اختيارات رييسجمهوري- خاتميها، نوري، حضرتي، شكوريراد و شريعتمداري
جلال جلاليزاده
الف) مهمترين چالش رييسجمهوري عدماختيار در اجراي وظايف و مسووليتهاي قانوني است. متاسفانه از زمان رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي اين چالش به صورت جدي هويدا شد. درواقع آن تلقي كه مردم از وظايف و مسووليتهاي رييسجمهوري دارند، متناسب با اختيارات او نيست و با اينكه رييسجمهوري مجري قانون اساسي است اما تاكنون هيچ رييسجمهوري نتوانسته تمام و كمال قانون اساسي را اجرا كند. همچنين مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي فراواني در كشور وجود دارد كه چالشهاي رييسجمهوري است. ازسويي كابينه ناهمگون با اهداف رييسجمهوري و ناهماهنگي دولت و مجلس در دوره فعلي از ديگر چالشهاي حال حاضر است. در واقع عدمتوجه به مسووليت اخلاقي و اجتماعي رييسجمهوري نسبت به حاميان باعث شده فضاي انتخاباتي كشور روز به روز سردتر شود. رييسجمهوري بعدي هم چه اصلاحطلب باشد و چه اصولگرا چالشهايي پيشرو دارد كه براي اصلاحطلب بيشتر و براي اصولگرا كمتر است اما نبايد فراموش كنيم كه وقتي محمود احمدينژاد روي كار آمد، با وجود اينكه اصولگرايان او را بر سر كار آوردند و فرد باجسارتي هم بود، نتوانست همه نهادهاي انتصابي را با خود همسو كند. بنابراين اصلاحطلب و اصولگرا هر كدام علاوه بر چالشهاي مختص خود با چالشهاي اقتصادي و اجتماعي نيز مواجه خواهند بود.
ب) رييسجمهوري بعدي بايد از پايگاه اجتماعي و سياسي قوي برخوردار باشد. فرقي ندارد كه اصلاحطلب باشد يا اصولگرا؛ بلكه بايد بدنه اجتماعي قوي از او حمايت كنند. همچنين بايد از توانمنديهاي مديريتي و علمي برخوردار باشد و سابقه سياسي و پيشينه سالم و درستي داشته باشد. پاكدستي و صداقت و برقراري ارتباط با جهان و اهل ريسك و خطر بودن نيز ازجمله ويژگيهاي لازم براي اين سمت است. فارغ از اينكه چه كساني تمايل دارند يا ندارند كه كانديدا شوند تصور ميكنم سيدمحمد خاتمي يا سيدرضا خاتمي، عبدالله نوري يا حتي علي شكوريراد، الياس حضرتي و محمد شريعتمداري از گزينههاي مقبول هستند.
عضو حزب اتحاد ملت