بوسه
سروش صحت
توي تاكسي همه ماسك زده بوديم. عقب تاكسي خانمي با دختربچه پنج، شش سالهاش نشسته بود. دختربچه از ماسك خسته شده بود و ميخواست ماسكش را بردارد. مادرش با او كلنجار ميرفت و برايش توضيح ميداد كه بدون ماسك خطرناك است. راننده گفت: «خدا كنه اين كرونا زودتر شرش كنده بشه، ميترسم اگه سه، چهار سال ديگه طول بكشه، اين بچهها اصلا بغل كردن و دست دادن و سر زدن بقيه رو ياد نگيرن.» مادر گفت: «واي خدا نكنه، مگه ميشه؟» راننده گفت: «بله، كرونا چند سال ديگه بمونه، اين بچهها بوسيدن هم ياد نميگيرن، جاي بوسيدن را چي ميخواد بگيره؟» دختربچه گفت: «ايموجي بوس.»