در سينماي هاليوود كنترل اصلي معمولا با سفيدها بوده است
سياهان بر پرده سفيد
پرويز نوري
«نميتونم نفس بكشم» با اين كلمات فاجعه قتل جورج فلويد سياهپوست، دنيا تغيير كرد. سياهان به پا برخاستند و به دنبال دستيابي به عدالت و مساوات... در اين فضاي متشنج ميخواهيم نگاهي داشته باشيم به نقش چهرههاي سياه در سينما و اينكه هاليوود چگونه آفريقايي/ امريكاييها را در فيلمها به كار گرفته است؟
نخستين بازيگر سياهپوست در سينما، هاتي مك دانيل بود كه با بازي نقش مستخدمه خانه در كلاسيك «بربادرفته» تابو را شكست و با دريافت جايزه اسكار در حقيقت قدم اول را براي بهرهگيري جدي از چهرههاي سياه در هاليوود برداشت. با اين همه نقش در فيلمها براي سياهان در آن دوران بر پايه 3 تم بيشتر استوار نبود: ندار در مقابل دارا، زندگيهاي تبهكارانه و تبعيض نژادي. بسياري از محققين بر اين بحث و جدلند كه رسانهها هميشه ترسيم اقليتها را به گرايش و ميل واكنش سفيدها محدود كردهاند و در نتيجه بيشتر توجه به سفيدها معطوف بوده تا درباره تجربههاي زندگي اقليتها. به همين خاطر هم هست كه از همان ابتدا راه و روش طبق نظر و عقيده انسانهاي سفيدپوست تعيين شده است.
ترسيم سياهان در فيلمهاي هاليوودي هميشه با اشكالات فراوان همراه بوده و نژادپرستي خصوصا درنوع داستانپردازيها نقش عمدهاي داشته است. تجسم تبعيض نژادي در جوهره تم فيلمها به وسيله انسانهاي سفيدپوست انجام پذيرفته است. ترديد نيست كه در سينماي هاليوود كنترل اصلي معمولا با سفيدها بوده است. فقدان كنترل از سوي انسانهاي رنگينپوست اجازه نداده تا صداي آنها به گوش برسد.
با توجه به تبعيض نژادي در قرن 19 و اوايل قرن 20 هاليوود از بهرهگيري بازيگران آفريقايي/ امريكايي خودداري كرده است. در قرن 19 «سياه كردن چهره» يكي از محبوبترين وسايل تفريحي و سرگرمي عامه بوده است. اينچنين چهرههايي سياه از طريق هاليوود و با استفاده از شخصيتهاي گوناگون بدون حتي آدمهايي صورت گرفته كه رنگ پوست سياه داشتهاند. بازيگر معروف ال جولسون با رنگ كردن چهره و به كمك شخصيتهايي چون «آموس اندي» و «جكي روبينسويتس» محبوبيت يافته است. در 1930 بهرهگيري از چهرههاي رنگ شده سياه به دليل تعصب زياد و نژادپرستي از بين رفت.
نيويورك تايمز نوشته است: «نژادپرستي در سينماي امريكا مسالهاي است كه به مرور و قدم به قدم شكل گرفته است. مسالهاي كه طي دورههاي مختلف با بحث و جدل و گاه در سكوت پيش رفته است.» از همان زمانها دو گونه تماشاگر با چنين مسالهاي مواجه بوده: تماشاگر سفيد با شور زيادي براي لودهگري و مسخره كردن، و تماشاگر سياه با شور زيادي براي ديدن نشانههايي از ترسيم واقعي زندگي سياهان.تخريب چهره مردانه سياه اولين بار در فيلم «تولد يك ملت» به سال 1915 صورت گرفت. ديويد وارك گريفيث- يكي از غولهاي هاليوود- اين اثر تاريخي را با هزينهاي كلان ساخته بود و در آن كوكلاكس كلان را ستايشآميز و پرافتخار نشان داده بود. مردان سياهپوست در «تولد يك ملت» به شكلي وحشي، نادان، جنايتكار و متجاوز به زنان سفيدپوست مجسم شده بودند. جالب اينجاست كه «تولد يك ملت» به مثابه اثري ماندگار از هنر سينما همچنان در قرن 21 باقي مانده است و جالبتر اينكه انستيتوي فيلم امريكا آن را در بين 100 فيلم برگزيده بزرگ تاريخ سينما قرار داده است اما از فيلم اسپايك لي «مالكوم ايكس» در اين ليست خبري نيست.
در دهههاي 1920 و 1940 از فيلمهاي قوي درباره سياهان و وجود بازيگران سياهپوست اثري ديده نميشود و اگر هم استفاده از آن بازيگران در فيلمي باشد، نقشهايي فرعي و كوچك در قالب مستخدم و خدمتكار و دايه است و در به روي سياهان در رشتههاي نويسندگي، كارگرداني، فيلمبرداري و طراحي صحنه و حتي كاركنان و كارگرها هم بسته بوده است. در اواسط دهه 1930 روزنامههاي مربوط به سياهان به انتقاد از نحوه بهرهگيري از چهرههاي رنگينپوست در فيلمها پرداختند و همين جريان موجب شد تا يكي از توليدكنندگان فيلم به اسم استپين فجيت در آثاري كه ساخت از بازيگران سياه در نقشهاي موزيكال استفاده كند. بدين ترتيب آهنگسازان، رقصندگان و خوانندههاي سياهپوست همچون بيل رابينسون و پل روبرسون تحولي در موسيقي ايجاد كردند ليكن انتقاد روزنامههاي سياهان پس از مدتزماني راه به جايي نبرد و مجددا در به روي همان پاشنه چرخيد و چهرههاي سياهپوست در نقش مستخدمين به كار ادامه دادند.
با اسكار نقش مكمل كه هاتي مك دانيل در سال 1939 براي فيلم «بربادرفته» دريافت كرد، نويد قابل توجهي براي حضور سياهان در فيلمها بود. البته بهرغم استثناهايي چون اتل واترز، لينا هورن و هيزل اسكات در نقشهاي اول چند فيلم، استعداد بازيگراني مانند هاتي مك دانيل به گونه حرفهاي مورد توجه هاليووديها قرار نگرفت. اواخر دهه 1940 به اندازه كافي بازيگران و موزيسينهاي سياه در هاليوود به وجود آمده بودند اما مهمترين فعاليتهاي سياهان پس از جنگ دوم جهاني در سال 1950 شكل گرفت. هيزلي اسكات توانست يك شوي تلويزيوني دست بگيرد با وجودي كه بدبختانه اين شو موفق نشد، توجه مردم را به خود جلب كند. در همين دهه بسياري بازيگران سياه خود را در نقشهاي اول تثبيت كردند مثل هري بلافانته، سيدني پوآتيه و دوروتي اندريچ.
به مرور از دهه 1960 به بعد تا حدودي فضاي بازتري براي ساخت فيلمهايي ضدنژادپرستي در هاليوود به وجود آمد. اين تغيير و تحول البته در دهههاي بعد همچنان كمرنگ بود و بالاخره در اوايل قرن 21 با ورود آفريقايي/ امريكاييهاي زيادي در رشتههاي فيلمسازي و بازيگري، موقعيتي فراهم شد تا صداي سياهان رساتر به گوش جهانيان برسد. هرچند امروز هم به چهرههاي سياه غالبا در همان تيپ خاص مورد نظر نقش داده ميشود. مثلا فيلم «كمك/ خدمتكار» (2011) كه درسال 2012 در اسكار توفيق كسب كرد. ستاره اول فيلم يعني وايولا ديويس سياهپوست- كه نامزد اسكار بهترين بازيگر سال بود- نقش خدمتكار را داشت!
با اين حال در سال 2014 آكادمي اسكار بارديگر توجهش را به سياهان معطوف گرداند. با فيلم «12 سال بردگي» به كارگرداني استيو مككويين سياهپوست كه اسكار بهترين فيلم سال را گرفت. در سال 2013 پنج فيلم درباره سياهان ساخته شده بود. به جز «12 سال بردگي» 4 فيلم ديگر «ايستگاه فروتويل»، «پيشكار»، «تعطيلي ساقدوش» و «راه طولاني ماندلا به آزادي». چنين معلوم شد كه هاليوود گويي ميخواهد در راه و روش خود نسبت به سياهان تغيير اساسي ايجاد كند. اسپايك لي و تيلر پري همه بازيگران فيلمهاي خود را از بين سياهپوستان انتخاب ميكردند و به همين دليل هم با محبوبيت روبهرو شده بودند. همين تغييرات سبب شد تا هاليوود به آن خصوصيت حاد نژادپرستانهاش تا حدي پايان دهد.