رسانههاي فارسي زبان غربي از ايران چه ميخواهند؟
رزم با چاشني شبكههاي اجتماعي
گروه اجتماعي| «هنر رزم» اثر مكتوبي است كه از هزاران سال پيش يك آموزه را براي رزمجويان به جاي گذاشته است، اگر بنا به جنگ و نابودي است بايد ترتيب امورات به شيوهاي چيده شود كه سرزمين دشمن پيش از اعلان نبرد، خود از پاي افتاده باشد. «سون تزو» رزمجويي كه اين اثر به او نسبت داده ميشود، در اين كتاب حمله مستقيم به كشوري آباد را نكوهش ميكند و خوانندگانش را رهنمود ميكند تا وقتي وارد جنگ شوند كه رقيب، پيش از ورود آنها باخته و توان خود را از دست داده است. حالا به نظر ميرسد حكايت و توصيههاي «سون تزو» به گوش رسانههاي فارسيزبان خارج از ايران موثر واقع شده است، آنها همين اصول را پياده ميكنند و با اتكا به توليدات محتوايي خود، دشمنشان را در زمين رقيب تضعيف ميكنند. آن زمانها كه خبري از تكنولوژيهاي دو دهه اخير نبود و هنوز مفهومي تحت عنوان «شبكههاي اجتماعي» و «دنياي مجازي» به مراودههاي ما راه نيافته بود «راديو» نفوذ عميقي بين مردم داشت. همان زماني كه پدربزرگها هر كاري هم داشتند ساعت 9 شب با هزار زحمت موج راديو را تنظيم ميكردند تا صداي فارسي راديو بيبيسي را بشنوند. اتفاقا همان روزهايي كه شور و شوق مردم ايران براي پيروزي انقلاب اسلامي در حال ثمر دادن بود اين راديو و تلويزيون ايران نبود كه سخنان امام خميني(ره) را پخش ميكرد. شايد اين پرسش مطرح شود مگر ايرادي دارد كه يك رسانه توان انتشار اطلاعات به زبانهاي مختلف دنيا را داشته باشد. اتفاقا با همين منطق بود كه روزي راديو فارسي بيبيسي با هدف پوشش اخبار فارسيزبانان يعني ايرانيان، افغانها، تاجيكها و برخي از مردمان ديگر جهان از جمله هندوها تلويزيون فارسي بيبيسي را راه انداخت. اما آيا هدف فقط پوشش اخبار فارسيزبانان بوده است؟ فارغ از يافتن پاسخ براي اين پرسش و يافتن رابطهاي بين استعمار كهنه و نو با رسانههاي پرنفوذ بد نيست، بدانيم كه عموما كشورهاي استعمارگري كه در تاريخ داستان آنها و مستعمرههايشان را ميخوانديم، روشهاي جديدي از استمرار نفوذ خود در عصر جديد را پايه گذاشتند. اما كشوري چون روسيه همچنان به همان شيوههاي قديمي مشغول كار خود است. وقتي با وقوع جنگهاي جهاني و تقسيم جهان به بلوك شرق و غرب و آنچه در تقسيم آلمان تا شكسته شدن ديوار برلين شاهد بوديم، عصر جديدي رقم زد. رفتهرفته گستره راديو كه بيشتر و بيشتر شد، شيوههاي نفوذ هم از حالت فيزيكي به شكلهاي جديد تغيير يافت. اين بستر و اين ذهنيت به پرسشي ختم ميشود؛ «چرا كشوري چون انگليس و امريكا بايد هزينههاي قابل توجهي از بودجه عمومي خود را صرف راهاندازي و توسعه رسانههاي فارسي زبان كنند؟» البته به جز انگليس و امريكا كشورهاي اروپايي نظير آلمان و فرانسه نيز رسانههاي فارسي زبان دارند. در اين ميان به تازگي عربستان سعودي نيز تلاش قابل تاملي كرده تا با خريد رسانههاي بزرگي چون «اينديپندنت» علاوه بر داشتن يك رسانه بينالمللي بخش فارسي آن را راهاندازي كند يا به طور مستقل رسانهاي چون «ايران اينترنشنال» راهاندازي كند كه با وجود تاكيد مديران اين رسانه مبني بر مستقل بودن، روابط مديران ارشد آن با عربستان سعودي مشهود است. اين موضوع وقتي جالب توجه ميشود كه در بزنگاههاي تاريخي خاص همين رسانههاي فارسي زبان هستند كه حجم قابل توجهي از پيامهايي را توليد و منتشر ميكنند كه عملا سرسپردن به آموزههاي سون تزوست. در چنين شرايطي است كه آن واژه «دقيقا» به عبارت هميشگي «ساعت 12 شب به وقت لندن است» اضافه و جنگ در زمين حريف آغاز ميشود. نگاهي به تعدد و تكثر رسانههاي فارسي زبان در اروپا و امريكا نيز گواه اين امر است، نگاهي به جغرافيايي دفاتر اين رسانهها نشان ميدهد كه اين دوتايي دشمن و دوست چه خطوط و چه مرزهايي دارد، روسيه، به رغم يد طولانياش در استعمار ايران، رسانهاي به زبان فارسي ندارد، چين نيز نه همچون همتاي امريكايي خود صفحهاي به نام «چين در فارسي» راه انداخته است، همين نكته است كه «بيطرفي» اين رسانهها را زير سوال ميبرد؟ چرا در بلوك غرب چنين سرمايهها و بنگاههاي عظيمي بايد بنشينند و اخبار ايران را رصد كنند، براي آن بنويسند، تحليل كنند و موضع بگيرند؟ پاسخ اين سوال را در جايي جز كتاب «هنر رزم» نميتوان دريافت.