نقدي بر فيلم «هرگز به ندرت گاهي هميشه»
اي كاش پاسخ، هرگز باشد
فاطمه شاهبنده
دنياي فيلم دنياي زنانهاي است كه زنان بيشتر آن را درك ميكنند، هر زن در طول زندگياش بهندرت، گاهي يا هميشه تجربهاي داشته از خشونت، تعرض و تعدي كه به سبب آن
به سادگي ميتواند «آتم» را بفهمد و با او همزادپنداري كند، «هرگز به ندرت گاهي هميشه» از اين نظر اثري ارزشمند است كه بدون هياهو و ايجاد جنجال در روايت خود به مساله تعرض و خشونت عليه زنان ميپردازد و تمامي زنان دنيا را دربر ميگيرد.
با شروع پرسشهاي دكتر درباره تعرض از آتم دوربين ديگر چهره پرسشكننده را نشان نميدهد. تنها نمايي طولاني از كلوزآپ چهره آتم را ميبينيم و صداي سوالات پزشك را ميشنويم. اين زمان جايي است كه مشكلات آتم تبديل به مشكلات بيننده ميشود، مخاطب نيز درگير كنجكاوي شده و شروع به پرسش ميكند، چه كسي به او تعرض كرده؟ و در ميان جوابها به دنبال شخصي ميگردد كه آتم را مورد خشونت قرار داده است اما طولي نميكشد كه به جاي توجه به جوابهاي آتم بيننده خود به سوالات پزشك پاسخ ميدهد. ديگر جوابهاي آتم اهميتي ندارد. گويي پزشكي كه ديده نميشود سوالات را از تماشاگر ميپرسد: آيا مورد تهديد يا خشونت يا تعرض قرار گرفتهاي؟ يكي از چهار گزينه را انتخاب كن -هرگز بهندرت گاهي هميشه- و گزينهاي در ذهن هر كدام از ما پررنگ ميشود.
به نقل از خسرو دهقان: مرزها ميشكند و تماشاگر فيلم ديگر يك تماشاگر غيرفعال نيست بلكه خود بخشي از حادثه است. صحنهاي كه بسياري از ما اميدوار بوديم شخصي با همين صداي مهربان به ما ميگفت ميخواهم مطمئن شوم جايي كه زندگي ميكني امن است شايد به اين سبب پرسشگر ديده نميشود و تنها چهره آتم را ميبينيم كه در دنياي واقعي آتمها فراوان و شخصي كه بخواهد مطمئن شود آتمها امنيت دارند، غايب است. «اليزا هيتمن» بدون استفاده از موسيقي جانسوز يا نشان دادن صحنهاي از زمان تعرض به سادهترين شكل ممكن آثار مخرب خشونت و تجاوز را نشان ميدهد. تعداد نماهاي كلوزآپ در اثر بيشمار است. نماهاي نزديكي كه تاكيد بر بيتفاوتي چهره آتم در شرايط متفاوت دارد، چهرهاي سرد كه براي يك دختر نوجوان بيش از حد رنج ديده و بينشاط ديده ميشود و تنها در دو نما ميميك صورت او تغيير كرده و ملولتر از پيش ميشود. زمان شنيدن صداي قلب نوزاد و در زمان پرسش از تعرض، همين دو كلوزآپ براي نشان دادن زجري كه آتم در زمان تعدي كشيده به شدت كافي است. زواياي دوربين در بيشتر سكانسها خنثي است. همچنين ايفاي نقش دو شخصت اصلي به دختراني نابازيگر سپرده شده است. جملگي به همراه نماهاي طولاني حالتي مستندگونه و حسي برگرفته از سبك رئاليسم به اثر بخشيده تا بيننده متوجه شود دنياي واقعي نوجوانان مانند آنچه در اكثر فيلمهاي نوجوان محور ميگذرد، شيرين و دوستداشتني نيست. دغدغههايشان وراي مسابقات استعداديابي و خواندن و رقصيدن است. مسائلي مهمتر و جديتر حتي در امريكا حتي در ايالتي كه شعارش پاكدامني، آزادي و استقلال است براي آنان رخ ميدهد كه نشاني نه از پاكدامني و نه استقلال و نه آزادي دارد.