امريكا و چين در آستانه جنگي تمام عيار
ريچارد هاس
اين روزها احتمال بروز جنگ سرد ميان امريكا و چين به بالاترين حد خود در چند ماه اخير رسيده است. اما خبر بدتر اينكه احتمال بروز يك جنگ واقعي در نتيجه حادثهاي ميان نيروهاي نظامي دو كشور نيز بالاتر از هميشه است. كساني كه روابط امريكا و چين را رصد ميكنند اين روزها دائم از احتمال آغاز جنگ سرد ميان دو كشور صحبت ميكنند. پكن و واشنگتن مدتهاست درگير جنگ تجاري با يكديگر هستند، اما اكنون دو طرف درگير چرخه مخربي از تحريمهاي متقابل، بستن كنسولگريها و سخنان بهشدت خصمانه مقامات عليه يكديگر شدهاند. امريكا تلاش ميكند اقتصاد خود را از اقتصاد چين جدا كند و تنش ميان دو كشور در درياي چين جنوبي و تنگه تايوان بالا گرفته است. جنگ سرد ميان چين و امريكا براي هر دو كشور و براي ديگر كشورهاي جهان ناگوار و پرهزينه است. اين جنگ به دلايل مختلف ميتواند جنگ خطرناكي باشد؛ يكي از اين دلايل اين است كه جلوي همكاري دو كشور بر سر مسائل منطقهاي و جهاني را ميگيرد.خبر خوب اينكه جنگ بين دو كشور، اجتنابناپذير نيست. اما خبر بد اينكه احتمال بروز جنگ سرد دوم امروز از چند ماه قبل بسيار بالاتر رفته است. حتي بدتر از آن اينكه احتمال بروز يك جنگ واقعي در نتيجه حادثهاي ميان نيروهاي نظامي دو كشور هم از چند ماه قبل بيشتر است.
چرا به اينجا رسيدهايم؟ برخي ميگويند تقابل ميان چين و امريكا اجتنابناپذير است، و از اصطكاك ميان يك ابرقدرت سنتي و يك ابرقدرت نوظهور در جهان امروز نشأت ميگيرد. اما اين ديدگاه چندان از نظر تاريخي درست نيست، چرا كه تاريخ نشان ميدهد تغيير در معادلات قدرت جهاني هميشه منجر به جنگ نشده است. اين ديدگاه اهميت تصميماتي كه تاكنون گرفته شده و تصميماتي كه هنوز اتخاذ نشده را نيز ناديده ميگيرد. تاريخ نشان ميدهد تقريبا جلوي هر چيزي را ميتوان گرفت.
اگر بخواهيم تحولاتي را كه منجر به وضعيت كنوني شد دقيقتر بررسي كنيم، بايد از چين شروع كنيم. در سالهاي اخير و به ويژه در چند ماه گذشته، دولت چين چه در داخل و چه در خارج رويكرد قاطعانهتري را در پيش گرفته است. اين مساله را ميتوان در سركوب اعتراضات مردم هنگكنگ به قانون امنيت ملي جديد چين؛ رفتار غيرانساني با اقليت مسلمان اويغور؛ تنشهاي مرزي با هند در منطقه مورد مناقشه؛ غرق كردن كشتي ويتنام در منطقه مورد مناقشه درياي چين جنوبي و مانورهاي قدرت نظامي در تايوان و جزاير سنكاكو كه هم چين و هم ژاپن ادعاي مالكيت آن را دارند، مشاهده كرد.
اين مساله در امريكا استيصال و نااميدي عميقي را نسبت به مساله چين به وجود آورده و تنشهاي ميان دو كشور را افزايش داده است؛ تنشهايي كه امريكاييها ميگويند از نقض مداوم مالكيت معنوي محصولات اين كشور به دست چين، برخي فعاليتهاي تجاري پكن كه توليد در امريكا را نابود كرده، تقويت حضور نظامي چين و سركوب داخلي نشأت ميگيرد. كساني كه اميدوار بودند ادغام چين در اقتصاد جهان باعث ميشود اين كشور بيشتر به قوانين دنياي آزاد احترام بگذارد اكنون اميدهاي خود را بر باد رفته ميبينند.
اما چرا چين چنين رويكرد قاطعانهاي را اتخاذ كرده است؟ شايد به اين دليل كه شي جينپينگ رهبر اين كشور فكر ميكند درگيري امريكا با بحران كرونا فرصت خوبي براي پكن است تا منافع خود را پيش ببرد. شايد هم چين قصد دارد با اين اقدامات توجه مردم خود را از سوءمديريت اوليه شيوع كرونا و افت اقتصادي ناشي از اين همهگيري منحرف كند. البته اين نخستينبار نيست كه يك دولت براي تغيير گفتمان سياسي، به مليگرايي روي ميآورد. اما پاسخ سومي كه به اين سوال ميتوان داد، بيشتر از بقيه مايه نگراني است. در اين تعبير، رفتار اخير چين با هدف كسب منفعت بيشتر و نمادي از عصر جديد سياست خارجي اين كشور نيست. اگر اين طور باشد، اين ديدگاه كه يك جنگ سرد يا حتي بدتر از آن در پيش است، تقويت ميشود. البته همه اين اتفاقات در جريان كارزار انتخاباتي دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا رخ ميدهد و دولت امريكا نيز ميخواهد براي پوشاندن سوءمديريت خود در بحران كرونا، تقصيرها را گردن ديگران بيندازد. چين در مساله كرونا مقصر است، چرا كه در ابتداي امر جلوي افشاي اطلاعات مربوط به اين همهگيري را گرفت، به موقع واكنش نشان نداد و نتوانست به اندازه كافي با سازمان بهداشت جهاني و ديگران همكاري داشته باشد. اما امريكا نميتواند چين را مقصر كمبود كيت تشخيص كرونا يا خودداري ترامپ از اجباري كردن فاصلهگذاري اجتماعي و الزام استفاده از ماسك معرفي كند. با اين حال نبايد تغيير ديدگاه امريكا در خصوص چين را صرفا به سياست داخلي امريكا گره بزنيم. صرف نظر از اينكه چه كسي در انتخابات ماه نوامبر امريكا پيروز ميشود، چين به سياست خصمانه خود ادامه خواهد داد. در حقيقت سياست امريكا در قبال چين ممكن است با پيروزي جو بايدن در انتخابات تشديد هم بشود، چرا كه دولت او ديگر خود را مشغول مذاكره در خصوص توافقهاي تجاري محدود نميكند و تمركزش را روي جنبههاي دردسرساز رفتار چين خواهد گذاشت.
در كوتاهمدت هر دو طرف بايد مطمئن شوند كانالهاي ارتباطي بين چين و امريكا در زمان بحران فعال است و به خوبي كار ميكند. در اين صورت ميتوانند در صورت بروز حادثه نظامي، سريعا مداخله كنند و نگذارند ابعاد آن گسترده شود. اگر مثبت نگاه كنيم، دولت دو كشور ميتوانند در صورت كشف واكسن كرونا آن را با يكديگر به اشتراك بگذارند و به كشورهاي فقيرتر در مديريت بحران كرونا كمك كنند. اين دو اقدام ميتواند اهداف مشتركي باشد كه پكن و واشنگتن را به هم نزديك ميكند. پس از انتخابات امريكا، دو دولت بايد مذاكرات راهبردي خود را براي تعيين قواعد بازي در روابط دوجانبه پشت درهاي بسته آغاز كنند. امريكا بايد اين اميد غيرواقعي را كنار بگذارد كه ميتواند رژيم حاكم بر چين را تغيير دهد و در عوض بايد تمركز خود را به تغيير رفتار خارجي چين معطوف كند. چين نيز بايد بپذيرد در قبال اقدامات يكجانبهاي كه وضعيت كنوني در درياي چين جنوبي، تايوان يا جزاير سنكاكو را تغيير ميدهد، تحمل امريكا و متحدانش حدي دارد.در دراز مدت، اميد ميرود رابطه چين و امريكا به يك رقابت مديريت شده تبديل شود كه در آن دو طرف از هر گونه درگيري خودداري ميكنند و اگر منافعشان ايجاب كند، اجازه همكاري محدود را نيز ميدهند. شايد اين انتظار زيادي نباشد، اما با توجه به وضعيت كنوني روابط و آيندهاي كه پيش روي آن است، دستيابي به آن چندان هم آسان نيست.
مترجم: گلي اصغري