ايجاد فضاي برابر براي تبادل انديشه ضروري است
نسل جديد پرسشگر نيست
سياوش جمادي٭
پايين آمدن سرانه مطالعه در جامعه ما دلايل عميقي دارد و نظر من نيز در اين باره حرف آخر نيست. من اعتقاد دارم كاهش آمار كتابخواني و كتابخوانان در كشور، يك سري دلايل عاجل دارد و يك سري عوامل ثانوي. اينكه در حال حاضر گرايش بيشتر به سمت اينترنت و دنياي مجازي است مطلب قابل تاملي است. نكته اين است چه نوع استفادهاي از اينترنت ميشود. آيا واقعا از اينترنت استفادهاي ميشود كه اگر دنياي مجازي وجود نداشت از كتاب چنين استفادهاي ميشد، يا نه هدف از روي آوردن به اينترنت نيز مطالعات تكه تكه و جسته و گريخته است. اينكه اينترنت و شبكههاي مجازي چقدر بر كاهش سرانه مطالعه در جامعه ما اثر داشته نيازمند تحقيق جامعي است كه من آن را انجام ندادهام و نظر من به مثابه نظر يك فرد عادي محسوب ميشود.
اينترنت يك امكان جهاني است. گرچه جهان مجازي جاذبههايي دارد اما اگر پرسشي وجود داشته باشد و براي نسل جوان ضرورتي براي خودشناسي و تفكر ايجاد شود، اينترنت تاثيري بر مطالعه كتاب نخواهد داشت چرا كه خود اينترنت آنها را به سمت مطالعه آثار و كتابهاي مختلف هدايت ميكند. اينترنت سبب شده است تا بساط افرادي كه در گذشته ادعاي بحرالعلومي داشته و تفكر را انحصاري كرده بودند برچيده شود، در واقع اينترنت هرگونه اطلاعي راجع به هر موضوعي را در اختيار شما ميگذارد. در اين جريان نيازي به خواندن كتاب نيست، كتاب را ميتوان از اينترنت يا خارج از آن به دست آورد، در واقع اين نفس مطالعه است كه انجام ميگيرد اما مساله اين است كه جوانان ما از طريق اينترنت نيز كتاب نميخوانند. من به عنوان يك عابر يا يك شاهد كه با جامعه و جوانان سر و كار دارم چنين انگيزهاي را در نسل جديد نميبينم. در جامعه ما مشكلات متعدد كار را به افسردگي كشانده است، يعني حتي اگر فضا براي تبادل انديشهها نيز باز شود جبران اين افسردگي زمان زيادي ميبرد.
اينكه سرانه مطالعه پايين آمده ريشههاي عميقي دارد و يكي از علل آن به اعتقاد من اين است كه دولت و حاكميت از فضاي نشر و بهطور كليتر از آزادي فضاي تبادل انديشهها حمايت جدي به عمل نميآورند. نشانههاي يك فضاي باز براي تبادل و مراوده انديشهها كاملا روشن است.
به عنوان مثال در فضاي امن و شرايط برابر گفتوگو هر كسي با هر ايده و انديشهاي چه موافق روايت غالب باشد يا ضد آن، بايد بدون هراس بتواند نظرات خود را به صورت كتاب، نشريه و از طريق رسانههاي آزاد و مستقل ابراز كند. چنين چيزي در جامعه ما وجود ندارد. گاه برخي افراد يك رسانه دولتي را به صورت يك سويه و انحصاري در اختيار ميگيرند و فرصتي براي انديشههاي متضاد با آن فراهم نميشود، چنين منبرهاي يك سويهاي به وفور در رسانه ملي ما يافت ميشود.
رسانهها در اختيار كساني قرار ميگيرند كه براي روايت غالبي كه داراي قدرت است تبليغ ميكنند، در حالي كسي كه داراي قدرت است ديگر نيازي به تبليغ ندارد. همانطور كه اين روايت امكانات و شرايط در اختيار روايت غالب قرار ميگيرد تا عقايد خود را از تريبونهاي مختلف و با پشتوانههاي قوي رسانهاي كه متعلق به مردم است بيان كند، بايد چنين حق و آزادي به انديشههاي ديگر نيز داده شود. وقتي در يك جامعه انديشهها با هم نزاع و تقابل نداشته باشند و قدرت تفكر خود را در يك فضاي امن، برابر و باز مبادله نكنند، كساني كه مايل به مطالعه هستند نسبت به كتابهايي كه از سوي وزارت ارشاد منتشر ميشود بدبين ميشوند. اگر به كتابهايي كه در اختيار دستفروشان است و با تيراژهاي بالايي نيز به فروش ميرسند توجه كنيد، خود نشاندهنده تمايل و اشتياق افراد كتابخوان به اين نكته است كه آنچه ميخوانند بدون سانسور باشد. اين بساط روزي بايد برچيده و فضاي باز گفتوگو ايجاد شود. اينكه سرانه مطالعه در كشور ما پايين است سوال نيست چرا كه اگر بالا بود تعجب برانگيز ميشد.
اگر در جامعه تفكر، انديشيدن و تفكر انتقادي رواج پيدا كند براي عدهاي زيانهايي در پيخواهد داشت، بنابراين اغلب از گسترش آن جلوگيري ميشود و اين جامعه را نسبت به آنچه ميخوانند دلسرد ميكند. در چنين جامعهاي مردم تنها تكراركننده سنت گذشتگان و گريزان از تفكر و انديشه بار ميآيند. در همه قرون و اعصار و در تمام دنيا، وقتي نسلي عوض ميشود هرگز مانند نسل گذشته فكر نميكند. در كشور ما نسل گذشته اصرار بر تحميل خود به نسل جديد دارد، اين نسل هم واكنشي نشان ميدهد كه متفكرانه نيست بلكه ستيزه جويانه است و اين دور شدن از مطالعه و تفكر نيز نشاني بر اين گريز است. ما بايد بتوانيم در كنار تفكر، خود و سنت گذشته خود را نيز نقد كنيم، در غير اين صورت گشايشي در وضعيت موجود به وجود نخواهد آمد.
٭نويسنده و مترجم