نان سوخته سوختبران
محمد بلوچ زهي
كشور ما به دليل برخورداري از منابع عظيم و ارزشمند نفتي و گازي يكي از مهمترين كشورهاي توليد و صادركننده سوختهاي فسيلي است و پديده «سوختبري» يا به عبارتي ديگر قاچاق سوخت كه بيشتر در استانهاي مرزي جنوب شرق ايران شيوع پيدا كرده از دل اختلاف قيمت چشمگير اين دو حامل انرژي در خارج مرزها با داخل سر بر آورده است برون. شايد چندان پر بيراه نباشد كه پديده «سوختبري» را اتلاف منابع و سرمايههاي غني ملي دانست و مترادف با تضعيف اقتصاد كشورعنوان كرد و سوختبران را نيز با ديده متخلف نگريست و بسياري ديگر واژه و اصطلاح رديف نمود و استعمال از براي ايشان؛ اما بهتر است قبل از هر چيز ابتدا بايد چرايي ظهور و زمينه شكلگيري اين پديده را كه اكنون به يك آسيب جدي اجتماعي مبدل شده مورد بررسي قرار داد تا واضح شود و مبرهن آيا سوختبران از سر سيري شكم اقدام به قاچاق سوخت در خارج از شبكه توزيع رسمي ميكنند يا از روي نداري و ناچاري! اكنون كه بار دگر عمل مشقتبار كولبري كولبران در غرب كشور به بحث و موضوع داغ روز مبدل شده بد نيست در اينجا از شغل كاذب «سوختبري» سوختبران نيز كه در شرق كشور رايج شده و نيز ممكن است بيشباهت نباشند اين دو شغل كاذب؛ اندكي بيشتر پرداخته شود. سوختبري ترجمان دقيقتر همان عبارت مرسوم نه دل را به دريا سپردن بلكه «سوختن و ساختن» است و دل به آتش زدن و خاكستر شدن و پا به ورطه گداخته شدن گذاشتن، كه سوختبران از سر ناچاري و نداري با انتخاب اين شغل مخاطرهانگيز ،روزگاري به سياهي ميگذرانند و تباهي و نيز جان را براي لقمهاي نان بر كف دست ميگذارند و ريسك ميپذيرند كه هرچه بادا باد!
يعني عمده افرادي كه در سيستان و بلوچستان و مرزهاي شرقي ايران مبادرت به سوختبري ميكنند و به اين شغل خطرناك
روي آوردهاند همان كساني هستند كه از بيكاري و فقر و تنگدستي به ستوه آمدهاند و مستاصل گشتهاند وگرنه در شرايط عادي هيچ آدم عاقلي پيهمرگ را چنين به تن نخواهد ماليد و با جان خود اينچنين نخواهد كرد بازي. در فرهنگ عامه مردم بلوچستان يك ضربالمثل معروف كاربرد دارد اينچنين كه« يا نان يا جان» يعني از بين اين دو يكي را ناگزير انتخاب نمودن. بنابراين در شرايط مطلوب و ايدهآل قطع به يقين هيچ فرد عاقلي ريسك گذشتن از جان خويش را نخواهد نمود براي لقمهاي نان اما در مناطق مرزي و سيستان و بلوچستان توسعه نيافته و محروم مردم بهويژه جوانان تحصيلكرده و اكثر قريب به اتفاق خانوادههاي نيازمند براي تامين معيشت و رهايي از تنگدستي و گرسنگي از جان خويش ميگذرند تا به ظاهر به نان و نوايي برسند. هرچند سوختبري تخلف است و بدون شك تضعيف منابع ملي را در پي خواهد داشت و مخاطرات فراواني نيز براي امنيت ملي به دنبال اما بايد براي رهايي از اين آسيب و معضل شغلي كه اكنون بسياري از خانوادهها را درگير كرده و مادران را بيفرزند و فرزندان را داغدار پدر تا بيش از اين دير نشده و تبعات آن وسيعتر بايد چارهاي انديشه كرد و فكري تازه چراكه تاكنون بسياري از روستاهاي مرزنشين بهدليل خشكسالي و بيكاري خالي از سكنه شدهاند و جمعيت روستايي سرازير به شهر كه اين خود به تنهايي يك آسيب اجتماعي و زنگ خطر جدي محسوب ميشود. عبور از دزد راهها و رانندگي در نوك قله كوهها و دل درهها و ارتفاعات هراسآور و مسيرهاي صعبالعبور در بسياري از اوقات باعث واژگوني خودروهاي حامل گالن و بشكههاي سوخت ميشود و انفجار ماشينهاي حامل سوخت را در پي خواهد داشت و مرگ دلخراش سوختبران را كه در شعلههاي آتشين جان به جانآفرين تسليم ميكنند. متاسفانه سوختبري در مرزهاي شرقي ايران اكنون به يك بحران كاذب تبديل شده و پيامدهاي آن هر روز به اشكال گوناگون در پس ناهنجاريهاي اجتماعي از جمله بزهكاري پسراني كه پدران خود را بر اثر سوختبري از دست دادهاند، زناني كه بيوه سوختبري نام گرفتهاند، فرزنداني كه بهدليل فوت پدران خويش و فراهم نشدن هزينه تحصيلي ترك تحصيل ميكنند ووو خود را پررنگتر از گذشته نشان ميدهد. پيامدهاي معضل سوختبري تنها محدود به سوختبران و خانوادههاي ايشان نيست بلكه سوا از آسيبهاي عمومي اجتماعي كه در بالا اشاره شد بهدليل تردد خودروهاي سوختبر در مسيرهاي اصلي جادهاي و سرعت بالا و غيرمجاز، سالانه بر شمار تصادفات و مرگ و ميرهاي جادهاي سيستان و بلوچستان نيز افزوده و رانندگي و تردد را در جادههاي اين استان مرزي ناايمن نموده است و دلهرهآور.
به هر روي تنها چاره رهايي از اين بحران اجتماعي ايجاد فرصتهاي شغلي پايدار و رونق دادن به بازارچههاي مرزي در مناطق محروم و مرزنشين است و مطمئنا سوختبران اين نان سوخته سوختبري را كه مزهاي جز دود و درد و رنج و سوخته شدن ندارد حاضرند با هر جايگزين ديگري سودا كنند براي رهايي از فرجام آتشين خويش و رنگ باختن تعبير معروف سوختن و ساختن. تا بعد.