ادامه از صفحه اول
تضعيف دستگاه ديپلماسي
جاي بسي تعجب است كه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در شرايطي كه رييسجمهور و وزير امور خارجه تلاش دارند با اقدامات يكجانبهگرايانه امريكا در شوراي امنيت سازمان ملل مقابله كنند و همه تلاش خود را به كار بستهاند تا ايالاتمتحده و دولت آقاي ترامپ به اهداف خود دست نيابند، آنها را مورد حمله قرار داده و درصدد تضعيف موقعيتشان در مجامع بينالمللي برميآيند. اينكه بهارستاننشينان با اعضاي قوه مجريه و بهخصوص با رييس دستگاه ديپلماسي به زباني صحبت ميكنند كه پيش از اين با مقامات حزب بعث صحبت ميكردند، به معناي آن است كه تقابلهاي فكري و جناحي به حدي پررنگ شده است كه ديگر ارجحيت منافع ملي براي آنها مطرح نيست و ترجيح ميدهند با تحت فشار گذاشتن دولت، مسووليت وضع كنوني را از دوش خود برداشته و بر گردن دولت بيندازند تا در رقابتهاي انتخاباتي آينده از اين موضوع بهرهبرداري كنند. حملات به دولت در حالي صورت ميگيرد كه ميدانيم اختيارات و مسووليتهاي دولت متوازن نيست و همانطور كه رييسجمهور بارها اشاره كرده، دولت اختيار كافي براي پيشبرد سياستهاي مدنظر خود را ندارد، از همين رو است كه طي سالهاي گذشته آقاي روحاني به موضوع رفراندوم در حوزه سياست خارجي اشاره كرده و خواستار برگزاري همهپرسي تعامل يا تقابل شده بود. اين يعني در سالهاي اخير دولت بدون اينكه اختياري داشته باشد، عهدهدار مسووليتي بوده كه تبعات زيادي براي كشور
در پي داشته است. وقتي در اين شرايط به دولت حمله ميشود يعني خواست نمايندگان و جناح متبوع آنها اين است كه خود اختيار قوه مجريه را در دست گرفته و مشكلات را اصلاح كنند. پيشنهاد من آن است كه اگر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي همانطور كه در جلسه روز يكشنبه عنوان كردند، برجام را براي كشور مضر ميدانند، دست به كار شده و با اختياراتي كه قانون اساسي به قوه مقننه محول كرده، دولت را ملزم به خروج از اين توافق بينالمللي كنند. به اين شرط كه مسووليت رفتار خود را بپذيرند و تضمين بدهند كه در آينده دولت را براي خروج از برجام و به تبع آن بازگشت تحريم و قطعنامههاي بينالمللي سرزنش نخواهند كرد. نمايندگان اما اين كار را نخواهند كرد، چراكه خود ميدانند خروج از برجام و بازگشت تحريمهاي بينالمللي و قطعنامههاي پيشين سازمان ملل متحد چه تبعاتي در پي دارد.
عواقب توسعهطلبي تركيه
با اين حال، واكنش نادر و خشونتآميز نيروي دريايي تركيه، اروپاييها را كه هنوز بهطور قانوني متحد تركيه در ناتو به حساب ميآيند را شگفتزده كرد. فرانسه از تصميم خود مبني بر عقبنشيني از عمليات «نگهبان دريا» تا زمان ارايه پاسخ و واكنش مناسب نسبت به مساله تركيه اطلاع داده است. علاوه بر درگيري ليبي و سوريهسازي اين كشور توسط آنكارا با ارسال حدود 7000 نيروي مزدور سوري براي مبارزه در كنار دولت وفاق ملي، اقدامات باجگيرانه آنكارا در مقابل اروپا از پذيرش پناهندگان گرفته تا مانعتراشي براي طرحهاي دفاع تدريجي كشورهاي بالتيك و اروپاي شرقي عليه روسيه، در ازاي تروريستي شناحتن يگانهاي كرد مدافع خلق YPG توسط ناتو رو به افزايش است. تركيه اكنون فقط به دنبال دستور كار خود است و بهطور فزايندهاي در اين زمينه فعاليتهاي تهاجمي نشان ميدهد. مداخلهجوييها ي تركيه در سوريه تا ليبي و عراق به وضوح نشانگر تمايلات شخصي اردوغان براي سرمايهگذاري در پروژه خود در راستاي احياي امپراتوري سابق عثماني در حوزه مديترانه است. صحنه داخلي تركيه توضيحدهنده مسائل است. با وجود اقتصاد در حال فروپاشي، تضعيف حزب عدالت و توسعه بعد از ناكامي در انتخابات گذشته شهرداري، مشكلات و موانع اخير در سوريه و شكنندگي اتحاد با روسيه اردوغان تصميم گرفت براي تحكيم قدرت خود به توسعهطلبي نظامي متوسل شود و چه چيزي بهتر از برانگيختن مليگرايي براي توجيه اين فعاليتهاي بيش از حد؟ بنابراين اردوغان مداخله تركيه در ليبي را «دفاع از اعقاب و برادران آناتولي» مينامد و آن را روايت «نئوعثماني» توصيف ميكند كه غيرواقعي است، اما وجهه انتخاباتي او را تقويت ميكند. آخرين نماد مخرب «نئوعثمانيسم» تمايل رييسجمهور تركيه براي تغيير كليساي اياصوفيه به مسجد است كه 1500 سال پيش در دوران امپراتوري بيزانس ساخته و توسط آتاتورك به يك موزه تبديل شد. اروپاييها و به ويژه امريكاييها كه نسبت به مسائل مذهبي بسيار حساسند از احتمال اين تغيير كه نتيجه آن ظرف دو هفته آينده مشخص خواهد شد، انتقادات زيادي كردند. با اين حال، فراتر از داستانگوييها هيچ كس فريب جاهطلبي تركيه در مديترانه شرقي كه داراي منابع گاز گرانبهايي در سواحل اسراييل، مصر و قبرس است را نخواهد خورد. گذشته از همكاري فيمابين دو كشور مصر و قبرس، تركيه نيز همانند روسيه قصد بهرهبرداري از پروژه خط لوله گازرساني EastMed بين قبرس، اسراييل، يونان و ايتاليا كه 16 ميليارد مترمكعب گاز را به اتحاديه اروپا صادر ميكند را دارد. امضاي يادداشت تفاهم در مورد مرزبندي آبهاي اقتصادي مربوطه بين دولت وفاق ملي ليبي و تركيه در 28 نوامبر گذشته به سرعت باعث نگراني كشورهاي مصر، قبرس و يونان كه عضوي از ناتو است، شد. با توجه به اين مساله، بهتر متوجه دليل حضور تركيه در ليبي و ضرورت واكنش اروپا ميشويم. تركيه به دنبال بنيادي شدن است. اما آيا ادامه سياستهاي تهاجمي و غبطه خوردن به اينكه هيچ پروژه ژئوپليتيكي بدون حضور اين كشور امكانپذير نيست، ميتواند براي پيروزي كافي باشد؟ در شرايط كاملا آشفته نظم جهاني و بهرهبرداري اردوغان از بيتحركي و ضعف امريكاي مردد و انزواگرا، اروپا و ناتو با مديريت «مساله تركيه» را با يك برهه زماني تعيينكننده براي اعتبار ديپلماتيك خود مواجه ميبينند. بر همگان روشن است كه اين فرصتي است براي اتحاديه اروپا به ويژه فرانسه تا خود را از قيموميت امريكا براي اداره امور داخلي خود رها كنند. اظهارات زهرآگين امانوئل ماكرون در مورد تركيه آشكارا حاكي از اين تمايل است. رويكردي كه جاي انتقاد ندارد. استقلال اروپاييها چه در روابط خود با تركيه و چه به عنوان مثال در تلاش براي نجات آنچه از توافق هستهاي با ايران باقي مانده است به ويژه در مواجهه با عقبنشيني آشكار امريكا از بيشتر موضوعات ژئوپليتيكي فعلي، فراتر از يك تمايل بلكه يك ضرورت است. آيا با اين وجود آنها قادر خواهند بود تا بر اختلافات دروني خود غلبه كرده و در مورد يك استراتژي واحد به توافق برسند؟ فرانسه خواستار مذاكرات بدون نهي از جانب اتحاديه اروپا در مورد روابط خود با تركيه است. در حالي كه اظهارنظرهاي مختلف منابع ديپلماتيك بروكسل در مورد اين موضوع يادآور اين نكته است كه تركيه هنوز جايگاه خود را در ناتو دارد و اين پيمان شامل تعليق هيچ بندي نميشود. احتمالا ترديدهاي هميشگي اروپاييان در مورد اين مساله همانند بسياري از مسائل ديگر براي آنها بسيار گران تمام خواهد شد. عدم وجود يك واكنش اساسي از جانب آنها نمونه ديگري از «مرگ مغزي» پيمان آتلانتيك شمالي و شكستي است كه بدون شك عواقب جدي در توازن ژئوپليتيكي حوزه درياي مديترانه به همراه خواهد داشت.