• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4703 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۶ مرداد

روبسپير، گيوتين و انقلاب

مرتضي ميرحسيني

روبسپير كه سال 1794 ميلادي در چنين روزهايي زير تيغ گيوتين رفت يكي از مهم‌ترين مردان انقلاب فرانسه است و هنوز هم درباره نقاط مثبت و منفي كارنامه‌اش بحث و مناقشه وجود دارد. برخي او را نفرت‌انگيزترين تبهكار تاريخ خوانده‌اند و برخي ديگر تبلور فضايل و سيماي مردمي انقلاب فرانسه ديدند. ماكسيميليان روبسپير بهار 1758 در آراس(شهري در شمال فرانسه) در خانواده‌اي كه نسل پشت نسل حقوقدان بودند، متولد شد. خودش هم اوايل جواني براي تحصيل حقوق به پاريس رفت و همان جا بود كه به ژان ژاك روسو- كه نوشته‌هايش را تقريبا همه فرانسوي‌هاي باسواد خوانده بودند- دل بست.
 از همان زمان دو مساله، يكي آرمان تشكيل حكومتي مردمي‌تر در فرانسه و ديگري نياز به ديني پيراسته از خرافات ذهنش را درگير مي‌كرد و زياد به مسائلي مثل فساد و فضيلت مي‌انديشيد. مردم عادي و حتي فقراي آراس دوستش داشتند و سال 1789 او را به نمايندگي از خودشان به مجلس طبقاتي كه در پاريس تشكيل مي‌شد، فرستادند. 
با حضور موثر در حوادث آن مقطع پرالتهاب، اعتبار خود را بيشتر كرد و اوايل دهه 1790 به عنوان يك دموكرات راسخ و فسادناپذير به شهرت رسيد و حتي پشت صحنه در سرنگوني نظام سلطنتي و اعلام جمهوري هم ايفاي نقش كرد. اما در گذر از ناآرامي‌ها و شورش‌هاي بعدي و نيز لمس تجربه جنگي كه از بيرون به فرانسه تحميل شده بود برخي عقايدش نه دگرگون كه تا حدي تعديل شد. 
جرج رود در كتاب انقلاب كبير فرانسه مي‌نويسد:«روبسپير كه مدت‌ها مدافع پرشور مصونيت مجلس و آزادي نامحدود زبان و قلم بود اكنون تجربه جنگ و انقلاب بر باورهاي آزادمنشانه‌اش سايه انداخته بود. اينك بر آن بود كه انقلاب را مي‌توان نجات داد و دشمنان خارجي و داخلي‌اش را شكست داد البته اگر با ياري پابرهنه‌هاي مسلح، يك دولت مركزي نيرومند استقرار يابد كه بقاياي اشرافيت و نيز خودخواهي ثروتمندان را محدود كند.» در تغيير و تحولات پرشتاب بعدي، روبسپير و همفكرانش- يا به عبارت درست‌تر پيروانش- حكومت را به دست گرفتند و آنچه را كه براي نجات كشور و انقلاب ضروري مي‌ديدند به كار بستند.  هزاران نفر را زير تيغ گيوتين بردند و دوره‌اي از تاريخ انقلاب فرانسه را رقم زدند كه دوره وحشت ناميده مي‌شود. اما با بسيج مردم هم جنگ را به خوبي مديريت كردند و هم تا حدي كه شدني و ممكن بود به آشفتگي‌هاي اقتصادي كشور پايان دادند.  البته چون حكومت، آن ‌هم يك حكومت انقلابي را در دست داشتند و مجبور به انجام آن كار ناممكن يعني پاسخگويي به طيف گسترده‌اي از انتظارات و آرمان‌ها بودند، رفته‌رفته بدنه هواداران‌شان را دلسرد و سست كردند و برتري مطلق خود بر رقبا را هم از دست دادند.  در مواجهه با ائتلاف مخالفان و رقبا ناكام ماندند و سقوط كردند و پابرهنه‌هاي پاريس هم كه زماني با جان‌شان از آنان پشتيباني مي‌كردند در اين كشمكش بي‌طرف و تماشاچي ماندند و به قول جورج رود براي هدفي كه ديگر به آن باور نداشتند، سلاح به دست نگرفتند.  26 جولاي ميدان نزاع را به مخالفان واگذار كردند 27 جولاي به زندان افتادند و روز 28ام هم زير تيغ گيوتين رفتند(سال1794). روبسپير آخرين اعدامي آن روز بود و مرگ ياران نزديكش را به چشم ديد. زماني كه نوبت به خودش رسيد با شجاعتي حيرت‌انگيز از سكو بالا رفت و مردانه تسليم واقعيتي شد كه مي‌دانست، تغييرپذير نيست.
 اما كار كساني كه او را مغلوب و حذف كرده بودند هم طبق نقشه‌ پيش نرفت و از دل حوادث بعدي فرانسه نوع ديگري از ديكتاتوري در اين كشور سر برآورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها