به مناسبت نمايش اثر مفهومي حجله از صادق تيرافكن در مركز فرهنگي و هنري تيرافكن
رستگاري هنرمند در حجله نور
فاروق مظلومي
انگار هنر يك وضعيت روحي و فكري است كه خودش را در هنرمند به منصه ظهور ميرساند. وضعيتي كه در مورد ماورايي بودن يا زميني و انساني بودنش نظرهاي مختلفي وجود دارد. اگر اين وضعيت در كسي نباشد هنرمند نخواهد شد و افرادي كه به دلايل مختلف مثلا شهرت و پول مصمم به توليد اثر هنري و انتخاب رسانه ميشوند هرگز به خيل هنرمندان اصيل و مانا نميپيوندند حتي اگر آثارشان در گالريها و موزههاي شرق تا غرب جهان به نمايش درآيد. پربيراه نيست اگر بگوييم هنر است كه هنرمند را انتخاب ميكند. صادق تيرافكن از آن دسته هنرمنداني بود كه هنر به سراغش آمده و يقهاش را گرفته بود. او هر جا كه حضور داشت هنر رهايش نميكرد به همين دليل آزادي انتخاب رسانه و متريال را داشت و خودش را از هرگونه برچسب سبك و ژانر و عنوان هنري مبرا ميكرد. به نقل از سايت عكسخانه از زبان خود تيرافكن ميخوانيم: «گذراندن بهترين دهه زندگيام در ميان انقلاب و جنگ چيزهاي زيادي به من آموخت، فكر نميكنم چنين چيزهايي را ميتوانستم به تنهايي از طريق مطالعه كتابها و تماشاي فيلمها بياموزم.»
صادق تيرافكن (1392 – 1344) اسير هنر بود. او مثل اغلب هنرمندان مفهومي كه ميخواهند با تكنيك، تجربه، هوش و خلاقيت، هنر را به اسارت خود در آورند، نبود به همين دليل در آثار چندرسانهاياش - عكاسي، چيدهمان و اجرا- نوعي از خلوص و اصالت ديده ميشود. در سايت عكسخانه يادداشتي از جان سيد (منتشر شده در هافينگتون پست) با ترجمه شهاب شهسواري ميخوانيم.
جاره دس (Jareh Das) يكي از دوستانش ميگويد «او با صدايي رسا در مورد از دست دادن فرديت يا نشانههاي فرديت در عصر جديدي حرف ميزد كه جمعيتها و جمعگرايي رايج هستند. براي مثال جايي كه بر فرد تمركز ميكند، مانند آنچه در مجموعه «گم كردن هويتمان» انجام ميدهد، فرد را به عنوان شخصيتي پيچيده نمايش ميدهد كه مستمرا بين گذشته و اكنون، بين نظام اعتقادي كهن و مدرن، در رفت و آمد است.»
تيرافكن رسانهها و مواد هنري را در خدمت هنر ميدانست و با تقيد به يك رسانه مثلا مجسمهسازي يا يك ماده مثلا شيشه بالهاي هنر را نميبست. از اين رو در آثارش شاهد كلاژ با انواع مواد و تركيب عكس و ويديو و... هستيم.
و اما نمايش اثري با عنوان حجله در پنجاه و پنجمين سالگرد تولد هنرمندي كه هفت سال پيش حجله درگذشتش را برپا كردهاند خود يك اجراي بديع مفهومي است؛ مفهومي مانند مرگ تولدي دوباره است در اين اجرا ديده ميشود. تك اثر حجله كه حجمي از شيشه و نور و ديگر مواد هنري است از سيزدهم تا بيستم تير ماه در مركز فرهنگي تيرافكن كه به همت برادر هنرمند، قاسم تيرافكن در تهران بنيان نهاده شده است به نمايش گذاشته شد.
در استيتمنت اثر حجله به قلم خود صادق تيرافكن ميخوانيم.
«هديه دادن» در فرهنگ عامه همان معنا را دارد كه سلطان يا شاه آن را انجام ميدهد (صله دادن)، البته در مقايسه با ارزشهاي معنوي تفاوتهايي دارد كه سعي من در اين پروژه چند جنبه بودن «هديه دادن» است. ايده كلي، هديه دادن به افرادي است كه ديگر بين ما نيستند يا به عللي از ميان ما رفتهاند، مهاجرت، مرگ و مير، صدمات طبيعي و... كه متاسفانه در زندگي روزمره و هر روز شاهد آن هستيم.
در فرهنگ ايراني كه بخشي از دنياي خاورميانه و هنر اسلامي است، در كنكاشي كه در فرهنگ ايران داشتهام به نمادي برخورد كردم كه حجله نام دارد، حجله براي گراميداشت و يادبود ازدست رفتهاي است كه دوستش داريم و در واقع هديهاي است كه دوستان و خانواده يا جامعه به او اهدا ميكنند تا ياد او حتي براي مدت كمي گرامي داشته شود. مشخصاتي از حجله كه در كار من نمود پيدا ميكند به سه دسته تقسيم ميكنم:
1- شيشه، نشانه شفافيت و نوري است كه عامل مهمي در سمبلهاي اسلامي و عرفاني است.
2- گرههاي پارچهاي كه آرزوها و تعلق خاطر افراد به اين فرد را نشان ميدهد.
3- دايرهاي و نوراني بودن كه عامل مهمي در جنبههاي روحاني هنر اسلامي و ايراني است.
اين اثر، يادبود همان كساني است كه با عشق اين اثر را به از دست رفته خود اهدا ميكنند. نمونههاي زياد اين نوع آثار در امامزادهها و مراكز مذهبي شرق و خاورميانه زياد ديده ميشود.»
اما حجلهاي كه صادق تيرافكن با نور و شيشه برپا كرده حجله رستگاري است. چراغهاي اين حجله با شيشههايي با فرم شبه لاله نوعي از شهادت (مرگ منتخب و آگاهانه) را به رخ ميكشد و شفافيت شيشه از اين نوع مرگ ابهامزدايي و تاريكيزدايي ميكند. در اين حجله آخرتدوست نور گرم و شاد در پيرامون حجله يك رونمايي زيبا از مرگ است؛ مرگي كه پايان هنرمند نيست. حجله، متوفي يا عروس و داماد را در مركز توجه و فرديت قرار ميدهد و نوعي جداسازي از محيط در آن مستتر است و چقدر خوب كه حجله روشن صادق تيرافكن در روز تولدش به تنهايي در فضايي تاريك به نمايش گذاشته شد.