يك دنيا نمايشنامهنويس، 5 كتاب آموزشي
اگر براي يادگيري نمايشنامهنويسي به شكل تخصصي گذرتان به كتابفروشيها بيفتد جز دو كتاب مشهور لاجوس اگري و نوئل گرگ نمييابيد. به صورت جسته و گريخته نيز آثاري چون نمايشنامهنويسي انتشارات Dummies هم ترجمه شده است كه با آگاهي از اهداف اين انتشارات ميتوان فهميد براي طالبان حرفهاي شدن، كتاب جذابي به حساب نميآيد. در ميان نويسندگان ايراني نيز عبدالحي شماسي و منوچهر اكبرلو اقدام به انتشار كتابهايي با عنوان آموزش نمايشنامهنويسي كردهاند؛ اما اين كتابها به سبب ناشناخته ماندنشان يا تجديد چاپ نميشوند يا ويراست تازهاي به آنها نميخورد. در نهايت آنكه در گردونه پر سرعت تغييرات سبكي و فرمي در حوزه نمايشنامهنويسي، قديمي به نظر ميآيند. در چنين وانفسايي كتاب «شگردهاي نمايشنامهنويسي» علي حاجملاعلي يك امتياز به حساب ميآيد. نخست آنكه كتاب اساسا قصد آموزش نمايشنامهنويسي به مبتديان را ندارد. همه چيزش بر اين فرض است كه شما ارسطو و «فن شعر»اش را ميشناسيد. ميدانيد فرق ميان اتوس، ميتوس و لوگوس چيست و با نگرش ژانري كه زمينه ابتدايش را ارسطو چيده است، آشنايي داريد. از همين رو در كتاب مثلا جايي به اسم تعريف ژانر يا شخصيت ندارد. همه چيز براي كساني است كه با اطلاعات اوليهاي و البته تئوريك سراغ نمايشنامهنويسي رفتهاند. دوم آنكه كتاب تلاش نميكند به شما بگويد اينگونه بنويسيد يا از اين شكل نوشتن فاصله بگيريد، كاري كه اساس كتابهاي آموزشي تمرينمحور است در عوض ملاعلي به هنرجو پيشنهاد ميدهد. انتخاب لحن اول شخص براي نوشتار و مدام مخاطب قرار دادن خواننده، بيشتر شبيه كلاس اساتيدي است كه به دانشجويانشان فرصت انتخاب ميدهند. از اين منظر كتاب يك قدم از كتابهاي مونولوگي قديمي فاصله ميگيرد كه با الگوي لاجوس اگري نوشته شده بودند، كتابي كه هنوز ملاك اصلي در تدريس نمايشنامهنويسي كلاسيك در ايران است و انگار كسي قرار نيست آن را از دور خارج كند. با اينكه مرحوم مهدي فروغ كتاب را 6 دهه پيش ترجمه كرده هنوز ويراست تازهاي بر كتاب اضافه نشده است. اما كتاب «شگردهاي نمايشنامهنويسي» فاقد تمرين است. تمرينهايي كه ميتواند همانند كتاب نوئل گرگ مخاطبش را هدايت كند و او را به سمت و سويي پيش ببرد كه در تحليلهايش بدان اشاره ميكند، چراكه كتاب حاضر تلاش كرده است، فرصتي براي تحليل نمايشنامه نيز براي خود فراهم كند و نظر شخصي نويسنده نسبت به آثار انتخابياش در كتاب درج شود. براي مثال ميتوان با كنار هم قرار دادن مثالهاي «سه خواهر» چخوف در كتاب يك يادداشت تحليلي ارايه داد؛ اما به سبب نبود تمرين اين شيوه تحليل ناقص ميماند. با اين وجود نوشتن كتاب با چنين موضوعي در ايران يك جسارت است. در حالي كه سنت شفاهي در حوزه هنر به وجه پايداري بدل شده است و كمتر استادي دست به قلم ميشود تا آموختههايش را در كتاب مدون كند. آقاي ملاعلي طي دو سال گذشته دو كتاب آموزشي در حوزه بازيگري و نمايشنامهنويسي ارايه داده است، اتفاقي كه مبارك است؛ اما تمركز ناشران اندكي چون ساقي بر اين محور از كمكاري حوزه نشر خبر ميدهد.