حجتالاسلام روحالله حسينيان درگذشت
غروب «خسرو خوبان»
«خسرو خوبان» از آن اصطلاحات پركاربرد ادب عرفاني است. شبيه به «يوسف ثاني» و «شيرين زمان» و «غنچه تنگدهان» و نيز چون «سوسن آزاده» و «كام ده جانستان» و شبيه به آن، از آن اصطلاحاتي است كه در گستره وسيع ادب عرفاني و غزليات شيرين ايراني سدههاي مياني و پاياني هزاره نخست خورشيدي، بسيار پرتكرار است و البته هركدام دلالتي خاص و ارجاعي مشخص دارد به مفهوم و معنايي عميق در اين ادبيات و فرهنگ غني. آنچه اما از ديروز باعث شده «خسرو خوبان» نه در متون ادبي كه از قضا در ادبيات سياسي و سطور مطبوعات و رسانهها تكرار شود، خبر درگذشت يكي از جنجاليترين چهرههاي سياسي حدود نيم قرن اخير ايران است. روحالله حسينيان، ازجمله روحانيون فعال در پايهگذاري جبهه پايداري و البته مهمتر از آن، يك چهره امنيتي در دستگاه اطلاعاتي جمهوري اسلامي است كه بهويژه در جريان قتلهاي زنجيرهاي دهه 70 خورشيدي، پيرو دفاع از سعيد امامي و «شهيد» خطاب كردن او، در آن روزهاي پرالتهاب به تيتر يك مطبوعات راه يافت؛ آنهم وقتي حتي پس از انتشار خبر درگذشت سعيد امامي بر اثر خوردن داروي نظافت، حسينيان مدعي قتل او در بيمارستان شد! هرچند اين تنها حمايت علني و صريح «خسرو خوبان» از «سعيد امامي» و «قتلهاي زنجيرهاي» نبود. او كه در گفتوگويي با شماره 21 ديماه 77 «كيهان» مدعي بود «دومخرداديها» و حاميان دولت اصلاحات در وزارت اطلاعات پشتپرده قتلهاي زنجيرهاي بودند، شامگاه همان روز زمستاني، با حضور در برنامه تلويزيوني «چراغ» بر اين مدعيات تاكيد كرد. واكنشي عجيب به قتل روشنفكران و نويسندگان در دهه 70 خورشيدي كه خود با واكنش روزنامهنگاران اصلاحطلبي چون عمادالدين باقي مواجه شد. ازجمله اشاره باقي به ادعاي حسينيان درباره نحوه مرگ سعيد امامي: «براساس اظهارات حسينيان، سعيد امامي با مصرف داروي نظافت امكان مردن نداشت و فقط كارش به بيمارستان ميكشيد. به گفته حسينيان، سعيد امامي بهبود يافته بود اما با آمپول هوا «مات» شد.» حسينيان اما به جز اين اظهارات زمستان 77، مدتي بود در گفتوگوي تيرماه 87 خود با روزنامه جبهه روز نيز با اين استدلال كه نماز و روزه امامي ترك نميشده و او 10 سال، در بخشي از نظام خدمت كرده كه با صهيونيستها سر و كار داشته، از او دفاع كرد. اما شايد عجيبترين موضعگيري حسينيان در اين پرونده وقتي بود كه در جمع طلاب مدرسه حقاني گفته بود: «آخه باباجون، آخه ما خودمان يك زمان قاتل بوديم، يك زماني زندانبان بوديم. تاكنون صدها نفر واجبي خوردند و نمردند. آخه چطور با يك استكان، آنهم كه شما ميگوييد بلافاصله برديد به بيمارستان و شستوشو داديد، اين خورد و مرد؟!» نقلقولي كه ازجمله آن اظهاراتي بود كه به تيتر يك برخي مطبوعات ازجمله روزنامه «صبحامروز» تبديل شد.
اما ماجراي قتلهاي زنجيرهاي تنها رويداد پرحاشيه زندگي اين روحاني امنيتي نبود. حسينيان كه چون برخي روحانيون امنيتي پرآوازه جمهوري اسلامي همچون مصطفي پورمحمدي، غلامحسين محسني اژهاي و علي فلاحيان، وزراي اطلاعات و دادگستري دولتهاي مختلف دو، سه دهه اخير، ازجمله فارغالتحصيلان مدرسه حقاني بوده، شايد بيشترين دوران كارياش را نه در يك نهاد امنيتي، بلكه نهاد قضايي از يكسو و البته در مركز اسناد انقلاب اسلامي، به عنوان نهادي علمي با رويكرد علوم انساني و تاريخپژوهي گذرانده است. حسينيان كه ابتداي مجلس هشتم تا پايان دوره نهم نماينده تهرانيها در «خانه ملت» بوده، درحالي پا به اين عرصه گذاشت كه پيش از آن، نزديك به 2 دهه (18 سال) سابقه قضاوت در دستگاه قضايي را پشت سر گذاشته بود. چنانكه اولين سمت قضايياش يعني قائممقامي دادستاني انقلاب اسلامي مشهد در سال ۶۲ و چندسال پس از پيروزي انقلاب رقم خورد و در ادامه جانشيني دادستاني تهران و دادستاني انقلاب اسلامي در استان سيستان و بلوچستان، رياست شعبهاي از دادگاه ويژه روحانيت، رياست يكي از شعب دادگاههاي عمومي پايتخت و البته نماينده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات بوده است. حسينيان اما علاوه بر اينها، عضو هيات منصفه دادگاه غلامحسين كرباسچي و عبدالله نوري هم بوده و مواضعش درباره دادگاه شهردار اسبق تهران نيز ازجمله اظهارات جنجالي او در گذر ايام بود: «در دادگاه كرباسچي، يكي به من گفت فلاني حكمي دادي كه مخالف همه مردم بود، گفتم همه مردم هم مخالف باشند، خودم كه مخالف نبودم.» حضور حسينيان در دادگاه عبدالله نوري در قامت مديرمسوول روزنامه «خرداد»، آنهم به عنوان يكي از اعضاي هيات منصفه، در روزهايي كه اظهارات او درباره قتلهاي زنجيرهاي و اتهامزني به اصلاحطلبان در اين پرونده جنجالي شده بود، خود به بحث ديگري در كارنامه سياسي اين روحاني اصولگرا تبديل شد.
اما شايد يكي از جنجاليترين دوران زندگي حسينيان، از وقتي آغاز شد كه محمود احمدينژاد به رياستجمهوري رسيد. زماني كه حسينيان به عنوان رييس فراكسيون انقلاب اسلامي مجلس هشتم - فراكسيوني كه به باور بسياري از ناظران، هسته اصلي تشكيل جبهه پايداري بود- رسما به حمايت از احمدينژاد پرداخت. او سياست خارجي خاص دولت احمدينژاد را «قويترين بخش دولت» ميدانست و گفته بود: «موضع آقاي احمدينژاد را كه يك موضع تهاجمي در عرصه بينالملل است، ميپذيرم و معتقدم اين سياست به پيروزي خواهد رسيد.» هرچند سالهاي بعد روشن شد كه نتيجه آن رويكرد خاص ديپلماسي، قطعنامههاي پياپي و تحريمهاي بينالمللي بود. رويكرد حسينيان در مباحث ديپلماسي اما حتي پس از اتمام كار دولت احمدينژاد هم تغيير نكرد. چنانكه با روي كار آمدن روحاني و داغ شدن بحث برجام، او نهتنها ازجمله سرسختترين مخالفان توافق هستهاي بود، بلكه ماجراي تهديد علياكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي و معاون روحاني در صحن علني «بهارستان» به اينكه او را ميكشد و در قلب رآكتور اراك دفن ميكند، به جنجال تازهاي در زندگي سياسي پرفراز و نشيب حسينيان بدل شد.
اما اين تنها حيات و زندگي 65 ساله حسينيان نبود كه با حواشي و بعضا اخبار ضد و نقيض همراه بود. خبر درگذشت او كه روز گذشته روي خروجي خبرگزاريها رفت، از اين قاعده كلي درباره حسينيان مستثني نبود. چنانكه درحالي برخي منابع خبري ازجمله باشگاه خبرنگاران جوان، از درگذشت او بهدليل ابتلا به كرونا گزارش دادند، خبرگزاري مهر به نقل از اعضاي خانواده حسينيان، از بيماري قلبي او به عنوان يكي از عوامل احتمالي مرگ روحالله حسينيان خبر داد؛ خبري كه البته فارغ از اين ابهامات جزيي، در يك نكته غيرقابل ترديد است و آن اينكه ديگر اين خسرو در جمع خوبان نيست!