مسير تكراري صداوسيما
حسين انصاريراد
راديو و تلويزيون ايران زير عنوان اسلام، قرآن و متكي به تبليغ ديانت فعاليت ميكند و متاسفم كه بگويم با اين حال اين دستگاه عريض و طويل صداوسيما در جلب اعتماد عمومي بسيار ناموفق عمل كرده است. عدم موفقيت در جلب اعتماد عمومي چه براي يك دستگاه اجرايي، چه براي يك نهاد حاكميتي و چه حتي براي يك سياستمدار بدترين اتفاق ممكن است. صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران در حال حاضر مصداق بارزي از اين اتفاق است. متاسفانه شرايط به گونهاي شده است كه هرچه صداوسيما منتشر ميكند مردم با ديده ترديد به آن مينگرند. نمونه غيرسياسي آن هم همين آمار و ارقام و شرايط مربوط به شيوع كوويد-19 است كه عمدتا در افكار و افواه عموم «ترديد» نسبت به آن محرز است. در واقع بهجاي اينكه «رسانه ملي» در راستاي اعتمادسازي گام بردارد، اعتماد عمومي را سلب كرده كه اين اتفاق محصول عملكرد اشتباه ساليان سال است. اخيرا گفتوگويي تلويزيوني با روحالله زم، گرداننده يكي از كانالهاي ضدانقلاب و محكوم به اعدام از صداوسيما منتشر شده كه واكنشهاي بسياري به همراه داشته است. قابلذكر است كه شخصا از چند و چون و ماهيت اين پرونده بياطلاع هستم و از آنجا كه هيچ اشرافي به فرآيند رسيدگي به اين پرونده در دستگاه قضايي جمهوري اسلامي ندارم درمورد جرايم مرتكب شده و اتهامات اين فرد اظهارنظري نميكنم منتها ترتيب دادن مصاحبه با اين متهم امنيتي در تلويزيون كه بيشتر يادآور بازجويي است و حواشي كه به دنبال داشت، نشان ميدهد كه صداوسيما در هدف مد نظر خود توفيقي كسب نكرده است. احتمالا هدف صداوسيما از پخش چنين مصاحبههايي جنبه تأديبي و تنبيهي است اما در اين هدف موفق نشده، بلكه با نوع طراحي صورت گرفته باعث تداوم بياعتماديها شده است.
شايد بهترين روش براي رسيدن به هدف تنبيهي و تأديبي به جاي ترتيب دادن يك مصاحبه پرحاشيه اين باشد كه اعتماد را به دستگاه قضا و دادگاهها باز گردانيم تا به خروجي اين دادگاهها يعني احكام صادر شده نيز اعتماد كنند. در واقع اگر دادگاههاي متهمان جنجالي بهصورت كاملا علني و حتي با حضور هيات منصفه و طي فرآيندي شفاف برگزار شود، همچنين فرآيند بازجوييها بدون اعمال فشارهاي رواني و فيزيكي صورت گيرد يا متهمان در انتخاب وكيل آزاد باشند، اساسا نيازي به چنين برنامهسازيها و تبليغاتي نيست كه اتفاقا تاثيري معكوس دارند.
در حال حاضر مخدوش بودن جريان اطلاعرساني در كشور منجر به بياعتمادي در همه زمينهها شده است. فرار مغزها، فرار سرمايهگذاران، فرار كارشناسها، فرار روزنامهنگاران، فرار هنرمندان و... ريشه در همين بياعتمادي عمومي دارد كه گريبانگير بسياري از دستگاهها و سازمانها شده و شهروندان را از كشور فراري ميدهد. در مجموع بايد درمورد رويكرد صداوسيما به مسائل و پروندههايي پرحاشيه و جنجالي تاكيد كنم كه بايد طرحي ديگر دراندازند و راه و مسيري كه پيش از اينبارها طي كرده اما نتيجهاي از آن حاصل نشده را تغيير دهند.