نگاهي به انيميشن فوتبالي انسان نخستين
توپ هديهاي آسماني است
سامان سعادت
فوتباليستها جزو نخستين نمونههاي انيميشن بود كه با محوريت فوتبال منتشر شد. اين انيميشن در ايران آنقدر محبوب شد كه بسياري از كودكان و نوجوانان هنگام بازي آهنگ اين كارتون را با دهان مينواختند و نام كاكرو و سوباسا و واكي باياشي از دهانشان نميافتاد. ميگويند آن انيميشن تاثير بسزايي در توسعه فوتبال كشور ژاپن داشته است. با اين حال روايت فوتباليستهاي يك و دو يك روايت رئاليستي از دنياي مستطيل سبز بود. جز آن يك انيميشن ديگر هم با نام داستانهاي فوتبال ساخته شده بود كه به قصههاي فوتبال از دنياي قديم تا به امروز با زباني طنز ميپرداخت. جز اين دو نمونه، انيميشن ديگري در مورد فوتبال ساخته نشد كه فراگير شود و حرف و حديث به وجود بياورد؛ البته تا سال 2018!
يك شهابسنگ خيلي بزرگ از فضا ميآيد و با زمين برخورد ميكند و بوووم! داستان مربوط ميشود به زماني كه انسانهاي نخستين روي كره زمين زندگي ميكردند. اما برعكس چيزي كه هميشه از برخورد شهابسنگها با زمين انتظار داريم در واقع مختل كردن حيات و كشته شدن موجودات است، اينبار برخورد شهابسنگ هديهاي براي زمينيها از طرف خدايان آورده كه ميتواند زندگيشان را متحول كند؛ يك توپ فوتبال.
اين ابتداي انيميشن «Early Man» يا «انسان نخستين» است كه در سال 2018 اكران شده. انيميشني فوقالعاده بانمك و فانتزي كه شايد همه مخاطبان سينما و انيميشن را راضي كند، اما به فوتبالدوستان بيشتر ميچسبد. مخصوصا كساني كه تيم رئال مادريد را دوست ندارند. تمام قصه بر محوريت فوتبال بنا شده. از روزي كه آن شهابسنگ با زمين برخورد ميكند و يك توپ فوتبال در سطح زمين ظاهر ميشود كه بلافاصله انسانهاي نخستين را به بازي وامي دارد تا انتهاي قصه كه فوتبال ميشود نجاتبخش انسانهايي كه از خانه و زندگيشان بيرون رانده شدهاند.
مثل اكثر انيميشنهايي كه در سالهاي اخير ساخته شده چيزي كه در نگاه اول به چشم ميآيد، فضاي فانتزي و هجوآلود حاكم بر اثر است. تصور كنيد در جايي به اسم «منچستر» عدهاي انسان نخستين و غارنشين زندگي ميكنند كه هر روز به شكار خرگوش ميروند، بعد عدهاي آدم متمدنتر، آدمهايي كه از عصر سنگ عبور كردهاند و به استفاده از فلز رسيدهاند، بهطور مشخص فلز برنز، ميآيند و زمينهاي غارنشينها را غصب ميكنند. اينها آدمهايي هستند كه بازي فوتبال را به عنوان يك امر مقدس و شكلي از انجام آيينها انجام ميدهند. البته اين را به عوامالناس ميگويند و درواقع بازي كردنشان صرفا براي كسب پول يا همان برنز است. بعد قرار ميشود تيم غارنشينها با تيم «رئال برنزيا» بازي كنند و در صورت برنده شدن محل زندگيشان را پس بگيرند و در صورت شكست مجبورند بروند در معدن و بيگاري كنند.
با توجه به بريتانيايي بودن كارگردان اثر يعني «نيك پارك»، انيميشن به صورت واضحي به طرفداري از انگليسيها در زمينه فوتبال ميپردازد. اول از همه اينكه فوتبال را نه آدمهاي متمدن عصر برنز كه اجداد غارنشينان اختراع كردند و به تمام قبايل دنيا آموزش دادهاند و دوم اينكه آنها كساني هستند كه فوتبال را با عشق بازي ميكنند، به خاطر خود فوتبال، به خاطر لذتش، نه مثل برنزيا به خاطر پول و ثروت. سوم اينكه بر خلاف برنزيا كه مثلا متمدن و پيشرفته هستند، اما اجازه بازي كردن دختران در زمين مقدس - زمين چمن بازي- را نميدهند، غارنشينان اين مساله را يك چيز حلشده ميدانند و از دو بازيكن زن در تركيب تيمشان بهره ميبرند. اما تمام اينها، نيش و كنايههايي كه مخصوصا به رئاليها ميزند (كمااينكه همانطور كه گفته شد اسم تيم آدمهاي متمدن اما غاصب و پولپرست رئال است و بازيكنانش فقط به فكر خودنمايي هستند و با اينكه خيلي باكيفيت هستند اما نميتوانند در قالب يك تيم كار كنند) باعث نشده مخاطب احساس بدي نسبت به قضيه پيدا كند. آنقدر كه انيميشن شوخ است و در كل نميخواهد خيلي چيزي را جدي بگيرد.
گرچه در كل از لحاظ ساختار روايت، انيميشن حرف تازهاي براي گفتن ندارد و همچنان ميخواهد حامل پيامهايي مثل خودباوري، تلاش براي موفقيت، تيم بودن در مقابل فرديت و امثالهم باشد، اما آوردن داستان در بستر فوتبال باعث شده اثر جذابيتهاي ويژهاي پيدا كند. شوخيهايي كه بر مبناي فوتبال و بلد نبودن اين بازي توسط غارنشينان رخ ميدهد بينهايت بامزه و جالب از آب در آمده. توجه به جزييات و رها نكردن كوچكترين موقعيتها براي ساخت فانتزي از جمله موفقيتهاي تيم سازنده انيميشن «انسان نخستين» به حساب ميآيد. كاراكترهاي جالب و فضاسازي و لوكيشنها و انتخاب تكنيك استاپموشن براي روايت هم از ديگر ويژگيهاي مثبت انسان نخستين است.
با توجه به عدم نتيجهگيري طولانيمدت تيم ملي انگليس در تورنمنتهاي معتبر، شايد بتوان ساخت اين انيميشن را تلاشي براي روحيه دادن به سه شيرها براي كسب موفقيت دانست. در جايي از انيميشن شاهد هستيم كه رييس قبيله برنزيا قبل از مسابقه با تيم غارنشينان او را ميبرد به غاري تا تاريخچه فوتبال نياكان «داگ» كاپيتان تيم غارنشينان را كه بر ديوارههاي غار حكاكي شده، به او نشان دهد تا داگ و تيمش روحيهشان را ببازند، چراكه تصويرگريهاي روي غار بهرغم اينكه نشان ميدهد كه آنها فوتبال را اختراع كردهاند، در عين حال نشان ميدهد كه بعد از آن اين ساير قبيلهها بودند كه فوتبال را دست گرفتند و مخترعين فوتبال هميشه چيزي جز شكست نصيبشان نشده؛ اتفاقي كه سالهاست براي تيم ملي انگليس دارد رخ ميدهد. داگ كه روحيهاش را با توجه به تاريخچهشان حسابي از دست داده تصميم ميگيرد از بازي كنارهگيري كند، اما با حمايت همتيميها و همقبيلههايش بالاخره بازي را برگزار ميكند و موفق ميشود به همراه دوستانش جام نمادين را بالاي سر ببرد و دره زيبايشان را پس بگيرد.
فوتبال يك هديه الهي است كه از آسمان به زمين آمده براي بهتر زندگي كردن مردم. براي لذت بردن از آن. بازياي كه به اعتقاد سازندگان انيميشن انسان نخستين از حالت بدوي و اصيل خودش خارج شده و صرفا وسيلهاي شده براي پول در آوردن. حالا بايد آدمهايي بيايند و بازي واقعي را به نمايش بگذارند. آنها چه كساني هستند؟ انگليسيها؟