مروري بر آثار نيمهكاره در كارنامه خالق ناخدا خورشيد
تقوايي و كارهاي نكرده
اسماعيل ساغري
ناصر تقوايي از آن دست فيلمسازاني است كه اگرچه نسبت به همنسلان خود گزيدهكار محسوب ميشود و در كارنامهاش تنها 7 فيلم ديده ميشود با اين حال او را به گواه همان 7 فيلم بايد يكي از چند فيلمساز مهم تاريخ سينماي ايران دانست. همانطور كه جايگاهش در ادبيات داستاني نيز تنها و تنها با يك مجموعه داستان، جايگاه رفيعي است.
تقوايي را در كنار كساني چون مسعود كيميايي، داريوش مهرجويي، بهرام بيضايي، علي حاتمي، امير نادري و چند نفر ديگر از فيلمسازان پيشرويي ميدانند كه اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 با آثارشان موجي تاريخي را در سينماي آن زمان نوپاي ايران رقم زدند. موجي كه به «موج نو» مشهور است و آثار منسوب به آن با بدنه سينماي ايران فاصله دارد. هم به لحاظ فرم و ساختار و هم از حيث نوع نگاه تازهاي كه اين فيلمسازان به هستي پيرامون خود دارند.
تقوايي قبل از آنكه وارد سينما شود، كار خود را در تلويزيون آغاز كرد. طي آن سالها يعني از 49 تا 55 او 3 فيلم «آرامش در حضور ديگران، صادق كرده و نفرين» را در مقام نويسنده و كارگردان در كارنامهاش ثبت كرد اما در سال 55 براي ساخت يك مجموعه تلويزيوني پشت دوربين قرار گرفت و يكي از مهمترين سريالهاي تلويزيون ايران يعني «داييجان ناپلئون» را ساخت. سريالي كه هم نزد عموم مردم اقبال يافت و ديده شد و حتي تكيهكلامهايي از آن بر سر زبانها افتاد و هم منتقدان به تحسينش لب گشودند و قلم فرسودند. «داييجان ناپلئون» از آنجا كه نسخه تلويزيوني رماني است به همين نام نوشته ايرج پزشكزاد بيشك بايد از آن به عنوان يكي از مهمترين و موفقترين اقتباسهاي ادبي در آثار تصويري اعم از سينما و تلويزيون نام برد.
تقوايي-همانطور كه اشاره شد- كارهاي ناتمام و نيمهكاره متعددي هم دارد كه هرگز به فرجام نرسيدند. از كارهايي كه تقوايي آغاز كرد و هرگز به فرجام نرساند و البته حتما دلايلي هم براي نيمهكاره رها كردن آنها داشته و دارد، يكي هم مجموعه تلويزيوني «كوچك جنگلي» بود.
«كوچك جنگلي» كه براساس فيلمنامهاي از خود تقوايي از سال 1362 قرار بود جلوي دوربين او برود، قصه زندگي ميرزاكوچك جنگلي، رهبر نهضت جنگل بود. اين كار با وجود مدتها كار تحقيقاتي و پيشتوليد و حتي ضبط صحنههايي اندكشمار با تقوايي به فرجام نرسيد و هر طور كه بود او از صرافت ادامه كار افتاد. اگرچه بهروز افخمي در آن سالها جوان، كار را دست گرفت و به عنوان اولين تجربه كارگرداني خود جلوي دوربين برد و به پايان رساند و هر طور كه بود «كوچك جنگلي» در شبكه اول تهيه شد اما بالطبع هر فيلمسازي جهان خودش را دارد. نتيجه كار دو كارگردان حتي روي فيلمنامهاي مشترك هم مرزهاي ساختاري و هستيشناختي كاري از هم دارد. مرزهايي كه كار آنها را از هم جدا و مستقل ميكند.
از ديگر كارهايي كه تقوايي آغاز كرد و به پايان نبرد، ميتوان به مجموعه تلويزيوني «داستانسرايان» اشاره كرد كه در سال 1357 آغاز شد و قرار بود به زندگي و آثار نويسندگان نامآور ادبيات معاصر بپردازد. آن سريال هم هرگز ساخته نشد مثل فيلمي كه قرار بود از رمان «شوهر آهو خانم» عليمحمد افغاني اقتباس كند و محقق نشد.
جدا از اينها از ديگر طرحها و ايدههاي تقوايي كه هرگز به نسخه سينمايي تبديل نشد، ميتوان به دو پروژهاي اشاره كرد كه او در سالهاي آغازين دهه 80 بناي اجرايشان را داشت. «زنگي و رومي» و «چاي تلخ» كه هر دو در زمان خود بسيار خبرساز شدند و چشم بسياراني را به راهكارهاي جديد استاد دوختند؛ اما اگرچه تقوايي در دي ماه سال ۱۳۸۲ فيلم جنگي «چاي تلخ» را كليد زد و مراحلي از «زنگي و رومي» را هم پيش برد اما به دلايل مالي و عدم حمايت مراكزي كه بنا بود از نظر مالي پشت كار بايستند هر دو كار نيمهكاره ماندند و به فهرست كارهاي نكرده تقوايي افزوده شدند. ميل تقوايي به انصراف تنها در خودداري او از ادامه پروژههاي سينمايي و تلويزيوني خلاصه نميشود. او در كارهاي صنفي نشان داده، پاي ثابت انصراف دادنهاي عمدتا اعتراضي است. يك نمونه از آنها به سالهاي آغازين دهه چهارم زندگياش برميگردد. زماني كه او تنها 32 سال داشت و نامش در فهرست سينماگران ديده شد كه از «سنديكاي هنرمندان فيلم ايراني» استعفا دادند. گرچه آن استعفا و خروج از ساختار تشكل صنفي «سنديكا...» فينفسه هوشمندانه بود و نتيجهاش تشكيل «كانون سينماگران پيشرو» اما به هر حال حدي از تمايل به انصراف را در روحيه و رفتار تقوايي نشان ميدهد. انصرافي كه گاهي مانند سال 52 جواب ميدهد و منجر به كار مهم ديگري ميشود و گاهي ناگزير است و ناشي از ناممكن بودن ادامه كار و لابد در مواقعي هم با دلايل شخصي هنرمند و فيلمساز مولف مهم تاريخ سينماي ايران نسبت دارد. كسي كه به اعتبار تنها 7 فيلم بلند سينمايي، 12 مستند، چند فيلمنامه و فقط و فقط يك مجموعه داستان، سالهاست نامش در سينما و ادبيات ايران ميدرخشد.