• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4689 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۱ تير

نخوانده استاد است

مهرداد احمدی شیخانی

دوستي داشتم آن قديم‌ها كه وقتي فيلمي در سينماها به نمايش مي‌آمد در مورد آن نقد كشافي مي‌راند و از جنبه‌هاي مختلف آن را بررسي مي‌كرد و انصافا هم در سخن‌پردازي و نقد كم نمي‌گذاشت، اما جالب‌ترين بخش صحبتش آنجا بود كه اگر مي‌پرسيدي «آيا فيلم را ديده‌اي» به صراحت و سربلندي پاسخ مي‌داد «نه»! يعني ممكن بود ساعت‌ها در مورد فيلمي كه نديده، فقط بر حسب شنيده‌ها داد سخن بدهد. مي‌گويند در آن سال‌هاي دهه 60 در بخش مميزي سينما هم يك نفر بوده كه بينايي بسيار ضعيفي داشته يا شايد هم نابينا بوده و يك نفر كنار دستش مي‌نشسته و برايش فيلم را تعريف مي‌كرده و او بر حسب آنچه مي‌شنيده، فيلم را قابل نمايش تشخيص مي‌داده يا نمي‌داده است. خلاصه از اين دست نمونه‌ها در قديم تك و توك پيدا مي‌شد ولي انگار امروزه روز و احتمالا به جهت گسترش فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي، چنين مصاديقي، نه كم و بيش كه به وفور يافت مي‎شود. كساني كه همچون علامه دهر در هر موضوعي با آب و تاب و مطمئن و همه‌جانبه داد سخن مي‌دهند، بدون آنكه از موضوع اطلاعي داشته باشند و چنان در رد يا تاييد ماجرا اظهارنظر مي‌كنند كه انگار خود از بانيان و ناجيان ماجرا بوده‌اند. نمونه‌اش هم كم نيست، يكي از آخرين‌هايش همين موضوع توافقنامه بين ايران و چين بود. 

الان حدود دو هفته مي‌شود كه موضوع توافقنامه ايران و چين داغ است و فضاي مجازي مملو است از حمله به آن‌كه چه نشسته‌ايد كه كيان ميهن از دست رفت و مام ميهن را فروختند و اگر دير بجنبيد ايران مستعمره چين خواهد شد. من البته چون نه متن توافقنامه را خواندم، نه آمرا ديده‌ام و نه اگر خوانده بودم، به حقوق بين‌الملل اشراف دارم كه بدانم آيا آنچه در مورد آن مي‌گويند، چقدر قرين صحت است، نمي‌توانم در مورد آن نظر بدهم و حتي اگر آن را خوانده بودم دانش اظهارنظر در مورد آن را نداشتم و نهايتا وقتي منتشر شد، اگر كسي در مورد آن از من سوال كند، به نظر كارشناسان حقوق بين‌الملل كه در مورد آن تحليل و نظر دارند ارجاع مي‌دهم. ولي امروز تنها مي‌توانم در مورد آنچه در اظهارنظرها مي‌بينم سخن بگويم. براي من اين پرسش هست كه چگونه مي‌شود در مورد آنچه نمي‌دانيم داد سخن بدهيم. يعني چطور مي‌شود كه مفاد يك توافقنامه را نخواند و در مورد آن به صراحت حرف زد و قضاوت كرد؟ قطعا براي تك‌تك آحاد كشور اين حق هست كه در مورد آنچه در كشور و بر كشور مي‌گذرد، نظر بدهند و نسبت به امور حساس باشند ولي آيا فقط مي‌شود بر اساس شنيده‌ها از منابعي كه آنها هم فقط به شنيده‌هاي‌شان متكي هستند، حكم صادر كرد؟ در اين چند روز و در فضاي مجازي از بسياري كسان، كه در اين مورد نظر مي‌دهند پرسيده‌ام كه آيا شما توافقنامه را خوانده‌ايد يا حداقل متن آن را ديده‌ايد؟ و اگر متن را خوانده‌ايد، لطف مي‌كنيد آن را براي من هم بفرستيد؟ كه مطلقا حتي يك نفر هم نگفته كه متن را خوانده يا مفاد آن را ديده است. اما تا بخواهيد اظهارنظر مطلق است كه منتشر كرده‌اند و حتي جايي به نقل از وزارت خارجه امريكا ديدم كه نوشته‌اند كه اين همان قرارداد تركمانچاي است. دقت كرديد؟ به نقل از وزارت خارجه امريكا اين را يك قرارداد ديگر همچون تركمانچاي مي‌دانند. يعني به نظر وزارت خارجه كشوري استناد مي‌كنند كه در كشور ما كودتا و به اعتراف خودش دولت قانوني كشورمان را سرنگون كرده و قرارداد كاپيتولاسيون با كشورمان داشته و تا آستانه انقلاب بيش از 50 هزار امريكايي در ايران حضور داشته‌اند. فكر كنيد كشوري كه چنين رفتاري با كشور ما داشته و حتي در خاطرات محمدرضا پهلوي آمده كه «سوليوان سفير امريكا در ايران، در كاخ نياوران به ديدن من آمد و گفت، اعليحضرت شما بايد ايران را ترك كنيد. من پرسيدم چه وقتي بايد ايران را ترك كنم؟ سوليوان هم جواب مرا نداد و تنها به ساعتش نگاه كرد و در اين لحظه فهميدم كه وقت رفتن من فرا رسيده است». اين، نوع برخورد نماينده وزارت خارجه كشوري است كه نزديك‌ترين روابط را با پهلوي دوم داشته و آنگاه چنين تحقيرآميز با او رفتار مي‌كند و امروز نگران تركمانچاي دومي براي ايران است و عجيب كه برخي بي‌نگراني از واكنش اجتماعي، اين اعلام نگراني را بازتاب مي‌دهند. مشكل كجاست و چرا اين همه نخوانده استاد زياد شده است؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون