درنگي بر بيژن الهي در مقام مترجم
اهميت زيبايي و بيوفايي
سام گيوراد
«آن انگشتهاي ساكت سرد ساييده بر صفحاتي كه از سواد و بياض، تا ابد مشعلهافروز شرم من خواهد بود. انگشتهاي سرد و ساكت و پاك هرگز خطا نكردهاند؟»
جيمز جويس به فارسي بيژن الهي
تن چه تناسبي با متن دارد؟
عبارت مشهور «زنان زيباروي بيوفايند» les belles infide’les كه در سال ۱۶۵۴ بر زبان ژيل مناژ رفت درآمدي بر تئوري جنسيتسازي gendering در ترجمه شد.
تعارض ميان زيبايي و وفاداري در ترجمه از همينجا ميآيد.
نسب و اصالت مادر (متن) از لحاظ بيولوژيكي مشخص است، اما مترجم خائن ميتواند اصل و نسب پدر غايب (شاعر _نويسنده) را مخدوش كند با اندكي دست بردن در متن اصلي كه بهزعم بسياري تجاوز و تعرض به آن متن محسوب ميشود. خيانت و تلاش در ريشهشناسي زباني لاتيني از يك مبدا ميآغازند و «بكارت متني كه بر باد ميرود» Betray’d (در ترجمه) ممكن نميشود الا به عرق ريختن بسيار و جان كندن مترجم. برخي اين جان كندن را ارج مينهند و تلاش مترجم ميخوانند، گروهي هم جز خيانت چيزي نميبينند.
ژاك دريدا تفسيري بديع و درخشان از ترجمه دارد. او ميگويد: قانون ترجمه نيازمند تجاوز است و اين عين ستيز و دشمني با انگارههاي محافظهكار و پدرمآبي paternalism است كه همانند خشونت جنسي در دنياي بيرون هستند. و همين جاست كه زيبايي در بيوفايي است و رعنايياش در رهايي. بيانديشه از پدري كه اغلب بندي كسالتبار بر پاي آن تن (متن) ميبندد براي تمام عمر.
به آن انگشتهاي سرد و ساكت و پاك پيشاني نوشتار بازميگردم، دروغ چرا؟ در آن يكبار كه در پاييز باغ فردوس بيژن الهي را در كتابفروشي نشر باغ ديدم (قصهاش را جايي ديگر نوشتهام) نگاهم از چشمهايش سريد به دستهايي كه مشغول تورق بودند، به همان انگشتهاي بلند و ساكت سرد ساييده كه بر تن بسياري از متنها، از حلاج بگير تا اليوت و از كاوافي تا رمبو و لوركا همان انگشتها بودند كه زيباترين تخطيها خيانت كردند به رجم ترجمه و سنگسار سر سطرهايي كه به تقلب دل نميدهند و برگردان نميپذيرند. و اين همان رازي ست كه ترجمههاي او را بيمانند كرده در زيبايي و البته بيوفايي!