روزنامهنگاري موثر است
محسن آزموده
توقيف روزنامه جهان صنعت، در 20 مرداد، يعني تنها سه روز پس از روز خبرنگار، هديه ارزنده و قابل توجه مسوولان به جامعه مطبوعاتي است، آن هم در اين روزهاي سخت و پر مصيبت كرونايي كه بسياري از مشاغل و حرفهها، خود به خود و بدون مداخله دستي از بالا، تعطيل ميشوند و ورشكسته. كيست كه نداند اوضاع رسانهها و مطبوعات، تا چه پايه اسفبار است و بسياري از همكاران ما در اين ايام، بدون اينكه نيازي به توقيف باشد، به علت مشكلات فراوان مالي و اقتصادي مطبوعات، كارشان را از دست دادهاند و خانهنشين شدهاند. احتمالا عموم جامعه نميدانند كه وقتي رسانهاي توقيف ميشود، چند نفر بيكار ميشوند. كساني كه كارشان مطبوعات نيست، دليلي ندارد بدانند كه در يك روزنامه، تحريريهاي با سرويسها و گروههاي مختلف هست كه وظيفه هر كدام از آنها تهيه مطالب يك يا چند صفحه با موضوعات مختلف است، سياسي و اجتماعي و ورزشي و اقتصادي و فرهنگي و .... تازه اين فقط تحريريه است، هر روزنامهاي يك بخش فني شامل تصحيح و حروفچيني و صفحهبندي و يك بخش اداري هم دارد. كساني كه در اين دو بخش اخير كار ميكنند، اصولا نقش مستقيم و بلاواسطهاي در محتواي مطالب ندارند. كاري به شبكه توزيع و بخش آگهيها و خدمات و... ندارم. بنابراين وقتي روزنامهاي به هر علت يا دليلي توقيف يا تعطيل ميشود، شمار زيادي آدم بيكار ميشوند. فرض كنيد در يك فروشگاه كوچك كه انواع و اقسام كالاهاي مصرفي را عرضه ميكند، يكي از غرفهها، خطايي سهوي يا عمدي كند و يك كالاي تاريخ مصرف گذشته بفروشد. آيا رواست كه كل فروشگاه را تخته كرد و همه را فرستاد خانهشان؟ البته كه اين قياس از بسياري وجوه معالفارق است و كار رسانه و در نتيجه درست و غلط آن را نميتوان با خريد و فروش كالاهاي ملموس مقايسه كرد، همچنان كه ارزيابي درست و غلط بودن كار مطبوعاتي به سادگي ديدن تاريخ مصرف يك كالا نيست. اما هدف از اين مقايسه تنها اشاره به اين نكته است كه مجازات دهها نفر به علت كار يك يا چند نفر، شرط انصاف نيست و يكي از آشكارترين اصول عدالت به مثابه انصاف، تناسب جرم و مجازات است.
اما قصد اوليه از نگارش اين يادداشت، يادآوري اين نكات بديهي و تلخ و ناراحتكننده نبود، بلكه ميخواستم به اين مساله اشاره كنم كه توقيف اين روزنامه، بار ديگر خط بطلاني كشيد بر تمام ادعاهايي كه از بياهميتي روزنامهها سخن ميگويند. اين روزها بسياري ميگويند عمر روزنامهها به سر آمده و ديگر كسي روزنامه نميخواند و اهميتي ندارد كه در آنها چه چيزي منتشر ميشود. اما اگر به راستي چنين است، چرا هنوز يك روزنامه توقيف ميشود؟ مگر نه اينكه روزنامهها ديگر اثري ندارند؟ مگر نه اين است كه ديگر خوانندهاي ندارند؟ پس چرا انتشار مطلبي در يك روزنامه تا اين اندازه اهميت پيدا ميكند كه در نتيجه آن اين همه آدم از نان خوردن بيفتند؟ مگر نه اين است كه مطالب و گفتههايي ده بار تند و تيزتر هر روز در شبكههاي اجتماعي و اينترنت، از زبان ميليونها كاربر رسمي و غيررسمي بيان ميشود؟
توقيف روزنامه جهان صنعت، خبر بسيار دردناك و ناراحتكنندهاي است، اما حاوي يك پيام مهم به همه روزنامهنگاراني است كه از كار خود نااميد شدهاند و فكر ميكنند كارشان ديگر برد و اثر پيشين را ندارد. اين خبر به آنها ميگويد كه هنوز اثرگذارند، هنوز همه به آنچه آنها مينويسند و ميگويند، اهميت ميدهند و صد چشم و نگاه، كوچكترين حركت قلم آنها را ميپايد. اين موضوع البته نگرانكننده و هراسآور است و كار روزنامهنگاري را مخاطرهآميز و دلهرهآور ميكند، اما همزمان اين را به روزنامهنگاران خاطرنشان ميسازد كه كارشان مهم است و ديده ميشود و اثرگذار است و اثر قلمشان در جامعه و قدرت، بازتابي دارد. ايدون باد.