دستهاي پنهان تمايلي به توقف مالچپاشي ندارند
تخريب محيطزيست به بهانه 200 ميليارد تومان
نيلوفر رسولي
استفاده از مالچ نفتي حالا به مدت يكسال در كشور ممنوع شده است، اما عايدات مالي قابل توجه استفاده از اين روش براي پيمانكاران و دستهاي پنهان در دستگاههاي دولتي ذيربط مانع اجراي تمام و كمال اين ممنوعيتها ميشود. «بيتكوصر» در دشت آزادگان استان خوزستان آيينه تمامنماي سودجويي از طبيعت و زير پاگذاشتن قوانين به بهانه سود بيشتر مالي است. «بيتكوصر» منطقهاي است كه به شهادت اساتيد برتر علمي دانشگاههاي كشور، مركز پژوهشهاي مجلس، مطالعات سازمان زمينشناسي و اكتشافات معدني و حتي سازمان جنگلها و مراتع، كانون توليد ريزگرد نيست و لزومي به مالچپاشي در اين منطقه احساس نميشود.
بهرغم مخالفت مردم محلي، فعالان محيطزيست و حكم دادستاني، در سكوت مسوولان منابعطبيعي و محيطزيست، نه تنها كل اين منطقه مالچپاشي ميشود، بلكه يك محيطبان نيز از كار بيكار ميشود تا عايدات مالي اين قانونشكني عيان و تخريب محيطزيست به جيب عدهاي اندك برسد، در اين ميان قانون و حفاظت محيطزيست از سوي متولياني زير سوال ميرود كه خود حقوق ميگيرند تا حافظ منافع محيطزيست باشند، نه حافظ سودجويي. «شبنم قنواتيزاده»، مديرعامل «انجمن ديدبان جلگه سبز خوزستان» در گفتوگو با «اعتماد» از تلاشهاي مردم و اين انجمن براي ممانعت از مالچپاشي در بيتكوصر ميگويد: تلاشهايي كه به دو حكم توقف موقت منجر شدند، اما هرگز نتوانستند در برابر مافياي قدرتمندي بايستند كه تمامقد خواهان سياهپوش كردن بيتكوصر بودند. حالا تمام 800 هكتار بيتكوصر سياهپوش مالچ نفتي و قير است و محيطباني كه حافظ آهوهاي دشت آزادگان بود، سه ماه است كه به دليل اعلام فعاليتهاي غيرقانوني پيمانكار به انجمنهاي محيطزيستي، از كار بيكار شده است.
پولها ردوبدل شد، محيطبان بيكار
محيطبان تكتك جانوران و جانداران دشت آزادگان را مثل كودكانش دوست داشت، محيطبان ميدانست كه قير بلاي جان جانداران است. روزي كه ماشينهاي مالچپاشي به تپههاي ماسهاي رسيدند و اولين قطرههاي داغ مالچ روي تپهها پخش شد، اين محيطبانبود كه ميديد پستانداران و خزندگان كوچك چگونه روي ماسهها جان ميدادند و پستانداران بزرگتر، از شر بوي تند قير فرار ميكردند. او نگران جانداراني بود كه زير ماسهها، به خواب زمستاني رفته بودند و بهار سال بعد را ديگر به چشم نميديدند، مالچ يكسره تپهها را ميپوشاند و آنها از اين لايه ضخيم نفوذناپذير زنده بيرون نميآمدند.
اين محيطبان اعضاي انجمن را خبر ميكرد و از آنها ميخواست تا شال و كلاه كنند و بيايند تا بلكه براي چند ساعتي هم كه شده فرصت فرار به حيوانات بدهند. دوبار دستور توقف آمد، اما دهها بار اين دستور نقض شد، دادستان گفته بود حق مالچپاشي نداريد، اما زمين گذاشتن پروژه، هر روز براي كارفرما 50 ميليون تومان ضرر داشت. كارفرما يكبار هم همين مبلغ روزانه را به اعضاي انجمن پيشنهاد كرد، پنجاه ميليون تومان حق سكوت. نه انجمن، نه مردم محلي و نه محيطبان پذيرفتند كه اين پول را بپذيرند، نتيجه اين مقاومت شد يك دستور، دستوري كه از «بالا» رسيد: «حق اينكه به مالچپاشي سرك بكشي رو نداري، صبح بيا دفتر، حاضري بزن، بمون همونجا و برگرد خونت، دخالت نكن، فضولي نكن.» محيطبان بيتكوصر نپذيرفت كه كارمند اداره باشد، بنشيند و ديوارها را تماشا كند و آن چندرغاز حقوق را بگيرد، او حالا سه ماه است كه نه حقوق گرفته، نه حق بيمه دارد و نه تكليفش مشخص است، دستور از يگان حفاظت محيطزيست آمده بود، يگاني كه مسوول محافظت از محيطزيست است، از محيطبان خود خواسته بود تا «شر به پا نكند». «شر به پا كردن» محيطبان حالا به قول مسوولان اداره محيطزيست، «مساله درون سازماني است و ربطي به ديگري ندارد.» حالا كه آهوها از بيتكوصر رفتهاند و خورشيد پهن شده است روي قيرهاي سياه، دماي دشت آزادگان به 70 درجه سانتيگراد ميرسد، آفتاب قيرها را ميسوزاند و «تيرول» تصعيد ميشود، گازي سمي كه عين سرطان است.
وقتي قانون فداي منفعت ميشود
مالچپاشي در بودجه سال 1398 رديفي براي خود داشت، با يك تبصره دردسرساز: لزوم استفاده از مالچ غيرنفتي. 13 بهمن ماه سال 1398، وزير كشاورزي به همراه رييس سازمان محيطزيست تصميم گرفتند كه اين تبصره را معلق كنند، بهانه، نبود مالچ غيرنفتي در كشور بود، تعداد بالاي كانونهاي بحراني گرد و غبار در كشور و روستاهايي كه در خطر مدفونشدن زير ماسهها بودند، اين بهانهها كمك كردند تا به سرعت پيمانكاران مشخص شوند و ماشينهاي مالچپاش روانه نقاطي شوند كه هيچ تناسبي با بهانههاي قبلي نداشتند، همان روزها اين خبر نيز از سوي معاون اداره كل منابع طبيعي استان خوزستان به گوش ميرسيد كه ميگفت: «مالچپاشي وظيفهاي است كه به عهده ما گذاشته شده و حتي در صورت اعتراض فعالان محيط زيست، بايد تعهدات خود را عملي كنيم. امسال ۲ هزار ميليارد ريال اعتبار براي مالچپاشي، بيابانزدايي و نهالكاري به اين اداره كل اختصاص داده شده است كه برنامه داريم در شهرستانهاي شوش، دشت آزادگان و حميديه آن را هزينه كنيم.» اين 2 هزار ميليارد ريال، مساله اصلي بود، پولي رسيده بود كه بايد خرج ميشد، خرج نقطهاي از استان كه هيچ نيازي به اين پروژه نداشت.
بيتكوصر كانون بحران نبود، اما فرصتي تا فروردين باقي نمانده بود و ارادهاي قوي در پس پرده ميخواست پيمانكار به سرعت وارد ماجرا شود. بعد از آگاهي مردم محلي و انجمنهاي محيطزيستي از اين ماجرا، پيش از شروع مالچپاشي اعتراضها همراه با تشكيل جلساتي با مديركل منابع طبيعي و محيطزيست استان تشكيل شد، با نتيجه ندادن اين جلسات، كار به شكايت در دادگستري كشيد، 13 اسفند نخستين شكايت ثبت شد و پنج روز بعد، نخستين دستور توقف از سوي دادگستري دشت آزادگان صادر شد.
با اين حال در تاريخ 22 اسفند، بدون توجه به دستور قضايي، ماشينهاي مالچپاش دوباره وارد گود شدند و شروع به كار كردند. در اين تاريخ بود كه پيشنهاد رشوه 50 ميليون توماني از سوي پيمانكار نيز مطرح شد تا شكواييه پس گرفته شود. پيگيريها براي شكايت اول نشان ميداد كه نه شكايت اول گم شده است، كمي وقتكشي لازم بود تا به فعالان محيطزيستي گفته شود اين شكايت بايد از اول در اهواز تنظيم ميشد، نه در محل وقوع جرم، امري كه عملا متعارض با قانون به نظر ميرسيد. اين وقتكشيها بهزعم قنواتي منطق بود، پيمانكار براي مالچپاشي كلا دو ماه تا فروردين ماه فرصت داشت و هر يك روز نيز غنيمت بود. با اين حال به يمن الكترونيكي شدن پروندهها، اين فعالان محيطزيستي با اتكا به كد رهگيري توانستند شكايت دوم خود را نيز ضميمه شكايت قبلي كنند، 26 اسفند اين شكايت در شعبه 8 دادياري دادسراي انقلاب اهواز ثبت شد و شيوع كرونا و تعطيلات رسمي كشور جلسه بعدي دادگاه را به روزهاي پاياني فروردين ماه موكول كرد.
روي پرونده قبلي مهر «عدم صلاحيت» خورده بود، اما پرونده دوم نتايج متفاوتي داشت. 24 فروردين سال جاري خبر رسيد كه «دومين حكم توقف موقت مالچپاشي پس از طرح شكايت در دادسراي اهواز صادر شد.» در اين تاريخ مرجع قضايي به اداره كل منابع طبيعي استان خوزستان دستور داد تا مالچپاشي در منطقه بيتكوصر متوقف شود و علاوه بر آن، دو اداره كل حفاظت محيطزيست استان و اداره كل منابع طبيعي موظف شدند نسبت به مالچپاشي هركدام جداگانه به پنج پرسش پاسخ دهند. نتيجه چه شد؟ مالچپاشي منطقه در اوايل ارديبهشت ماه سال جاري در بيتكوصر به پايان رسيد و آن بودجه توانست بالاخره خرج كاري شود، حالا بيتكوصر زندان سوزان حيوانات و گياهان است.
آنچه بيتكوصر از دست داد
«خروس كولي دشتي» پرندهاي است در معرض انقراض كه زمستانها را در ايران ميگذراند، سال 1397 فقط سه فرد از اين پرنده در كويت رويت شدند و كويت توانست با اتكا به اين سه فرد، صنعت پرندهنگري كشور خود را ارتقا دهد، براي پرندهنگري اين سه فرد و ثبت تصاوير از هر پرندهنگر هزار دلار عايد كويت شد، حالا در همين بيتكوصر، 24 فرد از اين پرنده در زمستان 1398 رويت و تصاوير آن توسط محيطبان ثبت شده بود. مالچپاشي در اين منطقه حالا اين پرنده را آواره و فراري ميكند. اما خروس كولي جزو نوادر حيوانات ارزشمندي نبود كه حياتش در گرو بيتكوصر بود، آگاماي سروزغي، در سال 2013 شناسايي و ثبت شده بود، در منطقه بيتكوصر، اين خزنده، در كل جهان تنها در همين تكه خاكي پيدا ميشد كه حالا روي آن را با مالچ پوشاندهاند. اين دو گونه تنها چند مثال كوچك از خيل ديگر جانداراني بودند كه در اين بستر زيست ميكردند، بيتكوصر نه تنها خانهاي براي آنها، حتي گردشگاهي سرسبز براي افراد محلي هم بود، بيتكوصر در فروردين ماه سبز سبز ميشد. سال 1395 بود كه رييس كميسيون قير اتحاديه صادركنندگان فرآوردههاي نفتي به«ايلنا» از فوايد استفاده از قير براي جلوگيري از پديده گرد و غبار گفته و اشاره كرده بود: «ما بايد از حجم زياد نفت كوره موجود در كشور به اين منظور استفاده كنيم.» سالهاست كه استفاده از مالچنفتي در كشورهاي دنيا منسوخ و ممنوع شده است، مالچنفتي دشمن محيطزيست و زيست انسان است، سرطاني است كه روي زمين پاشيده ميشود و به بهانههاي واهي، ضد خود عمل ميكند. حالا با فعاليت انجمنهاي مردمي خوزستان، مالچپاشي نفتي در كشور يكسال متوقف شده است، با اين حال تجربه بيتكوصر نشان ميدهد كه منافع مالي به راحتي ميتواند منجر به نقض قانون و حكم دادگستري شود، به نظر ميرسد همچنان سايه نفت و پولهاي حاصل از آن بر محيطزيست سنگيني ميكند و تا زماني كه سازمانهاي مسوول حفاظت از محيطزيست، خود مشوق استفاده از قير هستند، سنگيني اين سايه سبك نخواهد شد.