حلوفصل كنيم. من نميگويم مسائل امروز كشور ريشه در گذشته ندارند، حتما دارند. بالاخره اين وضع موجود از آسمان كه بر سرمان نازل نشده. همه ما، از هر جناحي و با هر نيتي دست به دست هم دادهايم و خوب يا بد كشور را به اينجا رساندهايم. اگر هم بنا باشد مسائل را حل كنيم راهي نداريم كه به كمك هم و با معاضدت يكديگر اين كار را بكنيم. البته تا قيام قيامت ميتوانيم وقت تلف كنيم، از امروز و آينده غافل شويم و به جايش بنشينيم و مدام به دولت سازندگي بد بگوييم و وانمود كنيم كه اگر امروز دلار بالاي بيست تومن رسيده به خاطر اين است كه مرحوم هاشمي قطار انقلاب را روي ريل ليبراليسم انداخته. كاش فقط كاسه و كوزهها را سر دولت سازندگي ميشكستند. نه. رقيب نيز محترم نمانده. كماكان ميشود و جا دارد، محض ادخال سرور در قلب سياستمداران نوخاسته همهچيز را به گردن خاتمي و موسوي و كروبي انداخت. حتي گردن احمدينژاديها هم قابليت حمل همه تحريمها و گرانيها و بيعدالتيها را دارند. عجيب آنكه گروهي كه امروز مفتخر و مبتهج به ضديت با امپرياليسم است و بيشتر و بلندتر از ديگران مرگ بر امريكا ميگويد...
همين كه نامه آقاي خويينيها منتشر ميشود يكباره همه گناهان را به گردن او انداخت كه اگر دانشجوها از ديوار سفارت بالا نميرفتند ما امروز به اين وضعيت وخيم نميرسيديم كه سردمدار چپ بخواهد دل بسوزاند و نامه بنويسد و... باز هم تاكيد ميكنم ترديدي در اين نيست كه گذشته ما حال ما را ساخته اما براي ادامه دعواي سياسي تا كجا و تا كي ميتوانيم عقب برويم؟ يك يك سياست كجاست و تا كجا بايد گذشته ديگران را منكوب كرد؟ در ميان جريانهاي سياسي، بيني و بينالله چه كسي حق دارد نامه بنويسد و اظهار مشكل كند و در عين حال بد نشنود و آماج تهمت و فحش قرار نگيرد؟ در چشم شما چه كسي در وضعيت پيشآمده سهيم نيست و ميتواند و از نظر شما حق دارد كه بيان مساله كند؟ الان كار به جايي رسيده كه حتي خانواده امام هم مجبور است مهر بر لب بزند و سكوت پيشه كند زيرا بيملاحظهها از چپ و راست به آنها حمله ميكنند كه اصلا مقصر اصلي شماييد. راست هم ميگويند اگر امام انقلاب نكرده بود كه امروز ما با امپرياليسم در نميافتاديم تا او بخواهد تحريممان كند. در جمعي كه بحث تاريخ يك يك مسائل و مشكلات امروز مطرح شد دوستي به شوخي گفت همه اينها تقصير حضرت ابراهيم است. اگر او صلاي توحيد درنميانداخت و با نمرود و بتپرستان در نميافتاد ما هم چند هزار سال بعدش تمناي بتشكني به دلمان نميافتاد. آقاي موسويخويينيها احساس تكليف كرده به ميدان آمده و موضوعات مبتلابه جامعه را به عرض بالاترين مقام كشور رسانده. عيبش كجاست كه يكباره همه برآشفته شدهاند؟ مگر چه حرف بدي زده كه نبايد ميزده؟ چرا به او نسبتهاي ناروا ميدهيد؟ غلط گفته؟ شما درستش را بگوييد چرا تاريخ انقلاب را بدنام ميكنيد؟ اتفاقا بايد استقبال كنيم از چنين نامهاي و آن را به فال نيك بگيريم و به اين معنا تعبيرش كنيم كه او هم مسوولانه آمده تا به سهم خود آستين بالا بزند و در بهبود اوضاع كنوني بكوشد. اصلا راه ديگر و چاره ديگري نداريم. نه فقط بايد از نامه دردمندانه او استقبال كنيم بلكه بايد زمينه را مساعد كنيم تا همه سليقهها و گروهها، همه آنها كه متعلق به اين سرزمينند و دل در گرو انقلاب دارند به ميدان بيايند و در سامان دادن به وضعيت نابسامان كشور بكوشند.
حتي اگر نيايند بايد دعوتشان كنيم و اين معني را به گوششان بخوانيم و اين پيام را به دستشان برسانيم كه امروز كشور محتاج همياري و همدلي همه ايرانيهاست. موضوع اين نيست كه چقدر با آقاي موسويخويينيها همدل و همسخنيم، بلكه موضوع اينجاست كه حضور چنين فرد معتبري به همراه ديگر بزرگان انقلاب اسلامي ميتواند نيرويي عظيم را براي مقابله با معضلات جامعه فرابخواند و ما را در برابر زيادهخواهي نظام سلطه مقاومتر كند.