نام اصفهان و فرهنگ به ويژه در سالهاي اخير عجيب به يكديگر گره خوردهاند، چه از منظر منفي و چه از منظر مثبت. هفتهاي كه گذشت، بار ديگر وضعيت فرهنگي اصفهان به صدر اخبار مهم روز بازگشت. البته نه چندان مشابه دوران شكوفايي تئاتر، ادبيات، سينما و شعر اين استاد هنرمندپرور، بلكه به واسطه سر باز كردن زخمي چندساله پيرامون واگذاري بناي خانه هنرمندان اصفهان كه از دهه 60 تا به امروز، بين ارگانهاي گوناگون دست به دست شده است. ساختمان خاطرهانگيز و زيباي ايستاده در حاشيه زايندهرود، در سالهاي ابتدايي انقلاب ماجراي مصادره را تجربه كرد، سپس به سازمان آموزش و پرورش واگذار شد و از آن پس به محل مناقشه آموزش و پرورش، شهرداري، حوزه هنري و بنياد مستضعفان بدل شد. با ورود به دهه دوم انقلاب، ساختمان طي مراسمي باشكوه در حضور هنرمندان نامدار ايران از جمله محمدرضا شجريان و جلال ذوالفنون بهطور رسمي به عنوان مامن هنرمندان اصفهاني آغاز به كار كرد اما چنانكه ظواهر امر نشان ميدهند، تمام اين سالها حركتي خزنده براي تصاحب مالكيت بنا و كنار گذاشتن هنرمندان و فعاليتهاي هنري از خانه هنرمندان اصفهان وجود داشته است كه سرانجام به اعتراض اواسط هفته اهالي فرهنگ سر باز كرد.
خبرگزاريها روز سيزدهم مرداد ماه ماجراي پيشآمده بين هنرمندان و نهادهاي گوناگون در «نصف جهان» را بازتاب دادند، از جمله خبرگزاري ايسنا كه با انتشار گزارش مكتوب و تصويري به استقبال واقعه رفت. «جمعي از هنرمندان اصفهان، عصر روز (۱۲ مرداد) با حضور در ساختمان خانه هنرمندان، نسبت به تغيير تملك اين عمارت اعتراض كردند. تملك خانه هنرمندان اصفهان توسط بنياد شهيد، چند روزي است جنجال آفريده و اعتراض اهالي فرهنگ و هنر استان را به دنبال داشته است.»
دغدغه حفظ آبروي اصفهان است
محمدرضا بزرگزاد، نمايشنامهنويس و سرپرست گروه تئاتر خاك به همراه اسدالله بابايي از هنرمندان باسابقه تئاتر شهر اصفهان در برنامه هفتگي پاتوق يكشنبههاي تئاتر (بامحوريت برگزاري جلسههاي نمايشنامهخواني) نسبت به وضعيت پيش آمده ابراز نگراني كردند و هشدار ميدهند. فريد صلواتي نيز يكي ديگر از چهرههاي فرهنگي است كه با انتشار پست و ويديو در صفحه شخصي خود به مخالفت ماجراي واگذاري اقدام ميكند.
بزرگزاده در جلسه روز يكشنبه با خطاب قرار دادن مسوولان استاني ميگويد: «آنهايي كه هنرشناسند و با هنر اصفهان آشنايند، ميدانند هنرمند نيازمند عمارت و ساختمان نيست و اگر دغدغهاي هم براي حفظ اين عمارت است، دغدغه حفظ آبروي اصفهان است، چراكه آبروي هر شهري به ميزان اهميتي است كه به نخبگان و هنرمندان آن شهر داده ميشود وگرنه كدام يك از هنرمندان يك شب در اين عمارت آرميدهاند يا آبوناني از آن برايشان حاصل شده است؟ بيش از ما، اين شهر اصفهان است كه نيازمند داشتن خانهاي وزين به نام خانه هنرمندان است.»
اسدالله بابايي نيز در همين جلسه به حضور در دفاع مقدس و ماجراي جانبازي خود اشاره ميكند. او با تاكيد ميگويد نه خودش و نه همرزمانش نسبت به رفتار و واگذاريهايي از اين دست اعتقاد ندارند.
صلواتي: حلاليت ميطلبم
فريد صلواتي اما علاوه بر همراهي با گلايههاي هنرمندان، بحث تازهاي مطرح ميكند. او ميگويد: «در بحبوحه خبرها، اطلاعاتي منتشر شد كه اين خانه متعلق به مرحومي است كه وارثانش زندهاند. اين ملك چهل سال دست به دست چرخيده اما ۳۰ سال خانه هنرمندان بوده است. من از اولين كساني بودم كه به موضوع واكنش نشان داده و ظرف روزهاي اخير هم شنيدم، گفته شد ساختمان از قبل متعلق به بنياد شهيد بوده، ديگر به اين مساله هم كار ندارم. اما متوجه شدم اين ساختمان در اصل متعلق به خاندان محتشمي است، به همين دليل شخصا به خاطر سي سال رفت و آمدم به ساختمان خانه هنرمندان حلاليت ميطلبم. وقتي صاحب ساختمان روشن است ديگر دعوا بر سر چيست؟ به همين دليل ديگر بحثي ندارم و فكر ميكنم همين كه هنرمند در دل مردم جاي داشته باشد، كافي است.»
اين جدال از دهه 60 شروع شد
آقاي فقيه، مدير كل سابق آموزش و پرورش اصفهان نيز تصريح ميكند بر سر خانه كنوني هنرمندان اصفهان جدالي طولاني ميان ارشاد، بنياد شهيد، بنياد مستضعفان، حوزه هنري و آموزش و پرورش وجود داشته است اما بدون ارايه سندي رسمي. او ميگويد: «ظاهرا معروف به شخصي به نام رضا محتشمي بوده و ملك بعد از انقلاب مصادره شده است. بعد از آن هم تا جايي كه اطلاع دارم به اداره كل آموزش و پرورش سپرده ميشود تا در امور پرورشي و تفريحي دانشآموزان مورد استفاده قرار گيرد. در دهه 60 هم شهردار وقت با طرح اين استدلال كه ملك داخل پارك واقع شده، تقاضا ميكند بناي مذكور به شهرداري منتقل شود كه در برابر اين خواسته مقاومت شد. بنده آن زمان معاون مالي - اداري آموزش و پرورش و از مخالفان سرسخت انتقال به شهرداري بودم. يك روز صبح تعطيل با منزل بنده تماس گرفتند و گفتند شهرداري بولدوزر آورده و مشغول تخريب ديوارهاي بخش مرتبط با آموزش و پرورش (خانه هنرمندان فعلي) است. متاسفانه با صحبت نتوانستيم آنها را قانع كنيم كه دست از تخريب بردارند؛ چون مقام مسوولي همراهشان نبود. در نهايت با مقاومت همكاران خدماتي در آموزش و پرورش، شهرداري به ناچار عقبنشيني كرد. تا وقتي هم من مسووليت داشتم مخالف واگذاري بودم. بعدا هم كه مسووليت را واگذار كردم و به معلمي مشغول شدم، طي تفاهمي كه اطلاعي از جزييات و اسنادش ندارم، انتقال ساختمان از وزارت آموزش و پرورش به شهرداري اتفاق افتاد. سپس شهرداري ساختمان را به خانه هنرمندان واگذار كرد، حالا هم بحث واگذاري به بنياد شهيد مطرح است. به نظرم بررسي ماجرا كار حقوقي جدي لازم دارد تا ببينيم اين جابهجاييها و انتقالها بر چه اساس بوده است. در نهايت معتقدم با توجه به اينكه هنرمندان اصفهاني محل ديگري در اختيار ندارند، اگر احقاق حق به نفع آنها اتفاق بيفتد، كاري پسنديده است.»
طبق اطلاعات دريافتي «اعتماد»، موضوع واگذاري ساختمان خانه هنرمندان اصفهان اين اواخر هم در سال 98 مطرح ميشود و هنرمندان با انتشار بيانيهاي، گلايهها و نگرانيهايشان نسبت به تغيير كاربري بنا و كاستيهاي پيش پاي هنرمندان را به گوش استانداري، فرمانداري و در نهايت نماينده اصفهان در مجلس شوراي اسلامي ميرسانند. عرفان آيتي، فعال تئاتر در اين باره ميگويد: «استانداري با نمايندگان اداره ارشاد، نماينده مجلس و حوزه هنري جلسهاي برگزار كرد و موضوع تا حدي به تعويق افتاد. حوزه هنري متني رسانهاي كرد كه ميگفت اصلا بحث انحلال مطرح نبوده و ماجرا تكذيب ميشود. سال 99 بار ديگر شايعه انتقال خانه هنرمندان مطرح شد، سه هفته قبل هم به همين صورت. اصولا نظرشان بر اين بود كه ماجرا رسانهاي نشود اما به دليل حساسيت موضوع در نهايت كار به جايي رسيد كه عصر روز شنبه گزارشي از طريق صداوسيماي اصفهان پخش شد و اظهارات مسوولان نگرانيها مبني بر تغيير كاربري «خانه هنرمندان» به «موزه» را تاييد كرد.»
بحث تغيير كاربري اماكن فرهنگي در اصفهان ماجراي تازهاي نيست. شايد حافظه جمعي هنرمندان و مردم اين استان در تجربههاي تلخ متروكه شدن و از كار افتادن «سينما ايران»، «سينما همايون» و «تالار انديشه» - هر سه زير نظر بنياد شهيد و مستضعفان- موجب ميشود هرگونه واگذاري اماكن و بناهاي فرهنگي در نظر آنها به تكرار چندباره يك تجربه تلخ تاريخي پيوند بخورد.
اين ابراز نگراني در متن خوانده شده توسط دو هنرمند اصفهاني در پاتوق يكشنبههاي تئاتر نيز مشهود به نظر ميرسيد: «ما هنرمندان خاطرات تلخي را در دهههاي اخير در شهر اصفهان درباره بناهاي تاريخي پشت سر گذاشتهايم. خاطرات تلخي كه از تالار انديشه اصفهان شروع شد. مركزي فرهنگي در يك نقطه طلايي شهر اصفهان كه هنردوستان تنها و تنها همين بود كه آنجا را بگيرند و به مخروبهاي تبديل كنند.» بزرگزاده از تكرار اين اتفاق براي بسياري مكانهاي فرهنگي ديگر نيز اظهار تاسف كرد. «صميمانه به بنياد شهيد توصيه ميكنم به داد خانواده شهدا، جانبازان و ايثارگران كه بسياري از ما هنرمندان دغدغههاي آنان را در آثارمان منعكس ميكنيم برسد، چراكه هيچ چيز بهتر از آن نيست كه هر كس كار خودش را انجام دهد.»
آيا ميتوان بناهاي تاريخي را تغيير كاربري داد؟
بناي خانه هنرمندان اصفهان از ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ با شماره ثبت ۱۵۱۸۰ توسط سازمان ميراث فرهنگي وقت به عنوان يك اثر تاريخي به ثبت ميرسد؛ ثبتي كه عملا امكان برخي دخل و تصرفها را به نهادها و بنيادها نميدهد. به عبارتي هرگونه تغييرات در بنا مستلزم نظر كارشناسان وزارت ميراث فرهنگي است. هرچند هنوز وزارت ميراث فرهنگي واكنشي نشان نداده است اما كشمكشها موجب واكنش رييس حوزه هنري اصفهان شده است. مهدي احمديفر در اين باره گفته است: «خانه هنرمندان توسط حوزه هنري به بنياد شهيد واگذار نشده، بلكه بنياد با راي قوه قضاييه به عنوان مالك اين عمارت شناخته شده است.»
موضوعي كه از سوي روابط عمومي بنياد شهيد در قالب گفتوگو و به منظور انتشار در اختيار خبرگزاريها گذاشته ميشود. احمديفر در گفتوگو اينطور بيان ميكند كه «ما يك هفته پيش مطلع شديم كه راي دادگاه از حوزه هنري، آموزش و پرورش، اداره كل ارشاد و شهرداري نسبت به خانه هنرمندان خلع يد و حكم مالكيت را به نفع بنياد شهيد صادر كرده است.»
او در ادامه به سابقه كشمكش پيش آمده نيز اشاره ميكند: «اين ساختمان بعد از انقلاب تحت تملك بنياد مستضعفان بود و طي اين چهل سال، بنياد مستضعفان در بنياد جانبازان و سپس بنياد شهيد ادغام شد. بنياد شهيد اصفهان از سال ۱۳۹۴ تاكنون پيگير اخذ مالكيت اين بنا بوده و در حال حاضر نيز با راي دادگاه حوزه هنري، شهرداري اصفهان، اداره كل آموزش و پرورش و اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي از اين خانه خلع يد و بنياد شهيد به عنوان مالك اصلي شناخته شده و در سازمان ثبت اسناد و املاك به نام بنياد شهيد ثبت شده است.»
اين مقام مسوول همچنين اشاره ميكند حوزه هنري در جلسهاي با مسوولان بنياد شهيد توضيح داده «كه خانه هنرمندان مركز ثقل و محل حضور هنرمندان رشتههاي مختلف هنري اعم از شعر، تجسمي، تئاتر، انيميشن، موسيقي و ... بوده و آنها اينجا را خانه خودشان ميدانند به همين دليل تخليه اين مكان به مذاق جامعه فرهنگي و هنري شهر خوش نميآيد» اما در نهايت از طرف مقابل يك پاسخ روشن دريافت كرده است: «دوستان بنياد شهيد گفتند كه ما خودمان به اين ساختمان نياز داريم و ميخواهيم آن را بگيريم.» خانه هنرمندان اصفهان در دو طبقه، ساليان درازي ميزبان دفاتر هنرهاي مختلف تحت نظر حوزه هنري بوده است و علاوه بر رويكرد اداري، به واسطه سالن كنفرانس و نگارخانهاش، محل تجمع هنرمندان و برگزاري برنامههايي بوده كه چندان با ماموريت فرهنگي بنياد شهيد در تضاد نيست. همان چيزي كه بسياري از هنرمندان معترض نيز بدان اذعان ميكنند و در واكنش دادمان، رييس حوزه هنري كشور نيز بازتاب يافته است. محمدمهدي دادمان، رييس حوزه هنري انقلاب اسلامي در واكنش رسمي خود كه ابتدا در صفحه اينستاگرامياش منتشر كرد، با درج تصويري از خانه هنرمندان اصفهان نوشت: «روز يكشنبه از چند هنرمند دلسوز اصفهاني با اسپري فلفل و بياحترامي پذيرايي شد! مقابل خانه هنرمندان اصفهان! آمده بودند تا خبر تحويل خانه هنرمندان به بنياد شهيد را پيگيري كنند؛ صرفا يك دغدغه درست فرهنگي. از اتفاق پيش آمده بسيار متاسف و عذر ميخواهم. ديروز با بعضي از اين هنرمندان عزيز مكالمه كرده و امروز نمايندگان ويژه حوزه هنري را براي بررسي دقيقتر ماجرا و دلجويي از هنرمندان عزيز راهي اصفهان كردم. از فرمانده محترم نيروي انتظامي نيز خواهشمندم نسبت به رفتار غيرقانوني و بيادبانه برخي ماموران ناجا اقدام متناسب را انجام دهند. مشكل را با بنياد شهيد مالك قانوني اين ساختمان حل خواهيم كرد. خانه هنرمندان اصفهان خانه و مامن اهالي هنر اين شهر بوده، هست و انشاءالله خواهد بود.» نكته قابل توجه آن است كه دادمان نيز در نوشتار خود بنياد شهيد را مالك حقيقي بنا معرفي كرده، هر چند او از اتفاقات رخ داده ابراز نگراني ميكند. البته مشخص نيست چرا مدير سابق حوزه هنري در سالهاي متمادي اين كشمكش اقدام خاصي صورت نداده ولي با اين وجود در پي بيانيه دادمان، مجدالدين معلمي، معاون هنري حوزه هنري و حسام سالكي، رييس حوزه رياست حوزه هنري به عنوان نمايندگان اين نهاد انقلابي براي پيگيري مطالبات هنرمندان به اصفهان اعزام شدند. آقاي معلمي از مديران بهجا مانده از دوره مومنيشريف در حوزه هنري است.
تا ببينيم آينده چه پيش ميآيد
رييس حوزه هنري اصفهان در اظهارات خود در باب نگرانيهاي به وجود آمده در خصوص تغيير كاربري بنا و تكرار تجربه تاريخي گذشته گفته است: «چه تضميني نسبت به زنده بودن من تا همين فردا وجود دارد كه شما در مورد چنين چيزي تضمين ميخواهيد؟ به هر حال بر مبناي سياستهاي جاري ادارات و نظام و كشور تصميمگيري ميشود، ولي الان ما در حال رايزني براي حفظ كاربري فعلي اين ساختمان هستيم تا ببينيم آينده چه پيش ميآيد.» همين «تا ببينيم آينده چه پيش ميآيد» بود كه نگرانيهايي به دنبال داشت و همين نگراني هنرمندان را به محل خانه هنرمندان كشاند. برخلاف نگاه رييس حوزه هنري، دو سال پيش از اين موضوعي توسط مسوولان حوزه هنري مطرح ميشود كه ميتواند در پرونده مورد نظر نيز كارگشا باشد. در خبري كه موسسه بهمن سبز منتشر ميكند: «بر اساس احكام صادره از محاكم انقلاب اسلامي، برخي سينماها در اختيار بنياد قرار گرفت. سپس با تشكيل حوزه هنري وابسته به سازمان تبليغات اسلامي و مكاتبات انجام شده، نهايتا طي نامه شماره ۴۳۰۳ مورخ سوم تير ۱۳۷۱، دفتر مقام معظم رهبري (مدظله العالي) اعلام شد: سينماهاي تحت پوشش بنياد به حوزه هنري منتقل شود. پيرو ابلاغيه مذكور و هماهنگيهاي به عمل آمده برابر صورت جلسات متعدد كليه سينماهاي در اختيار بنياد به صورت بلاعوض به حوزه هنري تحويل شد و موارد اختلافي نيز در اجراي دستور شماره ۷۰۵۹۷ مورخ پانزدهم آذرماه ۱۳۹۳رياست محترم بنياد به حوزه هنري تحويل و متعاقبا اسناد آنها منتقل شده است.»
آنچه از اين دستور ميتوان استنباط كرد، تاكيد بر انتقال بناهاي فرهنگي از بنيادها به حوزه هنري و عدم تغيير كاربري آنهاست. بناي خانه هنرمندان هر چند سينما نيست اما اكنون بنايي است فرهنگي با ثبت ميراث فرهنگي. هشتم خردادماه، پيش از بالا گرفتن اين تشويش در فضاي فرهنگي اصفهان جمعي از هنرمندان خطاب به استاندار اصفهان نامهاي اعتراضي مينويسند بدين شرح «احتراما، ما هنرمندان تئاتر اين شهر با توجه به وضعيت نابسامان و تاسفبار و بروز مشكلاتي همچون تخريب تالار هنر وابسته به شهرداري اصفهان به بهانه بازسازي، واگذاري تنها مجموعه سالن اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان (فرشچيان) به بخش خصوصي و دريافت مبالغ هنگفت از هنرمندان جهت اجراي نمايش، انحلال خانه هنرمندان، تعطيلي اداره تئاتر حوزه هنري و بركناري مدير آن، دخالت نهادهاي مختلف در امور هنري به خصوص تئاتر، عدم وجود يك متولي مشخص براي هنر تئاتر، عدم ساخت سالن تئاتر شهر، عدم وجود فضاي آموزشي مناسب، وضعيت وخيم معيشت و بيمه هنرمندان، عدم برگزاري مراسم روز جهاني تئاتر در چند سال اخير، ناكارآمدي انجمن هنرهاي نمايشي و برگزاري جشنواره تئاتر استاني با بدترين و پايينترين كيفيت كه هر ساله از روي اجبار برگزار ميشود، خواهشمنديم جهت جلوگيري از اقدامات احتمالي هنرمندان جلسهاي راهگشا را با حضور هنرمندان تئاتر اين شهر تنظيم فرماييد.»
نامه مورد نظر ما را به وضعيتي پيچيدهتر از واگذاري يك بنا ارجاع ميدهد. چنانكه سالها پيش نيز ساختمان دانشگاه سوره هم با وارد آوردن فشار برخي نهادها تعطيل شده و خاطرهاش هنوز براي هنرمندان اصفهاني تلخ و ناگوار است.