• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4689 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۱ تير

در باب شاعري و مهجوري بيژن الهي

ديده‌شدنِ ديدن

نازنين آيگاني

پرده سياه بالا مي‌رود و يك سن تئاتر به اندازه يك كف‌ دست، يك قاب بسته، يك كف و يك ديوار هر دو از مخمل مات ارغواني و اجزاي صحنه مدام در تغيير گل مي‌رود، چراغ مي‌آيد و بهمن و بوته و نفس و زن وُ پرنده... . 

بيژن‌ الهي از برگه‎ سفيد امتحان نهايي مدرسه البرز و سه تابلو در كاتالوگ بي‌ينال ‌چهارم نقاشي‌‌ و سوداي مدرسه بوزار تا پوشاندن نقوش و صورت‌ها در لايه‌هاي پسين كلمه، ترك تصوير عيني و خلق جهان ذهني، سير شجاعانه و غريبي دارد. ترجيح مي‌دهم او را در بستر اجتماعي‌اش تعريف نكنم چون اگر اين طور مي‌خواست در اين بستر پيدايش مي‌شد. بستري كه شعر را ابزاري براي كنش‌ سياسي و ‌اجتماعي مي‌شناسد‌‌ و شعاري براي اداي دين به تعهد، سهمي براي فضاي معنايي زبان قائل نمي‌شود و هيجانات رسانه‌اي –كه شوربختانه رسالت شعر آن زمان است– جايي براي خود شعريت باقي نمي‌گذارد. شعر متعهد در نظر خلق خشمگين، مستقل و دلير و آزاده مي‌نشيند؛ از سلطه رهاست و مي‌شود تهييج و تكرارش كرد و در اين خفقان آزادمنشانه آل‌احمد تا شاملو كه از برچسب‌هاي سانتي‌مانتال و بورژوا و غيراجتماعي و... لبريز است، معناي متكثر در هزارتوي زبان، مضحك به ‌نظر مي‌آيد تا چه رسد به زبان الهي كه در قاب‌هاي تصويرگرانه‌اش، رازوار‌گي، لحن، معناگرايي عرفاني و ارجاعات بسيار پنهان بينامتني دارد. ايران دهه چهل و پنجاه حوصله جهان الهي و رويايي را ندارد!  شعر الهي، چون سينماي سورئاليست- سمبليست، سرشار از زيبايي‌ها و معناهاست. صحنه‌هايي كه چون آيين‌هاي اساطيري، با آداب و تشريفات منحصربه‌فرد و پيچيده و با جزييات بي‌شمار و فرازميني چيده مي‌شوند تا نه شيء زيبا در شيئيتش تمام شود و نه معنا در يك‌پار‌گي‌اش به پايان برسد.  تعهد زيبا، در واله ‌كردن و ايستاندن است و تعهد معنا، در يافتن ابعاد تازه. پيچيدگي كه خواننده را ملزم به تعمق مي‌كند و زيبايي كه او را كاشف و شكيبا!
و شايد مقصود الهي اين بود وقتي كه همزمان با بيانيه حجم گفت: «حركت ما عرفاني در شعر است . ما در شعر عرفان مي‌كنيم.» آداب شعري او خود عرفان است. 
حالا از آن‌ زمان بيش از پنجاه سال گذشته است . امروز بيژن الهي را خيلي‌ها مي‌خوانند! حالا رسالت شعر، تعهد اجتماعي نيست . شكل جهان عوض شده است. شكل زيبايي عوض شده است . حالا شعر رسانه جمعي نيست، برچسبي در رسانه‌هاي جمعي است . حالا به الهي برچسبي نمي‌زنند . او را به خودشان برچسب مي‌كنند. حالا رسانه‌هاي مجازي، زبانِ تازه انسان شده‌اند. هر روز هيجان كم‌حجم نويي مي‌سازند تا صفي را سوار بر حركتش در ميدان برقصانند . ما در اين دنياي تازه، صف‌هاي كوتاه و طويل مي‌سازيم، روي كلاه‌هاي‌مان برچسب‌هاي مختلف مي‌چسبانيم و روي آن نامي را مي‌نويسيم كه دوست داريم با آن نام صداي‌مان كنند. حالا آمال آرمانگرايي‌هاي شعر متعهد جهان در باب آزادي بيان، در شكل مجازي‌اش تحقق يافته است! ما با هر نامي كه مي‌خواهيم خوانده مي‌شويم و كسي از ما نمي‌پرسد زير اين كلاه مجازي -توي سرت- چه داري! براي اين سوال مجالي نيست . با هر برچسب هزار مطلب يافت مي‌شود . يك تظاهرات آشفته متناقض از بي‌معنايي... چيزي بسيار مهجورتر از آنچه در پنجاه‌ سال پيش بود.
 به مجلدهاي زيباي سفيد كنار هم در كتابخانه نگاه مي‌كنم با آن خط خواناي نامش! از خواندن الهي در من چنين برمي‌آمد كه: 
معنا از شعر سرايت مي‌كند، شعر ناقل حرف است، خود حرف نيست و حالا فكر مي‌كنم آيا بعد از اين پنجاه ‌سال پرماجرا، اين رجعت به الهي، صرفا برآمده از مد روز است؟! آيا اصلا رجعتي دركار است يا اين اولين آفرينش يك شاعر در بستر اجتماع خود است؟! بستري كه با هربار تكرار سطري از او –بي‌آداب تعمق و تامل و شيدايي‌اش– او را مهجورتر، تنهاتر و ناخوانده‌تر مي‌گذارد؟ چرا حالا كه رسانه‌هاي مجازي ابزار متعدد و متنوع بيان شعارها هستند، شعر همان امنيت نابي را نمي‌يابد كه الهي در قفاي آن حيات زباني‌اش را يافته بود؟ در جهاني كه هر پديده‌اي در مجاورت محيط و در مناسبات بيروني‌اش تعريف مي‌يابد، يك فاعل امر كشف كه هيچ مطلقي جز مكث و مكاشفه در معناها ندارد، آيا مي‌تواند دريافت‌ها و زيست‌هايش را جز در جهان دروني‌اش بيابد؟ علت خاموشي ساليان الهي هميني نبود كه هنوز هم هست؟! 
مه غليظي صحنه را فرامي‌گيرد، گل و چراغ، بهمن وُ بوته وُ نفس وُ زن وُ پرنده در مه گم مي‌شوند و پرده سياه سرجايش برمي‌گردد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون