آن كمندها... در كمندِ كمند اميرسليماني
آلبرت كوچويي
درست است عنوان نوشته، اشتباه چاپي نيست: در كمندِ كمند اميرسليماني همان بازيگر شناخته. اما نخست گريزي بزنم به وادي عكس و عكاسي و عكاس. به گفتهاي آواز خوان، نه آواز ... عكاسي ورزشي، در عرصه عكس ژورناليستي از دشوارترين است. مقصود من عكس از رويداد زنده ورزشي است چرا كه حركت، اساسيترين عنصر آن است و عكاسي فوتبال، دشوارترين در اينگونه عكاسي است. چند اصل در اين عكسها حاكم است: جذابيت درگيري دو يا چند بازيكن. برتري بازيكني كه مدنظر است و مطرح است. جايي كه توپ در عكس قرار گرفته است و در نهايت زمينه عكس است كه نشان از حضور پرشور تماشاگر بدهد. در هفتهنامه فانوس، به عنوان سردبير، عكس را در جايگاه برتر نشريه گذاشتم. پراهميتترين عكاسان حرفهاي آن هنگام، بسياري آمدند و رفتند. اما انتخاب من، يك عكاس هنري و استوديويي، با جاذبههاي پرترههايش بود: ورقا عامري. در تاريكخانه عكاسياش آن روزها، در خيابان كارگر شمالي و بعد در آتليهاش، در شماليترين منطقه خيابان كارگر، به بحث نشستيم و انتخاب شد. ورقا دلنگران بود، چرا كه در وادي عكاسي ژورناليستي و به ويژه فوتبال نگشته بود. براي تهيه عكسهاي نخستين بازي فصل پرسپوليس، با او همراه شدم. پنج حلقه فيلم سي و شش تايي، حاصل آن بود. همه، به قول عكاسان «آوت آوفوكوس» و جدا از آن، چنگي به دل نزدند.
در پاسخ نگاه پرسشگرانه و منتقدانهاش گفتم: شما در اين عرصه بهترين خواهيد شد و به راستي كه بهترين شد چرا كه زاويههاي زمينه و موضوع را خوب ميدانست و انتخاب او، برترين بود. وقتي شمارگان فانوس، به مرز يكصد هزار نسخه تنه زد، همه رقيبان براي به چنگ آوردن ورقا عامري خيز برداشتند چرا كه عكسهاي او در فوتبال حرف اول را ميزد. اما خصوصيتهاي كمنظيرش هرگز سبب نشد كه از فانوس جدا شود و تا آخر با ما ماند: متين، محجوب، مودب، فروتن و شيرين و به دلنشستني بود. ورقا عامري، عكاس استوديويي، آتليهاي بود. با پرترههاي كمنظير. چه از نظر نور، تاريك - روشنا. چه زاويه ديد و انتخاب آن. در آن هنگام، شخصيتهاي ميهمان فانوس، هنري و ورزشي بودند و عكسهاي چهره آنها، با نگاه ورقا عامري، از جاذبههاي فانوس بودند. در ميان دهها چهره برگزيده هنر و ورزش - البته، همه پرسپوليسي چرا كه فانوس نخستين هفتهنامه قرمز بود، كمند اميرسليماني هم بود كه آن روزها به خاطر بازي در مجموعه تلويزيوني «پدرسالار» از مطرحترين بازيگران بود. حضور كمند اميرسليماني، در فانوس، با عكسهاي ستودني ورقا عامري، سبب دلبستگي آنان شد. «بله نخست» را من از هر دو گرفتم و رفتند به خانه بخت. البته بعد از «بلههاي» رسمي بعدي. و عروسي خاطرهانگيز - و البته هنري- آن دو. فرزانه كابلي و دستاوردش و هديه عروسي، براي آن جشن هم ماندني بود. چنين شد كه ورقا عامري، در كمندِ كمند اميرسليماني افتاد و در كمند عكاسي فوتبال هم. ورقا عامري، هنوز پرترهنگار كمنظيري در عكاسي است. با همه يادهاي شيرين او درهفتهنامه فانوس، بيآنكه يك روز اخم و تخم او را بچههاي فانوس در تمام آن دوران ديده باشند.