• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4686 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۷ تير

ديدگاه دو خبرنگاري كه ترجيح‌ دادند شغل ديگري برگزينند

امرار معاش با روزنامه‌نگاري خيلي سخت است

گروه اجتماعي

 روزنامه‌نگاري مانند بالا رفتن از يك كوه است؛ كاري سخت و طاقت‌فرسا اما وقتي به قله رسيدي ديگر چشم‌اندازي وسيع پيش روي توست. گاهي ممكن است خسته شوي يا اتفاق ناخواسته‌اي بيفتد كه ديگر پايت به قله نرسد اما چشم‌انداز را ديده‌اي و تصوير آن براي هميشه در ذهن و جانت نقش بسته است. «فكر مي‌كنم روحيه امروزم را مديون روزنامه‌نگاري هستم. اگر در گذشته صرفا كارمندي بودم كه صبح به صبح به محل كار مي‌رفتم و تا شب جز همكاران خودم كسي را نمي‌ديدم و به خانه باز مي‌گشتم، روحيه اجتماعي امروزم را نداشتم.» اين را فريده غايب مي‌گويد؛ روزنامه‌نگاري كه كنج آرام كافه‌‌اش را به شلوغي تحريريه ترجيح داد. آيدين فرنگي هم روزنامه‌نگاريست كه بعد از كناره‌گيري از اين حرفه به كارهاي متفاوتي از جمله توليد و فروش عسل در اردبيل روي آورد و به قول خودش از كسب و كارهاي خانگي هم غافل نيست. او هم نظري همچون فريده غايب دارد: «خيلي خوشحالم كه زماني را در اين حرفه مشغول به كار بودم. چون همين الان هم تجربيات آن زمان را با خودم دارم و اين تجربيات در مسائل شخصي هم به كمك من آمده است. علاقه من به اين حرفه جوري است كه همچنان كتاب‌هايي با موضوع روزنامه‌نگاري مي‌خوانم.»
روزنامه‌نگاري پيش از آنكه يك شغل باشد، عشق است و شايد زماني برسد كه مجبور شوي با عشق بزرگي كه در دل داري، كار در تحريريه را رها كني اما عشق را نمي‌شود مثل ميز و صندلي ترك كرد. روزنامه‌نگاراني كه خواسته يا ناخواسته اين شغل را رها مي‌كنند براي هميشه روزنامه‌نگار مي‌مانند و از همين دريچه به جهان پيرامون خود نگاه مي‌كنند. فريده غايب هم مثل آيدين فرنگي از اينكه سال‌هايي از عمر خود را صرف اين شغل كرده، پشيمان نيست اما وقتي وضعيت امروز روزنامه‌ها را با سال‌هاي پرنشاطي كه او خبرنگار بوده، مقايسه مي‌كند، هرگز هوس برگشتن به تحريريه به سرش نمي‌زند: «اوايل خيلي دلتنگ تحريريه و كارم بودم به همين دليل سعي مي‌كردم براي برخي مجلات مطالبي بنويسم كه خيلي از آن فضا دور نشوم. البته الان وضعيت روزنامه‌نگاري امروز با زماني كه من مشغول اين كار بودم بسيار متفاوت است. با توجه به وضعيتي كه الان براي اين حرفه پيش آمده ابدا احساس پشيماني نسبت به كناره‌گيري از اين شغل ندارم. البته كسي كه عمري را صرف يادگيري و كار در اين حرفه كرده باشد، ابزاري جز نوشتن ندارد و براي كار در مشاغل ديگر دست و پا بسته‌ است اما به مرور همه به شرايط جديد عادت مي‌كنند.»
هر دو تقريبا به دلايلي مشترك از روزنامه‌نگاري كناره‌گيري كرده‌اند؛ مشكلات مالي و تنگ‌نظري‌هاي سياسي. فريده غايب دليل رفتنش را اين‌گونه توضيح مي‌دهد: «دليل اولم حقوق پاييني بود كه گاهي پرداخت هم نمي‌شد و ديگر اينكه من در حوزه اجتماعي و زنان كار مي‌كردم و در نوشتن با محدوديت‌هاي زيادي مواجه بودم. اگر حقوق خوب و مناسبي دريافت مي‌كردم، شايد مي‌توانستم با محدوديت‌ها كنار بيايم اما اينكه هم محدوديت داشته باشي و نتواني آنچه مي‌خواهي بنويسي و هم از نظر اقتصادي تامين نباشي بالاخره خسته مي‌شوي و به جايي مي‌رسي همه ‌چيزهايي را كه با چنگ و دندان به دست آورده‌اي رها ‌كني. در ايران روزنامه‌نگاري شغل دلي است و امرار معاش در اين شغل كار بسيار سختي است. البته كساني كه از نظر مالي تامين هستند و به درآمد اين كار فكر نمي‌كنند آن را تنها با دل پيش مي‌برند.»
آيدين فرنگي از سال 82 تا 84 در روزنامه شرق مشغول به كار بود اما اين روزنامه در زمان سردبيري محمد قوچاني به دلايلي توقيف شدو او پس از آن در روزنامه سرمايه مشغول به كار شد اما مدير مسوول اين روزنامه هم عوض شد و كل تحريريه براي ادامه كار با مشكل مواجه شد. خودش در اين باره بيشتر توضيح مي‌دهد: «روزنامه سرمايه تعطيل شد و دبيران و خبرنگاراني كه با من در آن روزنامه كار مي‌كردند هم كار را رها كردند. من هم از شهرستان آمده بودم و ارتباط تازه‌اي نمي‌توانستم بگيرم؛ بنابراين اولين مورد گسسته شدن ارتباطاتم بود. پس از آن يعني سال 83 به شهرستان برگشتم و حق‌التحريري به كارم در چند روزنامه ادامه دادم تا اينكه در سال 85 به من گفتند كه اگر كار هم مي‌كني ديگر نبايد انتظار حق‌التحرير داشته باشي. الان نمي‌دانم داستان حق‌التحرير به كجا رسيده اما در سال‌هاي 85،86 خبري از حق‌التحرير نبود و خيلي از دوستان و همكاران من كه حق التحريري اين كار را انجام مي‌دادند، به كلي رها كردند.» 
چرا به عكس مطبوعات دنيا در ايران، خبرنگاران به سن موسفيدي نمي‌رسند؛ يا براي بازنشسته شدن عجله دارند يا ادامه كار را سخت مي‌بينند و مثل فرنگي و غايب از ميانه راه كناره‌گيري مي‌كنند؟ فريده غايب در اين باره مي‌گويد: «تعداد زيادي از روزنامه‌نگاران باتجربه از اين حرفه كناره‌گيري كرده‌اند، نسل جديد از چه كساني آموزش ببيند؟ من سال‌هاست كه از فضاي روزنامه‌نگاري دور شده‌ام اما طبق چيزهايي كه مي‌شنوم، انگار روزنامه‌نگاري تبديل شده به در خانه نشستن و كپي پيست كردن؛ در اصطلاح همان چسب و قيچي قديم. روزنامه‌نگاري يعني در ميدان بودن، چيزي كه امروز ما شاهد آن هستيم روزنامه‌نگاري نيست. زماني كه سرمايه انساني وجود ندارد، توقع چيزي بهتر از اين هم نمي‌توان داشت. خوبي نسل جديد اين است كه مي‌تواند سريعا خود را با ابزار و تكنولوژي جديد تطبيق دهد؛ عكاسي كردن و فيلم ساختن و با تكنولوژي خود را مجهز كردن اما محتوايي كه مي‌سازند چقدر مي‌تواند قوي باشد؟ راستش با اين شرايط نمي‌دانم.»
فرنگي هم در اين باره مي‌گويد: «مطمئنا به چند دليل وابسته است. شايد در مرحله اول يك روزنامه‌نگار انتظار دارد بازخوردهاي مثبتي بگيرد و با نگرفتن اين بازخوردها دلسرد مي‌شود؛ هرچند اين بازخورد مثبت و منفي در هر رشته‌اي كه باشد تاثيرگذار خواهد بود؛ مثلا يك نقاش، كارگردان و... زماني كه يك روزنامه‌نگار مطلبي را مي‌نويسد و تنها يك نفر به او مي‌گويد كه مطلبت را خواندم حتي اگر نظري هم ندهد، نويسنده مطلب را خوشحال مي‌كند. طبيعي است كه وقتي نه دستمزد مناسب دريافت كني و نه بازخوردي ببيني كم‌كم دلسرد خواهي شد. برخي هم به دليل امنيت شغلي و اقتصادي اين حرفه را رها مي‌كنند؛ مانند همكاران من كه بعد از تعطيلي آن روزنامه با تمام سابقه‌اي كه داشتند، به سراغ كاري ديگر رفتند. به همين دليل ساده خبرنگاران در ايران به سن موسپيدي نمي‌رسند و مدام با انقطاع نسلي مواجه مي‌شوند. هر روزنامه‌نگاري كه از مطبوعات خارج مي‌شود به طبع آن، چند نويسنده كم مي‌شود چون همان روزنامه‌نگاري كه رفته عامل ارتباطي با چند نويسنده ديگر بوده كه عضو تحريريه نبوده‌اند اما براي تحريريه مي‌نوشته‌اند.»
اين نوع تحليل و اين نگاه شايد كمي تلخ و آزار‌دهنده باشد اما لااقل مي‌شود تا اين اندازه مطمئن بود كه اگر روزي به هر دليلي تحريريه را ترك كردي، براي هميشه روزنامه‌نگار خواهي ماند و كارها را بهتر از ديگران سر و سامان خواهي داد. غايب درباره تاثير روزنامه‌نگاري در كار آموزش مي‌گويد: «يكي از از ابزارهاي مهم روزنامه‌نگاري روابط اجتماعي بالاست و به همين دليل تجربه روزنامه‌نگاري تاثير بسزايي در كاري كه امروز مشغول آن هستم، داشته است؛ به دليل اينكه وقتي من در روزنامه‌ كار مي‌كردم با طيف سني و عقايد قشر متفاوتي در ارتباط بودم و در اين حرفه ياد گرفتم كه با انسان‌هاي مختلف چگونه رفتار كنم. افراد مختلفي به كافه من مي‌آيند و با همه آنها صحبت مي‌كنم، تبادل نظر و سعي مي‌كنم محيط خوب و آرامي را مهيا كنم؛ يعني كافه را صرفا به عنوان يك محل اقتصادي نمي‌بينم؛ محلي است براي معاشرت و تبادل نظر با افراد گوناگون.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون