تسهيلگر دموكراسي
جواد ماهر
هيات امناي مجتمع مسكوني مان دچار بحران شده. اهالي بياعتماد شدهاند. شارژ، خوب جمع نميشود. نگهبانها به خوبي كنترل نميشوند و اموراتِ ديگر مجتمع هم به سختي پيش ميرود. برخي از ما اهالي اين وقتها فعال ميشويم. با اين و آن حرف ميزنيم. جلسه عمومي ميگذاريم. براي نامزدي از همسايههاي شايسته دعوت ميكنيم. من دو دوره اول عضو هيات امنا بودم و با دوستان كارهايي كرديم. نگهبان استخدام كرديم. اتاق نگهباني ساختيم. تجربههاي خوبي به دست آوردم. هم از آن دو دوره و هم از قبلش در دانشگاه. دانشگاه، من فقط سه، چهار ترم درسِ رشتهام را خواندم. بعد رفتم عضو انجمن اسلامي دانشگاه شدم و تخصصي درس دموكراسي خواندم. جلسه و مجمع عمومي و كار تشكيلاتي و اين حرفها. دوستاني در انجمن يافتم كه اين كارها را يادم دادند. طول كشيد تا ياد گرفتم. خيلي زحمت كشيدم. شايد نصفِ تلاش در انجمن را براي درس ميگذاشتم الان ارشد و دكتري گرفته بودم. ولي پشيمان نيستم. چون اين تجربهها بيشتر به كارم ميآيد. ديشب يك ساعت با سه نفر از اهالي حرف ميزدم. سه نفري كه ميخواهند عضو هيات امنا شوند و كاري كنند ولي نميدانند كانديداتوري يعني چه. برايشان توضيح دادم. ائتلاف و ارايه يك برنامه مشترك را يادشان دادم. امروز صبح هم يك ساعت با يك گروه ديگر حرف زدم. گروهي كه با آنها مخالف بودم اما راه و چاه را يادشان دادم. چشم باز كردم ديدم تسهيلگر دموكراسي شدهام. ما چارهاي نداريم. براي رسيدن به جامعهاي بهتر و توسعهيافته چارهاي از درك و اجراي آموزهاي دموكراسي نداريم. گاهي بايد با آنهايي به حرف بنشينيم كه ادعايشان ميشود اما الفباي دموكراسي را نميدانند. بزرگِ محلاند، هياتي و سر دستهاند، حاج آقاياند، محل رجوعاند اما چون الفباي مشورت و تحمل و مدارا و تقسيمِ قدرت را نميدانند خيلي زود خودشان و ديگران را به ورطه مياندازند. بايد يادشان بدهيم. دستور جلسه و صورتجلسه و مصوبه و گزارشِ مالي و آدابِ استخدام و شفافيت و اينطور چيزها را بايد با آنها تمرين كنيم. كارِ سخت و زمان بري است. اندازه چند تا دكتري وقت ميبرد. شايد بهتر باشد كه تنها به خانواده خودمان بپردازيم يا سرمان را بيندازيم پايين و تنها درس بخوانيم و مدرك بگيريم و به حقوق و مزايامان بيفزاييم ولي اگر تنها اينها باشد و به جامعه نگاهي نيندازيم ديگر نبايد انتظار بهبود داشته باشيم.