ادراك اشتباه فضاي مجازي
علي صارميان
جمعي از نمايندگان مجلس طرحي در محدوديت فضاي مجازي و پيامرسانهاي خارجي ارايه كردهاند. همين بهار گذشته بود كه طرح ويزيت مجازي داوطلبمحور كه بين پزشكان خانهنشين و مريضهاي سرگردان رابطهاي سريع در دسترسي ايجاد ميكرد، به هلالاحمر ارايه كردم. طرح جلو رفت تا مصوبه ممنوعيت استفاده از پيامرسان خارجي و تعطيل شد، به همين سادگي. شايد صدها بيمار كرونايي و چند هزار مريض ديگر با اين روش ميتوانستند به هم برسند و نجات يابند و از ازدحام بيمارستانها جلوگيري شود، اما كساني كه طرحهاي ممنوعيت را مينويسند، از زندگي مردم كه اموراتشان را از طريق آپها ميگذرانند، بيخبرند. بگذريم كه ضرغامي ميگفت كه كساني عضويت در فضاي مجازي دارند كه ناتوان از ساختن يك ايميل شخصي هستند. اينترنت و حالا فضاي مجازي سوسياليستيترين ساخته بشر است. همه در آن مساويند. درصد اندكي از اين فضا به پيامرسانها متعلق است كه از اينشتنهاي داخلي تا قاچاقچي مواد عضو آنند. سواي آسيبهايش كه قبل از آن در فضاي حقيقي بود و به فضاي مجازي راه يافت، اين مساوات بسيار زيباست همه حق دارند حرف بزنند.
مقام رهبري چندي پيش نظري مهم درباره مردمي كردن پيامرسانها داد اما ما دقيقا به كرهشمالي كردن ايران فكر ميكنيم. سوال اين است كه اگر نظام ما به كرهشمالي تبديل شود، چه انگيزهاي براي دفاع از ساحت آن و از مرزهاي عقيدتي و حتي ايران فرهنگي و ايران جغرافيايي وجود خواهد داشت؟
اگر طرح نمايندگان اينترانت ملي به جاي اينترنت جهاني است، راه مدنظر پيش گفته را به سبب ادراك اشتباه فضاي مجازي نرفتهايم. ما به كرهشمالي كه چندي در پناه چين حاكميتي اسفبار دارند، ميپيونديم. نبرد ايدههاي ما و غربيان در همينجاست. آنها از فضاي مجازي براي هژموني بر جهان فعلي و آينده استفاده ميكنند و ما سيمان بيشتر پاي سد فيلترينگ ميريزيم. اما مگر تجربههاي گذشته در دسترس نيست. ما در توييتر و تلگرام و... مردمي عليه خود را با سياستهاي قبض خويش پيروز كرديم و هژموني اقليتي تند بر ساحت وسيع مردم را عادت داديم. سياستگذاري چنين غلط است. نميتوان فقط براي حالگيري مردم و جلب نظر مسوولان فيلتر را تنگتر كرد. فضاي مجازي مجال ايدههايي است كه با افراد و سياستهاي فعلي به دست نميآيد بلكه حرام چند مثل مني منتقد نوزادي چون فضاي مجازي هست. همين ديروز بود كه در حاشيه خبط فرد نااهلي، هنرمندان شريفي را در اين فضا به لجن كشيدند. اما آينده از آن اين نوزاد است. دير نيست. كافي است پنج سال ديگر را ترسيم كنيم كه به راهحلهاي فيلتر محور فعلي شرم ادراك اشتباه داشته باشيم.
ماحصل چنين طرحهايي، پيامرسان كپي شده ميشودكه هيچ سودي ندارد. هيچ امنيتي برقرار نخواهد شد. اتفاقا با فيلتر، افراد معترض، خيابان را جهت اعتراض انتخاب خواهند كرد. كاش به جاي اين طرحهاي فراخوان ايدههاي آينده در فضاي مجازي را كليد ميزديم. در دنيايي شفاف كه به زودي خواهد رسيد، هيچ چيزي ديگر پنهان نيست. هيچ راهي جز تغيير تئوريها؛ افراد و ساختارهاي كهنه قديمي وجود ندارد. يك راه دارد. مگر اينكه مثل دوران موشكباران صدام، كشور را پناهنگاه كنيم. آن هم نه براي اينكه دسترسي دشمن را مختل كني. نه. اين كار غيرممكن است. فقط ميتواني مردمت را در پناهگاه و پستو كني كه آسيب نبينند.
فهم بد از امنيت باعث شد كه فيلترينگ جاي تئوريهاي تازه را بگيرد. مقداري هم ژنهاي خوب، وام لذتبخش از انتقادهاي فعلي، از طريق دبيران فضاي مجازي بگيرند كه بركت كند. اين وامها هم گاهي الهامبخش عدهاي براي بستن فضاست. فقط براي آمار. فقط براي اينكه بله در فكر هستيم. نه در نقشه ديگري متاسفانه، قشنگ بازي ميكنيم. من مخالف اينترانت (اينترنت ملي) نيستم. با قفس كردن ايران مخالفم. چون دشمن اين سرزمين، راهبردش همين تصوير از ايران است. خاصه آنكه طرحهاي فعلي عكسالعمل است و نه ابتكار عمل. در مواردي نيز خيال ميكنند كه از روي عرق ملي و ديني است. نميدانند پشتش يك كارتل اقتصادي كه پول ميگيرد تا تصميمسازان را خريدار تكنولوژي عهد بوق يك شركت چيني و روسي و... كند، نهفته است. ادراك فضاي مجازي كنيم كه ابتكار عمل چاره است نه عكسالعمل.