• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4714 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۰ مرداد

موضوع سرقت ترجمه كتاب‌هاي پرفروش در ايران در گفت ‌و گو با پيمان خاكسار

ارشاد جلوگيري از سرقت ادبي را وظيفه خود نمي‌داند

بهنام ناصري

چندي قبل پيمان خاكسار، مترجم آثار ادبي از انگليسي در گفت‌وگويي به سوءاستفاده از نبود نظارت كافي در حوزه نشر الكترونيكي انتقاد كرده و گفته بود، ترجمه‌هايي جعلي از روي ترجمه‌هاي او در بازار كتاب موجود است. او گفته بود اين ترجمه‌ها همه مجوز دارند و از مرحله نظارت قانوني نهاد متولي كتاب در ايران گذشته‌اند. به عبارتي افرادي سودجو و فرصت‌طلب با زير نظر گرفتن بازار نشر و ترجمه‌هايي كه پس از زحمت و مشقت فراوان مترجمان منتشر مي‌شود، پرفروش‌ها را انتخاب و با همكاري ناشران ناشناس و به نام مترجماني كه كسي از هويت آنها مطلع نيست، منتشر مي‌كنند. پيش‌تر يادداشتي در اين باره نوشتم و وعده كردم كه به زودي در اعتماد به اين مساله خواهيم پرداخت. پرونده دو صفحه‌اي امروز در اين باره وفاي به آن عهد است. آنچه مي‌خوانيد، گفت‌وگويي است با پيمان خاكسار در اين‌باره. خاكسار در اين گفت‌وگو از ابعاد مختلف موضوع مي‌گويد و معتقد است كه فعلا نمي‌توان پيشنهاد عاجلي براي رفع مشكل مطرح كرد.

 

اخيرا ايسنا از شما گفت‌وگويي منتشر كرد كه در آن گفتيد، ترجمه‌هايي از شما توسط ناشراني ناشناس با مترجماني كه كسي خبر از سابقه آنها ندارد، جعل شده. اعتراض شما در مقام مترجم پيش از اين هم مطرح و بارها تكرار شده است. همان طور كه خيلي از مترجمان ديگر در اين باب انتقادات روشني مطرح كرده‌اند. به هر حال اين مساله مسبوق به سابقه است ولي انگار نمي‌توان راه حل تضميني براي آنها پيشنهاد داد. ابتدا بفرماييد چه تعداد از آثاري كه شما ترجمه كرده‌ايد با اين مشكل روبه‌رو شده‌اند؟

راستش مهم‌ترين مشكل براي كتاب «جز از كل» پيش آمد. تعداد زيادي «جز از كل» در بازار هست. دقيقا نمي‌دانم چند تا شايد ۱۲ تا شايد هم ۱۳ تا يا بيشتر. من همه اين نسخه‌ها را نديده‌ام. فقط 5 يا 6 تا از آنها را ديده‌ام.

كجا ديديد؟ در كتابفروشي‌ها يا در اينترنت؟

هم در سايت‌هاي فروش كتاب، هم كنار خيابان كه كتاب مي‌فروشند و هم در مراكز خريد كتاب اين نسخه‌ها را ديدم. يكي، دو تا از آنها را هم ورق زدم و در مورد يكي از آنها چيز عجيبي ديدم. همان طور كه قبلا هم گفتم در مورد يكي از آنها ديدم كه نام مترجم روي جلد كتاب با نام مترجم در شناسنامه كتاب فرق مي‌كند. يعني روي جلد نام يك آقا بود و در شناسنامه نام يك خانم. در بعضي از اين نسخه‌ها به جاي نام مترجم، گروه مترجمان قيد شده. اگر بنا را بر اين بگذاريم كه آن يك نسخه از روي ترجمه من بازنويسي نشده به اين معناست كه گروه مترجمان مثلا 10 نفرشان هر كدام ۵۰ تا ۶۰ صفحه از كتاب را ترجمه كرده است. نكته ديگر اين است كه يك جاهايي در بعضي از صفحه‌ها چند تا علامت سوال وسط متن چاپ شده. نگاه كردم ببينم داستان اين علامت سوال‌ها چيست، ديدم كه مثلا فعلي را در يك پاراگراف متوجه نشده‌اند و علامت سوال گذشته‌اند تا در مرحله ويرايش و قبل از چاپ تصحيح بشود. كتاب را با آن علامت سوال‌ها به ناشر دادند و ناشر هم اصلا نگاه نكرده و چاپ كرده.

ارشاد هم كه به اين چيزها كاري ندارد.

بله، كار ارشاد صدور مجوز است و ملاك‌هايش را هم مي‌دانيم. صدور مجوز به علامت سوال اضافه وسط متن كاري ندارد. فقط به مواردي كه بايد حذف و اصلاح شود، كار دارد.

شرايط مشابه «جز از كل» گويا براي رمان «عامه پسند» بوكوفسكي هم پيش آمد. درست است؟

بله، همين ‌طور است. براي «عامه پسند» پيش آمد؛ براي «اتحاديه ابلهان» و... هم همين‌ طور.

همان طور كه براي آثار قديمي‌تري چون «صد سال تنهايي» و... كه پيش‌تر از آنها نام برديد. طبعا بخش اصلي موضوع به سوداندوزي و منافع مالي ارتباط دارد.

بله؛ چيزي كه در اين قضيه واضح است، همين منفعت مالي است. اين را عناوين رمان‌ها و كتاب‌هايي كه اين اتفاق براي‌شان مي‌افتد، نشان مي‌دهد.

منظورتان كتاب‌هاي پرفروش است؟

بله، مساله همين است. فروش. شما يك كتاب با ارزش كه پرخواننده نيست را هرگز نمي‌بينيد كه اين اتفاق برايش بيفتد. معمولا كتاب‌هاي پرفروش هستند كه بعد از مدتي چنين چيزي براي‌شان پيش مي‎آيد. اين اتفاق بعد از ٢، ٣ سال براي كتاب‌هايي مي‌افتد كه پرفروشند. مهم هم نيست كه آن كتاب پرفروش ارزش داشته باشد يا فقط بفروشد. مهم ميزان سودآوري مالي آن است.

و به همين تناسب كه ناشران به اين كارها اقبال نشان مي‌دهند، مترجماني هم داريم كه دنبال آثاري هستند كه در ارتباط با فروش جواب گرفته‌اند.

بله. يك مترجم داريم كه من اسمش را فراموش كرده‌ام. اين آدم اسمش به عنوان مترجم روي جلد «جز از كل» آمده، روي جلد «ملت عشق» آمده و كتاب‌هاي پرفروش ديگر. اين- به اصطلاح- مترجم كل كارنامه‌اش، ترجمه مجدد از كتاب‌هاي پرفروشي است كه ديگران ترجمه كرده‌اند. وقتي چنين چيزي در كارنامه يك آدم مي‌بينيد، متوجه مي‌شويد چيزي كه براي او اهميت نداشته، ارزش ادبي بوده است. اين را هر كسي با ‌آي.كيو 50 هم مي‌فهمد و متوجه انگيزه او مي‌شود. اين نام اگر متعلق به يك آدم واقعي باشد يعني اگر مترجمي به اين نام وجود خارجي داشته باشد بايد گفت كه او تنها با يك هدف مشخص مالي كتاب‌هاي پرفروش را دوباره براي چاپ مي‌فرستد. يعني هدف او فقط و فقط كسب سود است و هيچ جنبه ديگري از كار برايش مهم نيست. او با كتاب‌هايي كه نمي‌فروشند و يا تاكنون نفروخته‌اند، كاري ندارد. كتاب پرفروش باشد و امتحان پس داده باشد، چاپش مي‌كنند.

اين آدمي كه از او نام نبرديد و گفتيد، انگيزه‌اش صرفا مادي بوده، آيا ترجمه‌هايش هم كپي‌كاري از روي نسخه‌هاي از پيش موجود است؟

واقعا نمي‌دانم. سر در آوردن از اين چيزها و اينكه چه ترجمه‌اي كپي‌كاري است و چه ترجمه‌اي اصل است، پروسه‌ وقت‌گير و فرساينده‌اي است و مشكلي را هم حل نمي‌كند.

جايي گفتيد كه چاره را در شكايت كردن هم نمي‎بينيد. درست است؟

بله، يكي از روزنامه‌نگاران ديگر هم از من پرسيد كه چرا شكايت نمي‌كنم. گفتم از چه كسي شكايت كنم؟ چطور از اين همه آدم شكايت كنم؟ اگر قصد شكايت داشته باشم بايد مورد به مورد شكايت كنم. از همه كتاب‌هايي كه از روي ترجمه‌هاي من ترجمه يا برداشته شده و حالا در بازار است بايد شكايت كنم. اينها را اگر جمع كنيد، مي‌بينيد تعداد زيادي كتاب را بايد مورد شكايت قرار دهم و زمان زيادي را براي طرح و پيگيري شكايت اختصاص دهم. من چنين وقت و حوصله‌اي ندارم و تازه اگر هم داشتم به محض اينكه طرح شكايت از يك كتاب را مطرح مي‌كردم، كتاب يا كتاب‌هاي جعلي بعدي وارد بازار مي‎شد.

پس چه بايد كرد؟

بايد رها كرد. فعلا كاري نمي‌توانيم بكنيم.

يعني هيچ اهرم نظارتي نمي‌تواند مشكل را برطرف كند؟ مثلا نهادي صنفي كه پيگير مدافع حقوق نويسنده و مترجم باشد و...؟

به نظرم نه. مساله تشكل صنفي مطرح نيست. مشكل قانون كپي رايت و عضويت ايران در كنوانسيون جهاني است. اين مساله هم بسيار پيچيده است و ابعاد سياسي دارد. با توجه به وضعي كه ايران در جامعه جهاني دارد اصلا نمي‌توان خوابش را هم ديد كه اين اتفاق به اين زودي‌ها بيفتد.

يعني در ابعاد ملي و داخل كشور نمي‌توان كاري كرد؟

نه، چه كاري؟ چندين سال است در اين مورد مي‌گويم و مي‌نويسم خيلي زياد هم پوشش داده شده است اما چه فايده؟ چه حاصلي داشته حرف‌هاي من و امثال من؟ مترجم‌هاي ديگر هم حتما اين اتفاق براي‌شان افتاده است. آنها هم بسيار ديده‌ام كه به اين وضعيت انتقاد كرده‌اند و حتي پيشنهادهايي به عنوان راه‌حل ارايه داده‌اند. نتيجه‌اي كه حاصل نمي‌شود هيچ بلكه اوضاع دارد بدتر و بدتر هم مي‌شود. به معناي واقعي كلمه بايد گفت فعلا راهي وجود ندارد. خريدار مي‌تواند تصميم بگيرد، كتابي را بخرد يا نخرد. ارشاد مي‌تواند، كاري نمي‌كند چون وظيفه ديگري براي خودش تعبيه كرده است و كاري به اين قضايا ندارد.

معتقديد اين خلأ قانون با تشكل صنفي به هيچ رو برطرف نمي‎شود؟

حتي اگر تشكل صنفي هم داشته باشيم، من نمي‌روم عضو صنف شوم چون مترجمان آن آثار مي‌روند، عضو تشكل مي‌شوند و ما قديمي‌ها نمي‌رويم. تازه من ٤٥ ساله هستم و بقيه از من مسن‌تر و با تجربه‌ترند. صنف چه كار مي‌تواند بكند؟ جو، جو نا اميدي است. به نظرم حرف شما در ارتباط با نقش تشكل صنفي آرمان‌گرايانه است. مگر تلويزيون و ارشاد اجازه نظارت به كسي مي‌دهند.

بله اما اينكه بايد با توجه به واقعيت‌ها حرف زد يك بحث است و اينكه نبايد تسليم جو نااميدي و به قول شما سلطه ارشاد و تلويزيون و... شد، بحثي ديگر.

متاسفانه همين است كه هست. كاري نمي‌توان كرد. من ٥ سال است، دارم صحبت مي‌كنم. بدتر شده كه بهتر نشده. چرا بروم شكايت كنم؟ چرا وقت بگذارم؟ كافي است كتاب‌هاي پرفروش را از ديجي‌كالا سرچ كنيد. ببينيد چند تا- مثلا- «عقايد دلقك» هست؟ مگر چند تا مترجم آلماني در ايران داريم؟ خيلي كم. چند مترجم آلماني داريم كه در حد آن كتاب باشند؟ خيلي كمتر. اين همه ترجمه از يك كتاب آلماني چه چيزي را به ما مي‌گويد؟

 


كافي است كتاب‌هاي پرفروش را از ديجي‌كالا سرچ كنيد. ببينيد چند تا– مثلا- «عقايد دلقك» هست؟ مگر چند تا مترجم آلماني در ايران داريم؟ خيلي كم. چند مترجم آلماني داريم كه در حد آن كتاب باشند؟ خيلي كمتر. اين همه ترجمه از يك كتاب آلماني چه چيزي را به ما مي‌گويد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون