شيلات، جا مانده در تاريخ
امين مولانا
در سالگشت بيستونهم تيرماه سال يكهزار و دويست و هفتاد و دو خورشيدي، روزي كه امتياز شيلات درياچه مازندران در چرخه پادشاهي ناصرالدينشاه قاجار، به استپان ليانازوف روس واگذار شد تا شايد مرهمي باشد بر دل آزمند همسايه شماليمان در برابري با امتياز رويتر. از پس اين واگذاري ارزان و آسوده كردن فرجاد تهي از شايستگي دستاندركاران اين روش ناشايست فراگير كه نه تنها جاي را براي توانمندان و ميهندوستان تهي نميكردند، بلكه بر تهيدستي خرد خويش ميباليدند و جز سنگاندازي در راه دلسوزان اين آب و خاك، تنها براي ماندگاري بيشتر در مسند قدرت، كار بيشتري نه ميكردند و نه ميتوانستند به انجام برسانند.
نگريستني است كه از سال 1893 ميلادي (1272 خورشيدي) تا سال 1953 ميلادي (1331 خورشيدي) اين پيماننامه به اشكال گوناگون بر قوت خود باقي ماند. شايد يادآوري رويدادهاي طي اين دوره نزديك به شصت سال خالي از شگفتآوري و درسآموزي براي آيندگان نباشد؛ طي اين دوران، تاريخ جز دوران زمامداري ناصرالدينشاه، سه زمامدار ديگر سلسله قاجار (مظفرالدينشاه، محمدعليشاه و احمدشاه)، دو جنگ جهاني (جنگ جهاني اول و دوم)، انقلاب اكتبر 1917 روسيه (سرنگوني حكومت تزارها)، انقراض سلسله قاجار و روي كار آمدن پهلوي (پهلوي اول و دوم) را به خود ديد و نگريستني است كه حتي مرگ استپان ليانازوف، پايان ماجرا نبود و ميراث نامشروعش به دو پسرش به ارث ماند و حتي عدم پرداخت اجارهبهاي ناچيز توسط آنها طي مدت تحولات داخلي روسيه هم نتوانست به اين قرارداد ناشايست پايان ببخشد؛ روسيه نيز در پس پرده اين قرارداد در سال 1302، با فشار سياسي (انجاميدن به استيضاح دولت مستوفيالممالك و سقوط آن)، با تملك داراييهاي خانواده ليانازوف به صورت پنجاه درصد ميان خود و ايران (برپايي كمپاني مختلط ايران و شوروي)، بر امتياز صيد ماهيهاي حرام (توسط شوروي) در جنوب درياچه مازندران شريك شد و به گونهاي ديگر همان قرارداد را تا سال 1331 امتداد داد.
لغزشي در انديشه و دل در گرو منافع شخصي داشتن، به گواه تاريخ نتايجي بس زيانبار رقم خواهد زد. نتايجي كه نه تنها بر منافع اقتصاد ملي زخمهاي عميق برجاي ميگذارد، بلكه احساس ميهني و استقلال سرزميني چون ايران كهن را هم دچار خدشههايي چه بسا جبرانناپذير ميكند.
در واقع سياست كشورها در راستاي حفظ منافع ملي بايد چون كاركرد موازنه منفي مطرح شده به دست شادروان دكتر مصدق، بر پايه موقعيتهاي كنونيشان با قدرت انديشه و پيشبيني عقلاني از آينده در نظر گرفته شود.
رصد دگرگونيهاي بينالمللي و انطباق آن با شرايط موجود كشور، هنري وابسته به انتخاب تصميمگيران پايبند ملي و كارآزموده در بستر جستار در جريان است.
بيگمان ملي شدن صنعت نفت ايران به پشتكار شادروان دكتر محمد مصدق، از جمله دستاوردهاي كمنظير تاريخ معاصر ايران است، اما نبايد ملي شدن شيلات را نيز در زنجيره روزگار روند انديشه ملي سامان نخستوزيرياش از ياد برد. دستاوردي كه شايد در گذر زمان به مراتب از زير خاكستر و سايه ملي شدن صنعت نفت بيرون آيد و درودي ديگر را بر آن دوره منحصربهفرد تاريخي رهسپار كند.