بيژن ذوالفقارنسب در واكنش به بيش از 40 تغيير روي نيمكت تيمهاي ليگ برتر:
اين يك هشدار فرهنگي- اخلاقي است
علي ولياللهي
با استعفاي هومن افاضلي از سرمربيگري پارس جنوبي جم، نشستن مهدي پاشازاده روي نيمكت شاهين، هايجك مهاجري از ماشينسازي به گلگهر و چندين جابهجايي ديگر، ركورد تغيير مربي در تيمهاي ليگ برتر به بالاي 40 رسيده است؛ ركوردي بيسابقه كه بعيد به نظر ميرسد تا مدتها ليگي بتواند به آن حمله كند. 12 تا از 16 تيم ليگ برتري از ابتداي فصل تاكنون حداقل يك بار تغيير سرمربي را تجربه كردهاند و از اين ميان برخي تيمها در حال حاضر با چهارمين سرمربي خود مشغول كار هستند. خيلي از مربيان در طول همين فصل هدايت دو يا سه تيم در ليگ برتر يا دسته يك را تجربه كردهاند. برخي تيمها نظير شاهين و ذوبآهن در دوران پساكرونا به دليل بازنگشتن سرمربيانشان مجبور به تغيير شدند. به همين دليل برخي كارشناسان شرايط پاندمي را دليل اين همه بيثباتي دانستهاند. با اين حال بيژن ذوالفقارنسب رييس كانون مربيان ايران معتقد است اين يك مورد را ديگر نبايد گردن كرونا انداخت. رييس كانون مربيان ايران با ابراز شگفتي از چنين رخدادي آن را يك هشدار فرهنگي- اخلاقي ميداند.
وضعيت عجيبي بر ليگ حكمفرما شده. اين وضعيت را چطور ارزيابي ميكنيد؟
من فكر ميكنم اين يك هشدار فرهنگي - ورزشي است. حتي ميتوان گفت يك هشدار فرهنگي- اخلاقي است. وقتي عذر يك مربي را تحت هر شرايطي ميخواهند و ظرف 24 ساعت مربي جديدي جايگزينش ميكنند، اين قابل قبول و قابل هضم نيست. اين يك بار منفي براي آن مربي در پيش دارد. در واقع من اصلا باورم نميشود كه اين همه تغيير در طول مسابقات آن هم در يك فصل اتفاق افتاده باشد. آن هم با اين مشكلات اقتصادي وحشتناكي كه داريم. همه باشگاهها مشكل دارند. من هيچ باشگاهي را سراغ ندارم كه با فراغ بال تيمشان را رهبري كنند. اين كار يعني تغيير مدام مربيان هم كار بسيار ناپسند و غير اخلاقي است. مطمئنا از طرف ديگر يك بياعتمادي محض هم براي بازيكنان آن باشگاه به وجود ميآيد. بازيكنان بايد با يك، دو، سه و حتي چهار مربي در طول يك فصل كار كنند. در حال حاضر ميتوانم بگويم كه اين تعويضها ناشي از عدم شناخت مطلق مسوولان باشگاههاست. در اين فرآيند بايد بدانيم كه تنها يك نفر عوض نميشود. بلكه هر مربي با تعدادي از همكارانش جابهجا ميشوند. تغييرات كادر مربيان به اين تعداد فقط ناشي از عدم شناخت و بيتجربگي و عدم تعهد كاري به باشگاه مربوطه است. اين نقلوانتقالات مطمئنا هزينههايي براي باشگاه در بردارد. بدون شك هيچ مربياي به صورت رايگان كار نميكند. هر مربي كه عوض ميشود حقوقش را تا آن زمان ميگيرد. برخي از آنها كه قرارداد خوبي امضا ميكنند ميتوانند تا پايان فصل هم پولشان را بگيرند. اين يك هشدار فرهنگي - اخلاقي براي ورزش و فوتبال ايران است. اين بدعتي بسيار بسيار بد خواهد بود. ما انتظار داريم فوتبالمان روز به روز پيشرفت داشته باشد اما با اين وضعيت چنين انتظاري بيهوده است.
اينكه مديران باشگاهها تكليفشان با خودشان مشخص نيست كاملا درست است. اما از سمت ديگر ما مربياني داريم كه دو هفته پيش با يك باشگاه قرارداد جديد بستند اما طي همين دو سه روز دوباره فسخ كردند و به باشگاه جديد منتقل شدند. به نظر مربيان هم سردرگم هستند.
بله، اين واقعا باعث تعجب است. بالاخره يك مربي روي تيم تمركز ميكند، برنامه ميريزد و براساس ذهنيت خودش و موجودي هر باشگاهي براي مسابقات آماده ميشود. اينكه يك مربي در طول فصل سه، چهار بار تيم عوض ميكند واقعا عجيب است. مربي چطور ميخواهد با اين همه تغييرات روي كارش متمركز بماند؟ اين همه فكر كردن و انرژي گذاشتن در هيچ جاي دنيا ديده نشده. من كه به شخصه نديدم يك باشگاه طي يك فصل چهار بار مربي عوض كند يا يك مربي در طول فصل هدايت سه يا چهار تيم را برعهده بگيرد.
زماني بود كه هواداران تيمها روي سكوها بعد از نتيجه نگرفتن تيمشان مدير باشگاه را تحت تاثير قرار ميدادند. اما حالا كه تماشاچيان هم نيستند. مديران تحتتاثير چه عواملي اين كار را ميكنند؟
شايد تعداد ايجنتها زياد شده است! شايد آنها فعاليتشان را گستردهتر كردهاند كه اين همه مربي در بين تيمها جابهجا ميشوند. آنها هم در اين راستا منتفع ميشوند. يك سري ايجنتهاي رسمي داريم و يك سري ايجنتهاي غير رسمي كه ماشاالله وضعيتشان هم بسيار خوب است و روابط عمومي بالايي دارند. اينها ارتباطات خيلي خيلي نزديكي با مديران باشگاهها و هياتمديرهها برقرار كردهاند. آنها با همه عوامل تاثيرگذار در باشگاهها و حتي تماشاچيان ارتباط دارند. بعضا ديده شده اين افراد متاسفانه با برخي از بازيكنان هم مراوده دارند و بازيكنان تحتتاثير اين افراد هستند. منتها ما قبلا اوج گرفتن اين پيچيدگيها را در فصل نقلوانتقالات ميديديم ولي حالا در طول فصل و در تمام سال چنين اتفاقاتي جريان دارد. يك تيم به مجرد اينكه احساس سقوط ميكند نزديكترين راه را اخراج سرمربي ميبيند؛ آن هم براي توجيه كردن شكستهاي خودشان.
از چنين ليگي ميتوان انتظار بار فني داشت؟ اصلا در چنين شرايطي فوتبال شكل ميگيرد؟
مطمئنا در عملكرد تيمها اثرگذار است. ما اصطلاحي در كار مربيگري داريم كه ميگويد به تعداد مربياني كه در دنيا وجود دارد روش كار و سيستم كار فوتبالي وجود دارد. وقتي باشگاه با يك مربي شروع ميكند به آمادهسازي و وارد مسابقات ميشود تفكر آن مربي در روند آن تيم بسيار حائز اهميت است. زماني كه در هفته مثلا شانزدهم يا بيستم مربي عوض ميشود، آن مربي جديد هم ميخواهد تفكرات خودش را القا كند. حالا ببينيد بازيكن در چنين شرايطي تحت چه فشاري قرار ميگيرد. همين باعث ميشود بازيكنان ديگر بروند و كار خودشان را انجام دهند. آنها ديگر كاري به سيستم و دستورالعمل مربيان ندارند. اين نقطه ضعفي است براي فوتبال ما. اين روي فوتبال ملي ما هم اثر منفي ميگذارد. وقتي يك تيم ميخواهد در يك فصل با چهار ايده خودش را هماهنگ كند، بسيار بسيار كار سختي خواهد داشت. الان در تمام دنيا تلاش ميشود مربيان را براي مدت طولاني روي نيمكت نگه داشت. حداقل سه يا چهار فصل يك مربي در باشگاه ميماند. اكثر مربيان معمولا در فصل دوم و سوم شكوفا ميشوند. حالا تيمي كه سه يا چهار ذهنيت متفاوت را در طول يك فصل تجربه كرده از خودش كيفيت فني نشان ميدهد؟ بازيكنان بايد همه دستورات جديد را اول از همه ياد بگيرند، بعد به حافظه بسپارند و بعد به كار ببندند. آيا چنين چيزي ممكن است؟