محمدعلي فروغي 80 سال پيش در كانون بانوان چه گفت؟
خطابه يك فرنگيمآب منتقد فرنگ
رضا موسوي طبري، كانال پياله: «خلاصه اندرزهاي جناب آقاي فروغي در كانون بانوان» عنوان خطابهاي است از محمدعلي فروغي كه در آذر ماه سال 1319ش در مطبوعهاي به چاپ رسيد و چندي پيش نگارنده آن را در فصلنامه دريچه تجديد چاپ كرد، چراكه در تدوين آثار آن سياستمدار فقيد مغفول واقع شده بود. در آن تاريخ چنانكه اهل اطلاع ميدانند فروغي واپسين ماههاي خانهنشيني خود را ميگذراند. او كه در تير 1314ش از مقام رييسالوزرايي عزل شده بود كمي پيش از ايراد سخنراني مذكور، در شهريور يا مهر 1319ش به كلي از خدمات دولتي بازنشسته شد و كسي تصور نداشت كه چند ماه بعد عنان اختيار كشور به دست اين دولتمرد معزول بيفتد. معهذا سخنان فروغي در اين جمع اهميت بسيار دارد، چراكه در برخي مسائل، موضع فروغي تا به امروز در پردهاي از ابهام مانده و آنچه از سوي پژوهشگران مطرح ميشود بيشتر از روي ظن و گمان است. در اين خطابه ولي باور فروغي نسبت به يكي از مقولات مهم تمدن جديد يعني نقش زن در حيات اجتماعي بشر تا حدودي براي ما آشكار ميشود. همچنين دغدغه جلوگيري از ظهور و بروز آفات و صدماتي را به ما نشان ميدهد كه خروج يكباره از سنتي ديرپا و ورود دفعي به عالمي بيگانه ممكن است در پي داشته باشد. هر چند كه اين دغدغهها پيش از فروغي نيز در ذهن و زبان برخي تجددخواهان دردمند ديده شده است و هر چند كه واقفيم اگر فروغي در اين زمان بر كرسي صدارت تكيه زده بود چه بسا در مواردي، مسائل را ديگرگون ميديد و آنچه
پيش روست علاوه بر تاملات فلسفي كه حاصل «دلايل» است منشا ديگري نيز دارد؛ اعني «عوامل.» و اهم اين عوامل بركناري او از قدرت است و دستيابي به نظرگاهي متفاوت و نزديكتر به بطن جامعه.
٭ ٭ ٭
از يادداشتهاي فروغي چنين برميآيد كه ارتباط او با كانون بانوان محدود به اين كنفرانس نبوده است. او از بدو تاسيس كانون در سال 1314ش كه مقارن است با سال كنارهگيري اجباري او از صدارت تا واپسين روزهاي عمرش با كانون
در ارتباط بود. اين ارتباط البته چنانكه خود او در آغاز سخنراني اشاره ميكند به واسطه همسايگياش با كانون كه روبهروي خانه فروغي قرار داشت (در خيابان سپه نزديك چهارراه پهلوي) تسهيل شده بود.
اين موسسه در ارديبهشت 1314ش در آخرين ماههاي مسووليت فروغي در صدر دولت، شكل رسمي به خود گرفت. رياست عاليه آن با شمس پهلوي بود و از 1315ش رياست آن را صديقه دولتآبادي عهدهدار شد. فروغي همچنين با هاجر تربيت و ديگر اعضاي كانون كم و بيش ارتباط داشت. در خاطرات فروغي به ملاقاتهاي او با مديران كانون و شركت در بعضي جلسات آن اشاره شده است. كانون براي نيل به مقاصد زير تاسيس شده بود:
1. تربيت فكري و اخلاقي بانوان و تعليم خانهداري و پرورش طفل مطابق قواعد علمي به وسيله خطابهها، نشريات، كلاسهاي اكابر و غيره
2. تشويق به ورزشهاي متناسب براي تربيت جسماني با رعايت اصول صحّي
3. ايجاد موسسات خيريه براي امداد به مادران بيبضاعت و اطفال بيسرپرست
4. ترغيب به سادگي در زندگي و استعمال امتعه وطني.
كانون، طبق اساسنامه خود، با ترتيب دادن جلسات سخنراني و نمايشها و تشكيل باشگاههاي ورزشي و كلاسهاي اكابر، كار خود را آغاز كرد. كانون در پيشرفت نهضت رفع حجاب تاثير زيادي داشته است.
نكتهاي كه لازم است بيتعارف يادآور شويم اين است كه فروغي هيچگاه مخالف كشف حجاب نبود و البته شايد موافق آن نحوه از عمليات هم كه به وقوع پيوست، نبود. در ماجراي گوهرشاد نيز تا واپسين لحظات حضور در دولت از عملكرد شاه دفاع كرد (هر چند كه در اين دوره هنوز قانون كشف حجاب مطرح نيست و ابلاغ اين قانون در كابينه فروغي صورت نميگيرد) و آن حكايت مشهور كه نقل است در نامهاي به محمدولي اسدي نوشت:
در كف شير نر خونخوارهاي....
حقيقت نداشته و خود به فرزندانش سفارش كرده بود بعد از مرگش اين موضوع را تكذيب كنند. (نك: ذكاءالملك فروغي و شهريور 1320، ص 37) چه خوشايند ما باشد چه نباشد فروغي حتي در سالهايي كه مغضوب بود و خانهنشين، به بعضي از جشنهاي مهم دربار دعوت ميشد. اگرچه به بهانههايي از رفتن به اين مراسم سر باز ميزد چون خصوصا بعد از اعدام اسدي و استعفاي اجباري، چندان دل خوشي از شاه نداشت.
چنانكه گفته شد يكي از فعاليتهاي عمده كانون برگزاري كنفرانسهايي در جهت تربيت فكري بانوان ايراني بود. در همان سالهاي نخست فعاليت كانون، شخصيتهاي نامداري در اين مركز سخنراني كردند كه غالب اين خطابهها در مطبوعات آن دوره قابل دسترسي است. خطابه فروغي در اين ميان يكي از برجستهترين و دلنشينترين گفتارهاي تاريخ كانون بانوان است. شايد نياز به يادآوري نباشد كه محمدعلي فروغي در فن خطابه استادي مسلم بود. كتابي هم در اين زمينه دارد با عنوان آيين سخنوري كه گردآوري مهمترين و بليغترين خطابههاي رجال سياسي و متفكران موثر عالم است. او نه تنها نثري شيرين و پاكيزه داشت كه به جرات ميتوان گفت از بهترين گويندگان و خطيبان عصر خود به شمار ميآمد. بسياري بر اين باورند كه سخنان او همواره اقناعكننده، در مسير اعتدال، دور از هيجان و غلو، پندآميز و فايدهمند براي خاص و عام بوده است. اگرچه معمولا تاريخ، سياستمداران را فارغ از سخنانشان و تنها با سنجش عملكردشان در صحنه اجتماع داوري ميكند.
نكتهاي را ميل دارم عرض كنم كه شايد در درك بهتر مطالب فروغي به ما كمك كند. فروغي متشرّع نبود اما بهشدت پايبند اخلاق بود. از اين رهگذر نصايح پدرانه او به بانوان متجدد قابل بررسي است. او البته خودش هم نگران سوءتفاهمهايي بود كه ممكن بود از طرح آرايش در ذهن و ضمير مخاطب پديد بيايد با اين وجود گاه سخنش را به صراحت بيان ميكرد. چند سطري از اين خطابه را با دعوت به تأمل بيشتر در اينجا نقل ميكنم:
«با اين همه دو چيز است كه بانوان به آنها قيد و دلبستگي دارند و تا آن قيد زده نشود در اين راه به جايي نميرسيم. يكي اين عقيده است كه مردم بانوان را با يك لباس دو بار نبايد ببينند. يكي ديگر مد است كه خودش و لفظش از نحوستهايي است كه از اروپا به ما رسيده است.
اشتباه نشود كه بنده شخصا هم متجددم و هم به اصطلاح عوام فرنگيمآبم و از آن مردم نيستم كه بگويم هر چيز اروپايي بد است. وليكن به بانگ بلند ميگويم عكس اين قضيه هم غلط است. يعني هر چيز اروپايي خوب نيست. مرعوب نشويد و تصور نكنيد فرنگيها هر كار ميكنند خوب است و بايد تقليد كرد. علم و صنعت اروپايي بسيار خوب است و البته بايد فرا گرفت. بعضي از ذوقيات آنها و همچنين پارهاي از آداب و رسومشان بسيار پسنديده است. اما عادات و حالات بد هم فراوان دارند. حق اين است كه چيزهاي خوب را بايد گرفت به شرط رعايت مقتضيات خصوصي خودمان و از چيزهاي بدشان بايد دوري جست و عجب در اين است كه در ميان اين قوم به اين هوشمندي هم مثل اقوام ديگر يك كلمه حرف حسابي را هزاران حكيم و دانشمند ظرف سالهاي دراز نميتوانند پيش ببرند اما چهار نفر لوطي و منفعتپرست فورا افسارشان ميكنند. اين مساله مد و قيد به لباس عوض كردن در اروپا از چيزهايي است كه اصلا اختراع خياط و بزاز و جواهرساز و امثال آنهاست كه ميخواهند به اين وسيله كسبشان رواج باشد. بعضي خدانشناسان بيانصاف را هم كه حرفشان ميان مردم دررو دارد با خود همدست ميكنند و به ترويج بازار خودشان واميدارند. دل زيباي بانوان هم كه هر چه ميبيند ميخواهد و اسباب خانهخرابي به زودي فراهم ميشود. (دريچه، ص 93)
اين نگرانيها البته سابقه دارد. يعني از همان آغاز تجددطلبي از سوي كساني كه دغدغه حفظ هويت داشتند و از اقتباس شيفتهگون تمدن غرب و تقليد كوركورانه مردم را زنهار ميدادند مطرح ميشد.
شيخ محمد خياباني با گذشت بيش از يك دهه از آغاز مشروطيت بعد از مشاهده سوءتعبيرهايي كه از دعوت به تجددِ امثالِ او صورت گرفت نسبت به بعضي از اين موارد انتقاد ميكرد. از جمله در باب نسوان در نطق 12 سرطان 1299 ميگويد:
عالم نسوان ما داراي يك اهميت بزرگي است. نسوان ما هم يك جماعتي تشكيل ميدهند كه آن نيز در مقدرات اين مملكت سهم و حصه بزرگي را مالك ميباشد. ممكن نيست ما يك قرار و تصميمي را اتخاذ نماييم يا اظهاراتي را بكنيم كه بتواند ابواب تجدد را به روي نسوان ببندد. مقصود ما از اظهارات پريروز فقط متنبه كردن نسوان ايراني بود از خطرات و خيمه اسرافات و خراجيهاي بيحد و حصر كه اولين و آخرين علت آن را همان احتراص مدپرستي ميدانيم. ما بر آنان اخطار كرده بوديم كه بايد از اين اسرافات دست برداشته سعي و غيرت، قوت و قدرت خودشان را در اموري به مصرف برسانند كه موافق صلاح ملك و ملت باشد. خيلي خوب ميشد هرگاه يك عده از خانمهاي دانشمند در ميان خودشان يك قراري گذاشته، يك مجلسي ترتيب بدهند و در آن مجلس با البسه ساده و معقول و به كلي عاري از تزيينات مفرطانه و اسرافآميز حضور به هم رسانيده براي خواهران خودشان يك سرمشق عبرت تشكيل بدهند و به تدريج از
سوء اخلاق و آلام و اضطرابات زائدي و فلاكتهايي كه مدپرستي دارد در عالم نسوان ما داخل مينمايد، جلوگيري به عمل بياورند.
ما مشاهده ميكنيم كه مدپرستي در ميان نسوان شدت بههم رسانيده و در اسراف و خراجي يك نوع رقابت به حصول آورده است. ما نميتوانيم لاقيد ماند و اصلاحات قيام بايد در عالم نسوان هم نفوذ پيدا نمايد. (شرح حال و اقدامات شيخ محمد خياباني، ص 57)
فروغي البته در خطابه خود تنها به اين مسائل ظاهري نميپردازد، بلكه در چند بخش وظايف زن را در نسبت با خود، خانواده، خلق و خالق در جهان متجدد به نحوي فلسفي بيان ميكند. علاقهمندان براي مطالعه متن كامل اين خطابه ميتوانند به فصلنامه دريچه شماره 49 رجوع كنند. ما در پايان اين مقدمه چند سطر از بخش «وظيفه زن نسبت به خود» را نقل ميكنيم تا حسن ختام اين يادداشت قرار گيرد:
«وظيفه زن اين است كه وجود خود را پاك نگاه بدارد. وجود مادي و جسماني پاك نگه داشتنش به پاكيزگي است و اين واضح است. اما زن وجود روحاني خود را هم بايد پاك نگاه بدارد و آن به نجابت و عفت و عصمت است. البته مقصود اين نيست كه مرد مكلف به نجابت و عفت نيست. به عقيده من خارج شدن مرد از جاده نجابت و عفت نفرتانگيزتر است و ميتوان تعجب كرد از اينكه چرا در جامعه بشري همين كه زن از نجابت و عصمت تخلف ميكند ننگين ميشود و بر سر زبانها ميافتد اما بيعفتي مرد آنقدرها طرف توجه نيست.
بنده اين مطلب را اين قسم توجيه ميكنم كه سببش همين است كه زن شأنش روحانيت است پس وقتي كه از شأن خود خارج شد طرف توجه ميشود. چنانكه بيديني براي همه كس بد و قبيح است اما ملّا اگر بيدين باشد قبيحتر است و بر سر زبانها ميافتد. چون شأن ملّا دينداري است. بخل و خست در هر كس باشد از صفات رذيله است اما فقير و حقير اگر امساك كند كسي به او سرزنش ندارد چون اگر امساك نكند چه بكند؟ ولي از دولتمند وقتي كه بخل و امساك ديده ميشود قبيح به نظر ميآيد.» (دريچه، ص 89 و 90)